| سیدیحیی یثربی| دینپژوه و استاد فلسفه اسلامی|
جایگاه و مقام خانواده شهدا و حفظ کرامت این عزیزان در طول نزدیک به 4 دهه این کشور همیشه برای من موضوع مهمی بوده و بهنوعی از دغدغههای ذهنیام محسوب میشده است؛ بهطوریکه در طول نیمقرن تحقیق و تدریس در دانشگاهها، تنها موضوعی که صحبتکردن از آن برایم سخت است، شهدا، جانبازان و ایثارگران و منزلت و جایگاه آنها در میان جامعه است. این رشادت را با هیچمعیاری نمیتوان سنجید. بعد از انقلاب آنقدر خود را از لحاظ روحی وامدار این عزیزان میدانستم که به خود اجازه نمیدادم مسائل اخلاقی را در دانشگاه تدریس کنم و از پذیرش واحدهای اخلاقی خودداری میکردم؛ زیرا حس میکردم رفتار و کردارم در آن حدی نیست که بتوانم راهنما و ارشادکننده جوانان این سرزمین باشم. به خودم میگفتم چگونه میتوانم این مباحث را در کلاسدرس بازگو کنم؟ خجالت میکشیدم درحالیکه جوانان وطن از مال و جان خود میگذرند و در راه خدا به جهاد میروند، من معارف و اخلاق را در دانشگاه درس بدهم. خودم را اصلا در این حد نمیدیدم. یادم میآید نخستینبار دکتر احمد احمدی درس معارف را برای من انتخاب کرد که آموزش بدهم، مخالفت کردم و به او گفتم حالا که این تصمیم را گرفتهاید نمیتوانم خودم را از نظر روحی راضی کنم.
درمورد ادای حق خانوادههای شهدا من نمیتوانم بگویم آنطور که باید و شاید این حق ادا میشود. این را بهتر است خود این عزیزان پاسخ دهند. با این حال این توجه و رسیدگی بهطورکلی در جامعه ما بر دو قسم است؛ اول تأمین مالی خانواده شهدا و حقوق و مزایایی که کفاف زندگی آنها را بدهد که در این مورد هم من بهطور دقیق اطلاع از میزان و چگونگی آن ندارم، با این حال گهگاهی گلههایی میشنویم. اما دومین وجه توجه به این خانوادههای معزز، منزلت اجتماعی و جایگاه اجتماعی آنهاست که از بحثهای مالی خیلیمهمتر است. یک پیرمرد در یک جامعه میتواند میلیونر یا میلیاردر باشد اما اینکه آیا جامعه حرمت او را نگه میدارد یا نه مهم است. حفظ جایگاه خانوادههای عزیز شهدا را هم خودشان بهتر از برخورد و نگرش مردم و روابط مردم درک میکنند و نمیتوان قضاوت کرد. با این حال از منظر فلسفی اگر به موضوع نگاه کنیم، گاهی بعضیها بار مشکلاتی را به دوش میکشند که اصلا به آنها مربوط نیست. مثلا دولتها درست عمل نمیکنند، درآمدهای مردم پایین است؛ گرانی بیداد میکند؛ درصد قابل توجهی از مردم زیر خط فقر هستند و هزاران معضل دیگر که همه واقعیت دارد و مردم با آنها دستوپنجه نرممیکنند. رفتار همه دستگاهها قابلانتقاد است. دولتها، قوهقضائیه و قوهمقننه؛ من خود یکی از تندترین منتقدان سیاستگذاریها و تصمیمگیریهایی هستم که زندگی مردم را تحتتأثیر قرارمیدهد. ولی باید دقت داشته باشیم این سیاستها هیچ ربطی به جوانانی ندارد که چه در دوران انقلاب و چه در 8سال جنگتحمیلی از همهچیزشان گذشتند و به شهادت رسیدند؛ خانوادههای آنها هم به جز اینکه پدر، همسر یا فرزندشان را تقدیم کردهاند، نه چیزی عایدشان شده و نه ادعایی نسبت به کشور دارند.
دو موضوع وجود دارد که تا بهحال حتی به ستایششان هم جرأت نمیکنم؛ اول اقدام اصلی امام(ره) که رهبری مردم را برای سقوط نظام شاهنشاهی برعهده گرفت. آن زمان سقوط نظام شاهنشاهی آرزوی همه مردم بود. امام(ره) بود که با هدایت و درایت و رهبری ملت این مشکل بزرگ را حل کرد؛ این نباید از یاد مردم برود که بنیانگذار انقلاب به خواست مردم این کار را کرد. دومین موضوعی که باید ستایش شود ایثار جوانان است، این ایثار میتواند در راه اسلام باشد، در راه آبوخاک یا در راه وطن باشد. ایثار ایثار است. همین ایثارها و ازخودگذشتگیهاست که استقلال ما را حفظ کرده تمامیتارضی ما را حفظ کرده است. هیچکس نمیتواند برخلاف این حرف، نظر بدهد؛ کاملا بدیهی است که اگر این جانفشانیها نبود ما از هزار طرف تهدید میشدیم. جامعه باید این موضوع را درک کند و همه باید کاری کنیم که شرمنده آنها نباشیم؛ خود من البته وقتی میبینم عدهای قصد غارت و چپاول مملکت را دارند، نمیتوانم ساکت بنشینم.
حفظ کرامت و منزلت شهدا و خانواده آنها بهنظر من در میان مردم جامعه ذرهای کم نشده است؛ ایثار همهجا شایسته احترام و بزرگداشت است. مردم قدر میدانند و درک میکنند که معضلات و مشکلاتی که نمیتوان آنها را کتمان کرد، ارتباطی با ایثارگری جوانان ما ندارد و نخواهد داشت. در همین رابطه مجموعهای عرفانی با عنوان از راه تا راز در 4 جلد تالیف کردهام که جلد چهارم آن به احساس درونیام نسبت به شهدا، ایثارگران و رزمندگان اختصاص دارد؛ کسانی که ما تا همیشه وامدار آنها بوده و خواهیم بود.