شماره ۸۴۰ | ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت
صفحه را ببند
مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی در گفت‌وگو با «شهروند»
پایگاه داده برای تعیین میزان آمادگی مواجهه با بحران‌ها شکل گیرد

فروغ فکری| حالا چند سالی می‌شود که دیگر اوضاع مانند سال‌های ابتدایی دهه70 نیست. آن سال‌ها که صحبت از بحران‌ها و زلزله و تبعات ناشی از آن تابو بود و اطلاعات حاصل از آن محرمانه تلقی می‌شد. حالا دیگر زمانی است که آگاهی از آن دارای اهمیت است و به همین دلیل هر ازگاهی اخبار ناشی از کمبودها و مشکلات به تیتر بدل می‌شوند. چنانچه دکتر ضیایی رئیس جمعیت هلال‌احمر در جدیدترین اظهاراتش موضوع عدم آمادگی نیروهای موجود درکشور را برای مواجهه با بحران احتمالی و همچنین عدم آمادگی نیروها در تهران را برای رویارویی با زلزله احتمالی پایتخت به میان آورده و خبر از تشکیل کارگروهی دراین خصوص درجمعیت هلال‌احمر داده است. عدم آمادگی که در فصل مشترک گفته، بسیاری از صاحب‌نظران این عرصه است. پژوهشگرانی چون دکتر مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله، کسی که در گفت‌وگو با «شهروند»، بر این امر تأکید دارد که برای تعیین میزان آمادگی، بهترین و به صلاح‌ترین کار این است که پایگاه داده داشته باشیم و براساس آن کار میدانی انجام دهیم. اتفاقی که آنطور باید و شاید تاکنون درکشور عملیاتی نشده است. با او درخصوص موضوعات دیگری چون فعالیت پژوهشگاه زلزله‌شناسی و تأثیر حضور کارگروه‌ها در این راستا نیز به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌‌خوانیم:  

 جناب دکتر در ابتدا بفرمایید پژوهشگاه درباره کلانشهری چون تهران و دیگر کلانشهرهایی که در معرض آسیب‌های طبیعی قرار دارند، چه کرده است؟ در حقیقت طرح‌ها و برنامه‌های اصلی که مورد پیگیری بوده‌اند، در این سال‌ها چه بوده است؟
اگر به صورت کلی بخواهم بگویم، کارهای
با ارزشی انجام شده و از ابتدای دهه70 کارهای مستند خوبی در دستور قرار گرفته است. از آن جمله می‌توان به پرونده خطر تهران، گسل تهران، ریسک‌پذیری این شهر درمواجهه با زلزله، مطالعه روی بیمارستان‌های شهر تهران و... اشاره کرد. اینها نخستین کارهای مستند انجام گرفته دراین خصوصند و متاسفانه باید گفت که شاید تنها کارهای انجام‌گرفته نیز هستند. این اتفاق در شهرهای دیگر هم کمابیش و با توجه به میزان اهمیت آن شهرها و ریسک‌پذیریشان در مواجهه با خطر بوده است. توجه به تهران اما به‌دلیل اهمیت بیش از اندازه این شهر بوده و هست. مشهد، کرج، تبریز و اخیرا اصفهان ازجمله شهرهایی بودند که روی آنها تحقیقات گسترده انجام گرفته است.
 بعضی از این کارها کارفرما داشته و با خواست آنها کار تحقیقی انجام گرفته است. برای مثال، کاری که درخصوص پالایشگاه تهران انجام گرفته، بعضی از کارها روی گسل‌های تهران و... مشتری داشتند. از زمان شکل‌گیری پژوهشگاه یعنی آذرماه 1368 تاکنون، ما توانستیم رشد خوبی داشته باشیم، هرچند کافی نیست. ما شرایط دشواری داشتیم، بعد از جنگ کار را آغاز کردیم و سال‌ها تحریم‌ نیز کار را برایمان دشوار کرد. کما اینکه ما در داخل هم به خود نقدهای بسیاری را وارد می‌دانیم. یکی از پیشرفت‌هایی که در این سال‌ها داشتیم، این است که می‌توانیم درخصوص زلزله و مشکلات و تبعات ناشی از آن به راحتی با مردم صحبت کنیم، این خودش ترقی است. 20‌سال قبل بسیاری از این حرف‌ها محرمانه تلقی می‌شدند و امکان بازگوکردنشان وجود نداشت. تلاش ما و رسانه‌ها با هم این امکان را فراهم کرده و البته که مردم باید بیش ازپیش با این فضا آشنا شوند، اما در این میان اتفاقات اشتباهی هم افتاده که به‌ دلیل غلط آمایش‌کردن سرزمین و نداشتن نگاه کلان به موضوعات است. این‌که می‌گویم به ‌سال 2020 و 2026 نگاه کنیم، به این دلیل است که اگر نگاه نکنیم، بازنده‌ایم.
