شماره ۳۸۳ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۷ شهريور
صفحه را ببند
یادبود

بيگدلي؛ نويسنده‌اي ارزشمند

احمد پوري مترجم و نويسنده

قدرمسلم احمد بيگدلي يكي از نويسندگان ارزشمند كشور ما بود كه از دستمان رفت. اصولا رفتن هر نويسنده و هر هنرمندي ضايعه‌اي است كه به اين سادگي جبران نمي‌پذيرد. من واقعا متاسفم و فوت ايشان را به همه دوستداران هنر و ادبيات تسليت مي‌گويم.

مرگ يك نويسنده

عبداالله كوثري  شاعر، مترجم

خبر از دست دادن احمد بيگدلي متأثرم كرد. بي‌ترديد شنيدن خبر مرگ هر يك نويسنده‌اي كه در كشور اتفاق مي‌افتد؛ متأثرمان مي‌كند. به‌خصوص فقدان نويسندگاني كه سن بالايي هم نداشته‌اند ناراحتي را دوچندان مي‌كند.
درحال حاضر اين اتفاق در ميان نسل ما بيشتر به چشم مي خورد، مرگ نسلي كه پا به سن گذاشته‌اند، اجتناب‌ناپذير و درحال وقوع است. اما بايد دانست از دست دادن هركدام از نويسندگان قديمي ادبيات ايران صدمات جبران‌ناپذيري به سيطره آثار ادبي وارد مي‌كند. به اين‌ترتيب مجموعه كارهاي ادبي ايران روزبه‌روز كمتر و بي‌رمق‌تر خواهد شد.
اميدوارم هر نسلي كه مي‌رود نسل جديد با انرژي بيشتري در صدد جبران فقدان آنها برآيند و تلاش بيشتري در خلق آثار ادبي پرمحتوا از خود نشان دهند، تلاشي كه منجر به گرفتن جاي نويسندگان قديمي شود.

عمر نويسندگان كوتاه شده است

اميرحسن  چهل‌تن نويسنده

درگذشت احمد بيگدلي ضايعه دردناكي است، اميدوارم دوستان و خانواده ايشان توان تحمل فقدان بيگدلي را داشته باشند. از آن‌جايي كه ايشان مرگ ناگهاني داشته‌اند، اين موضوع صبر را براي بازماندگان سخت و دردناك‌تر مي‌كند. متأسفانه من با آثار ايشان آشنايي چنداني نداشته‌ام و نمي‌توانم درباره شاخصه‌هاي ادبي كتاب‌هاي اين نويسنده نام‌آشنا ديدگاه خاصي را مطرح كنم. از دست دادن احمد بيگدلي را به جامعه ادبي و داستان‌نويسان ايران تسليت
 مي گويم. در شرايطي كه تا اين حد فشار و تنگناهاي كاري در حوزه ادبيات و به‌طوركلي فرهنگ و هنر بالا رفته است، نمي‌توان چندان انتظار داشت كه نويسندگان عمر طولاني
 داشته باشند.

مردی که صدایش می‌ماند

احمد اخوت نویسنده

احمد بیگدلی نویسنده‌ای بود که گرچه اخیرا رمان می‌نوشت اما به نظر من داستان‌های کوتاهش بیشتر شاخص و ماندگار بودند.
 او بیشتر یک شخصیت حضوری بود، منظورم این است که شخصیت حضوریش به خاطر صداقت و صمیمیت اش بیشتر در یاد می‌ماند و تاثیر می‌گذاشت.  احمد ادا و اصول خاصی نداشت و همیشه خودش بود.
 کلاس‌های داستان‌نویسی ای که در نجف‌آباد برگزار می‌کرد بسیار تاثیرگذار بود.  شاید در حال حاضر به چشم نیاید اما حسن محمودی، یزدانی و سلمان باهنر از شاگردانی بودند که زیرنظر او نوشتن داستان را ادامه دادند.  
«شبی بیرون از خانه» از اولین ‌کارهای او بود که من خواندم و به نظرم ماندگار و ارزشمند بود  اما در میان‌آثار او، داستان کوتاهی هست به نام «در میان جاده» که بسیار در ذهنم مانده و این داستان درباره مرد افغانی است که در ایران کار می‌‌کند بعد از مدتی با تصادف از بین می‌رود و همه داستان از وقتی که این مرد می‌میرد شروع می‌‌شود و داستان حول‌محور نبود مرد افغانی می‌گذرد.  من از طریق همین داستان بود که او را شناختم و بعد از مدتی باهم آشنا شدیم.  احمد در جلسات داستان‌خوانی «زاینده رود» شرکت می‌کرد اما بعد از مدتی به‌خاطر شلوغی‌های زندگی ما همدیگر را کمتر دیدیم.  
آخرین دیدار ما به جلسه رونمایی از کتاب «داستان اصفهان» بازمی‌گردد که هر دو ما در آن یک داستان داشتیم.  سلمان باهنر هم در آن جلسه بود و برایمان گفت که همیشه وقتی داستان می‌نویسد یک‌بار برای خودش بازخوانی می‌کند و هر بار صدای احمد بیگدلی در ذهنش طنین می‌اندازد.
  انگار که این صدا همیشه با اوست.  می‌دانید هر نویسنده‌ای یک یا چند مخاطب خاص دارد که برای او می‌نویسد و چون اولین داستان باهنر را بیگدلی خوانده بود صدایش در ذهن او
 مانده است.


تعداد بازدید :  114