| محمدمهدی شریعتباقری | روانشناس|
باید در نحوه بیان و ترتیب اخبار تجدید نظر شود. وقتی 15 دقیقه اخبار تلویزیون را دنبال میکنیم، میبینیم که پراز جنبههای مأیوسکننده است. نباید با اخبارمان درنظر دیگر کشورها این طور القاء شود که ما به دنبال خشونت هستیم، حال آنکه نه دین ما این خشونت را میپذیرد و نه اخلاق آن را تأیید میکند. متأسفانه در این موضوع کار نشده یا کارهای صورتگرفته کم بوده است. ما در بحث امر به معروف و نهی از منکر میدانیم که وقتی میخواهیم از یک فرد انتقاد کنیم، باید زمینه اقدام فراهم باشد تا اثربخشی آن را ببینیم. در این زمینه باید ابتدا موارد مثبت را دید و القای مثبتنگری یا مثبتاندیشی کرد. نباید در یک بخش خبریِ 10 دقیقهای همه خبرها بد باشند. میتوانیم اول مواردی را پخش کنیم که امید، خودباوری و توانمندیها را به نمایش میگذارد و بعد در کنار این مسائل، به موضوعاتی مثل جنگ غزه هم بپردازیم. در اینصورت تأثیر مطالب بیشتر میشود.
اگر میخواهیم افراد را تحتتأثیر قرار دهیم و تهییج کنیم، با در نظر داشتن این نکات میتوان تأثیر بیشتری هم داشت. خود من این موضوع را دیدهام که وقتی خبرهای ناراحتکننده
پشت سرهم پخش میشوند، ذهن افراد گنجایش آن را ندارد. نمیتوانند نگاه کنند. بنابراین تصمیم میگیرند تلویزیون را خاموش کنند.
درباره پخش صحنههای خشن از تلویزیون نیز باید گفت، چنانچه قرار است موارد اینچنینی پخش شود، باید از قبل علایم و اخطارهایی روی آنتن بفرستیم که خانوادهها در جریان باشند و در آن اعلام شود تماشای این فیلم به کودکان و افراد آسیبدیده توصیه نمیشود.
این هشدارها مرسوم است و رسانههای ما باید آنها را رعایت کنند. اما نکته کلی این است که
در مجموع نباید برنامههای رادیو و تلویزیون بیشتر به موارد منفی یا اخبار و اطلاعاتی که ناامیدی به همراه دارد، بپردازند یا با نمایش صحنههایی که قساوت و خشونت در آن زیاد است، همراه باشد. حتی باید نحوه نگارش و پردازش فیلمهایی که اجتماعی است و میخواهد معضلات و دردهای اجتماعی را بیان کند، حتما زیر نظر یک روانشناس انجام شود. اگر در صداوسیما یک فرد متخصص حضور داشته باشد تا برنامهها را جدا از مسائل ارشادی از این نظر بازبینی کند، بسیار مناسب است.
در روانشناسی بخش مفصلی وجود دارد درباره کودکان و یادگیریهای تقلیدی و مشاهدهای آنها خصوصا اگر با الگوها همانندسازی کنند. بررسیها نشان میدهد بچهها با یادگیری مشاهدهای از برنامههای تلویزیونی تقلید میکنند. در برخی از فیلمها شخصیت داستان طوری پردازش میشود که کودک یا نوجوان کاملا خود را در مقام قهرمان میبیند و اگر ساخت فیلم طوری باشد که مخاطب نتواند قهرمان را پردازش کند و بفهمد وجهه مثبت دارد یا منفی، آن فیلم اثرات مخرب دارد.
نکته بعدی این است که بالا بردن اضطراب در بچهها به روحیه آنها آسیب جدی وارد میکند و آنها را برای انجام بزه و جرم، حتی در سطح خیلی کم، آماده میکند و اگر این برنامهها تکرار شوند، بچهها عادت میکنند، قبح این کارها برایشان از بین میرود و بعد از آن کودکان میتوانند به راحتی به اقدامات خلاف دست بزنند. در همه جای دنیا به مقوله روانشناسی تبلیغات توجه میشود و کارشناس مربوطه تشریح میکند که اثربخشی هر برنامه چه موقع بیشتر است. متأسفانه ایران در این زمینه کمتر کار کرده است. حتی اگر فیلم یا مطلبی به معرض نمایش گذاشته شده، بد نیست در زمان نمایش یا پس از آن، روانشناسان آن را از منظر روانشناسی نقد کنند. اینکه گروههایی از مخاطبان به فیلمها یا سریالهای خشن علاقه دارند و چگونه میتوان بین این علاقه و عوارض منفی که این برنامهها برای برخی مخاطبان به دنبال دارند، توازن برقرار کرد؟ پرسشی است که در جواب میتوان گفت، باید در هر زمانهای وجدان عمومی جامعه را در نظر و با توجه به شرایط خاص تصمیم گرفت. اگر جامعه آمادگی ندارد، نباید فیلمها و سریالهای خاصی پخش کرد؛ بهعنوان مثال در ماه رمضان، افراد روحیه حساس و لطیفی پیدا میکنند. در این دوره باید علاوه بر اینکه فیلمها محتوای خاصی دارند، به روحیه حساس مخاطبان هم توجه کرد. به نظرم زمینههایی که بهطورکلی جامعه را به سمت پرخاشگری سوق میدهد و قبح این مسائل را از بین میبرد، در هر جامعهای آسیبزاست. لازم نیست الزاما صحنههای خاصی به نمایش درآید. در مورد نمایش فیلمها و سریالها هم لازم است اگر فیلم یا سریالی تم خاصی دارد، حتما پیش از پخش آن، هشدارهای لازم به مخاطبان داده شود. حداقل کاری که باید انجام شود این است که در ابتدای برنامه، در کادری به بینندگان هشدار داده شود که این فیلم به کودکان، آسیبدیدگان و. . . توصیه نمیشود.