پژوهشگاه تا چه میزان روی مردم مطالعه داشته است؟ به این معنا که مردم و گستره دانش عمومی آنها درخصوص بحران‌ها علی‌الخصوص زلزله دارای اهمیت باشد؟
تحقیق گسترده روی همه مردم نداریم یا حداقل باید بگویم که اگر هم بوده، من اطلاع ندارم، اما به این صورت که منطقه به منطقه بخواهیم بررسی کنیم، کارهایی انجام گرفته است. درخصوص تحقیقاتی از این دست باید بدانیم چهار‌سال دیگر با جمعیتی که تهران و کل کشور خواهد داشت، مردم چه میزان اطلاعاتی باید داشته باشند. مسیری است که باید طی شود و راه میانبر هم نداریم و باید عدد دربیاوریم. باید ببینیم درحال حاضر متوسط دانایی مردم در گروه‌های مختلف سنی چه میزان است و ما در سال 2020 می‌خواهیم به چه میزان رشد داشته باشیم که این اتفاق به این شکل نیفتاده است.
 به این ترتیب طرح‌های تحقیقاتی از این دست در دستور کار پژوهشگاه قرار دارد؟
طرح‌های تحقیقاتی از این دست، نیازمند بودجه کلان است، چراکه شما باید جامعه آماری گسترده‌ای را در تمامی مناطق شهر و پلاک به پلاک مورد بررسی قرار دهید، از این‌رو نیاز هست تا بودجه‌ای صرف این امر شود. هرچند به قول دکتر درویش‌زاده، ما باید کار خوب خودمان را انجام بدهیم. درحقیقت مسئولیت فردی ما هیچگاه کنار نمی‌رود، اما کاری از این دست نیازمند صرف زمان و هزینه است. تمامی اطلاعات به صورت دایم باید به‌روز شوند، چراکه درچنین تحقیقی، افراد به صورت دایمی درحال تغییر هستند، از سن‌و‌سال تا محل زندگی و... و از این‌رو نیازمند برنامه‌ریزی و زمان است.
 درحال حاضر آیا نقشه‌های ریسک کاملند و برای چه شهرهایی درست شده است؟
ساختن نقشه‌های ریسک برای تهران شروع شده اما واقعیت این است که این نقشه‌ها باید تکمیل شوند. ساختمان‌ها، جنس و ساخت آنها، آدم‌ها و... همه باید در آن گنجانده شوند. این نقشه باید زنده باشد و به صورت زنده به‌روز شود. چهار‌میلیون آدم صبح‌ها به این شهر می‌آیند و عصر از آن خارج می‌شوند. به این ترتیب ریسک صبح این شهر با شب آن متفاوت است. باید این مورد را نشان داد در آن نقشه. چنین نقشه‌ای بسیار عظیم خواهد بود و پژوهشگاه می‌تواند در ساخت آن مشارکت داشته باشد. در ساخت دقیق و کامل چنین نقشه‌ای هم باید شهرساز حضور داشته باشد، هم جامعه‌شناس، جغرافیدان، مهندسین صنایع و...
 شما به شکل‌گیری نقشه خطر و ریسک برای تهران اشاره کردید. نقشه‌ای که طبعا شکل‌گیری آن عامل شناسایی مناطق خطرناک شهری است، با این وجود چطور شاهد ساخت‌وساز روی گسل‌ها هستیم؟
به نظر می‌رسد که این موضوع کلان و ملی است. مقداری از آن به جامعه برمی‌گردد و بخش بزرگی هم به مدیریت کلان جامعه. ما همین هفته با بچه‌های پژوهشگاه از منطقه ولنجک بازدید داشتیم و دیدیم روی گسل اصلی دو برج دیگر هم درحال ساخته‌شدن است. وقتی سیستم مدیریت کلانشهری راه درآمدزایی خود را در این دیده که فضا را بفروشد و با پول آن بزرگراه و فرهنگسرا و... بسازد، چطور می‌توان این مشکل را حل کرد؟ اصلا در شهر تهران زندگی شهری وجود ندارد. از محله خودمان بیرون می‌آییم، از اتوبان می‌رویم به جاهایی که می‌خواهیم این اصلا ربطی به زندگی شهری ندارد و نمی‌توان شهر را در آن حس کرد. هویت شهری وجود ندارد. شاید تکه‌تکه این شهر هویت داشته باشد اما واقعیت اصلی این است که این هویت از بین رفته است. با این درآمدهایی که از فروش تراکم کسب شده است، کاش فرهنگسرایی ساخته شود... می‌بینیم بزرگراهی مانند صدر ساخته شده که از منظر زیست‌محیطی و زمین‌شناسی ایراد دارد. این بزرگراه به صورت شرقی- غربی ساخته شده که اگر گسل شمال تهران تکان بخورد، حرکت‌های شمالی- جنوبی رخ می‌دهد و بزرگراهی به این شکل ریسک بسیار بزرگی است. ازسوی دیگر باوری وجود ندارد. مردم هم باور ندارند حتی اقشار تحصیلکرده اگر توانایی مالی داشته باشند، می‌روند در همان ولنجک و روی گسل خانه می‌خرند! فروشنده به آنها می‌گوید این برج در مواجهه با زلزله 10ریشتری مقاوم است که اصلا زلزله‌ای در این ابعاد وجود ندارد!
