| حامد رحمتی|
میراث زندهیاد حسین منزوی برای شهر زنجان، این خطه کوهستانی بیگمان بسیار ارزشمند است. غزلسرایان جوان با استواری و درایت درخور توجهی، اندیشه خویش را مینگارند و بیشک زنجان را باید پایتخت غزل معاصر نامید که در این حوزه توانستهاند توانایی خویش را نشان دهند. در این مجال کوتاه نمیتوان از شاعران نام برد البته باید منتظر بود و کارنامه آنها را با معیارهای روز واکاوی کرد که بسیاری از شاعران غزلپرداز در دام سانتی مانتالیسم اسیر شدهاند و غزل آنها بیشتر رنگ جشنوارهای به خود گرفتهاند و باید اذعان کرد از آن حلاوت و کلام نافذ منزوی نهتنها در غزل و آفرینههای استان زنجان بلکه در سراسر کشور نمیتوان نشانی گرفت. هر چند بهعنوان یک شاعر نوگرا غزل را نمیتوانم در تمام ابعاد بپذیرم زیرا غزل در بافت و ساختار غایی خویش نمیتواند به حوزههایی متکثر معنایی گام نهد و شاعر غزلسرا باید در یک قالب محدود و با ابزاری محدود که برآمده از تغزل است دست به آفرینش بزند، زیرا جامعه ایرانی درحال گذار از مدرنیته است و هنوز فرآیند دست و پاگیر سنت در بسیاری از حوزهها همچنان به خلاقیت و قریحه سرکش شاعران آسیب میزند. اما این قاعده در مورد شعر حسین منزوی کاملا تفاوت ماهوی دارد و یک مقایسه معالفارق است. حسین منزوی با حفظ دستاوردهای غزل توانست در ایجاد مضامین نو و معانی بدیع همت گمارد و از این قاعده منسوخ و نفسگیر عدول کند اما غزل امروز هنوز نتوانسته از سایه بزرگانی چون منوچهر نیستانی، حسین منزوی و دیگر پیشگامان این عرصه، پیشی بگیرد. با این تمهیدات میخواستم به فقر اندیشه در غزل امروز اشاره کنم.
شاعران با زبان و قراردادهای امروز هنوز به وصف یار میپردازند و این فرآیند بسیار آزار دهنده است، اما در این میان حسین نجاری با کتاب تازهاش حرفهای تازهای دارد که در نوع خود بسیار متعالیاند. غزل نجاری دارای اندیشهای مستحکم است، اندیشهای که سرشار از موتیفهای شاعرانه است. نمیخواهم نان قرض دهم و بگویم اندیشه ایشان جهان را لرزانده است، نه اندیشه این غزلسرا منحصربهفرد و کاملا اختصاصی است و با قرائت آثار به روشنی میتوان دریافت آفرینههای این کتاب رفتاری اجتماعی دارند و ردپای کسی هم در این آثار به چشم نمیخورد و مولف میخواهد خودش باشد و جهان خویش را بسراید و این جسارت بسیار بیبدیل و ارزشمند است. زیرا جی.اس.الیوت معتقد است شاعران بزرگ همواره یک نسل ادبی را نابود میکنند و نجاری هم با درایت به چنین نکتهای واقف است و از کاریزمای هولناک حسین منزوی به شدت دوری میکند و غزل او با تمام ابعادش امضای خود را بر سر لوحه خویش دارد.
غزل نجاری بسیار خوش ساخت است و این نشاندهنده ذکاوت شاعر و مطالعه دقیق او در عرصه غزل امروز است. دوری جستن از اطناب، رسیدن به زبان خاص و کشف چشمانداز بکر و ایجاز در لایههای مهم معنایی از شاخصههای کتاب حاضر است. مولف در برخی از آثار خود بسیار ایدهآلگراست و این فرآیند مدینه فاضلهای را در محاق برای مخاطب ترسیم میکند که گاه بازدارنده است و این مکاشفه درونی، رجعتی به باورهای آرمانی است که در جهان امروز امکان تحقق آن دشوار است.
همه سالمانیم و همواره لنگ/ همه صالحانیم و درحال جنگ/ قلم کردن پای سرو قلم / چنان عرصه را کرده بر خامه تنگ/ که آهسته از تنگهها میرویم/ قلمهایمان همچنان دوش فنگ...
ص 87
از دیگر آسیبهای کتاب حاضر ضعف شاعر در پرداخت رویدادهای شاعرانه است. گویی شاعر با ذرهبین، به بزرگنمایی عناصر اجتماعی میپردازد، مثل جنگلی که از دور زیباست اما شاعر دست مخاطب را نمیگیرد و این مکاشفه را با ارجاعات روایتی به مخاطب نمایان میسازد.
نجاری کاشف هوشمندی است اما ستارهها در غزلش تنها از دور رصد میشوند و شاعر با محافظه کاری رنج عمیقی را بر آثارش تحمیل میکند.
همواره استوارتر از دست آهنی / زیر هجوم این همه ساطور ماندهام / رگهای من قزل اوزون خون بابک است / آن قلعهای سترگم و مهجور ماندهام / کنج قفس شکوه مرا کم نمیکند/ زیرا پلنگ دشتم و مغرور ماندهام / این فتنه با مفاهمه پایان نمیرسد / تا بر فراز دار چو منصور ماندهام... 13
قسمتی از این غزل را از نظر بگذرانید کهن الگویی شاعر صرفا در سطح زبان شناور است. این مفاهیم دور است که صرفا معنی را میسازند و قاعده افزایی شاعر به نگاه اساطیری تقلیل مییابد. بابک در ساختار اثر به استحاله نو بدل نمیشود. بایسته است شاعر در کارکردهای تاریخی دست به تقدسزدایی بزند یا از دل این کلان روایتها به بازآفرینی تاریخی دست یازد، شاعر تاریخ را تکرار میکند و این تکرار به ارزش و اعتبار ادبی آثار چیزی نمیافزاید.
حسین نجاری خویش را میسراید و آگاهی او قابل کتمان نیست اگر به عناصر هستی دهنده غزلها عميقا بنگریم، شاعر با زبانی نسبتا فاخر، هستی را میکاود، شاعر میتوانست از مسائل و هنجارهای روزمره بهره جوید و به دل پر از آشوب جامعهای هجوم ببرد که هزاران رنج در پستوها پنهان دارد.
نجاری باید حقایق شعر امروز را با آغوش باز بپذیرد و اندیشه استوار خویش را در زبانی دیگر به تمکین برساند که به قراردادهای امروز نزدیک است. این لحن نسبتا فاخر مناسبتی با رفتارهای پیشرو ندارد اما شکی در این نیست که انتشار این دفتر قطعا دلگرمکننده است و باید نیمهخالی و پر حقایق را دید و باور کرد. نجاری در مسیر پرتلاطمی گام نهاده است و باید این قایق را به ساحلی امن برساند.
همچنین حسین نجاری با شناختی عمیق در این عرصه قدم نهاده است، «بیواهمه نگاهم کنید گوزنها» ماحصل تجربیات شاعری این غزلسرای جوان در سالهای اخیر است.