| املیلا شیرمحمدی | | پژوهشگر و مدرس حوزه زنان و خانواده|
برخی از فعالان حوزه زنان معتقدند که استفاده از عبارت «زن سرپرست خانوار» به نوعی درحال بازتولید کلیشه جنسیتی، مبتنی بر لزوم وابستگی و تحت حمایت بودن زنان است. آنها معتقدند که عبارت مذکور دربردارنده معنایی منفی است، معنایی که در آن نگاهی ترحمگونه به زنان فاقد همسر دارد و آنها را افرادی ناتوان و نیازمند کمک و حمایت میداند. این گروه از فعالان، به منظور حذف کاربرد این عبارت، کمپینی راه انداختهاند تحت عنوان «قهرمان زندگی من نیازی به سرپرست ندارد». این درحالی است که برخی از زنان، خود، بعد از فوت همسر و طلاق به دلایل مختلف ترجیح میدهند که تحت حمایت پدر، برادر و یکی از مردان محارم خود قرار بگیرند. اگرچه در نگاه نخست این نیازمندیهای اقتصادی است که زنان را وادار به جلب حمایت و تحت پوشش قرارگرفتن میکند، لکن به نظر میرسد باورهای فرهنگی نقش بسیار موثری در این زمینه دارند. زنان از ابتدای قرارگرفتن در فرآیند جامعهپذیری جنسیتی برای ورود به «خانه بخت» و داشتن «سایه سر» آموزش میبینند. بهعبارتی زنان از همان ابتدا برای آیندهای آماده میشوند که قرار است در آن وارد خانهای شوند که با وجود اینکه متعلق به خودشان نیست اما خانه بخت و اقبال است، خانهای که در آن به تمام آرزوهای بازمانده از گذشته خود دست خواهند یافت و سایهای بر سرشان گسترده خواهد شد که آنها را از تمام ناملایمات محافظت خواهد کرد. ساختهشدن چنین یوتوپیایی از دوران کودکی، از زنان، افراد اجتماعیای به شدت وابسته خلق میکند. از اینرو به نظر میرسد پیش از هرگونه اقدامی جهت حذف عبارت «سرپرست خانوار» از ادبیات موجود، نیازمند شکلگیری تغییراتی در باورهای فرهنگی موثر درجامعهپذیری جنسیتی هستیم که بر لزوم مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی هر دو جنس تأکید داشته باشد.