 به این ترتیب مرکزی مانند پژوهشگاه در این موارد مداخله ندارد؟
خیر. چنین کاری می‌تواند کار مرکز تحقیقاتی را مختل کند.
 از نظر شما درخصوص شهر تهران، نکته‌ای که مورد توجه قرار نگرفته است، چیست؟
نکته‌ای که درخصوص تهران هنوز مورد توجه ما قرار نگرفته، اثرات تغییرات اقلیمی روی این شهر و بحران‌هایش است. چیزهایی به صورت کلی گفته می‌شود که این شهر تحت‌تاثیر تغییرات اقلیمی قرار دارد، اما پژوهش دقیقی روی اثرات این تغییر اقلیم روی زلزله وجود ندارد. این البته درخصوص کل کشور هم وجود دارد. ما در آینده با مسائل جدیدی مواجه خواهیم شد که باید اثرات این تغییرات را به درستی رصد کنیم. باید بدانیم گرم‌شدن کوه‌های البرز مرکزی، چه تاثیری روی زمین و ریتم لرزه‌خیزی گسل‌های جنوبی البرز برجای خواهد گذاشت. اینها سوالات مهم و جدی و اساسی است که باید برنامه 10ساله برایش گذاشت. علم کارش با عدد است و با احتمال صحبت می‌کند. در سند کاهش ریسک سازمان ملل جمله مهمی هست که می‌گوید: باید از ریسک‌های جدید جلوگیری کرد. این جمله بسیار دارای اهمیت است. پس این شانس هست که جلوی یک ریسک را درحد خودمان هم که شده، بگیریم و توجه به تغییرات اقلیمی از آن دست ریسک‌های جدیدی است که نیازمند توجه گسترده است.
 زلزله‌های ریزی که دور تهران و برای مثال در فیروزکوه، دماوند و... می‌آید، که چند روز پیش هم شاهد یکی از آنها بودیم، چه معنایی دارد؟ آیا می‌توان اینها را نشانه‌ای از زلزله بزرگ دانست؟
این زلزله‌ها نشان می‌دهند که این گسل‌ها فعالند. حالا در پاسخ به پرسش شما که آیا زلزله بزرگی می‌آید یا نه؟ باید بگویم که ما در زمینه ریسک همیشه نگاه بدبینانه داریم، چون وظیفه ما همین است، اما این‌که می‌توان از این زلزله‌های کوچک پی به این برد که زلزله بزرگی در راه است، با رصد گسترده می‌توان پی برد و دراین صورت باید به جای این‌که 15 ایستگاه اطراف تهران داشته باشیم، 150 ایستگاه باید باشد و به صورت لحظه‌ای لرزه‌های ریز را رصد کرد و براساس آنها مدل ساخت و درنهایت به این نتیجه رسید که آیا ممکن است چنین اتفاقی بیفتد یا خیر.
  درحال حاضر تعداد ایستگاه‌های موجود در اطراف تهران چه تعداد است و آیا قابلیت این کار را دارند؟
درحال حاضر اطراف تهران 50 ایستگاه شتاب‌نگاری داریم، 15 ایستگاه لرزه‌نگاری شهرداری تهران دارد. حدود 15 ایستگاه موسسه ژئوفیزیک دور تا دور تهران دارد و 4 ایستگاه شبکه لرزه‌نگاری باند پهن پژوهشگاه زلزله هم اطراف تهران قرار دارد. به این ترتیب بیشترین رصد درکل کشور، برای شهر تهران انجام می‌گیرد، اما این‌که بگوییم با این زلزله‌های کوچک، یک زلزله کم شده، من می‌گویم مثلا بین 10هزار کبریت، یک کبریت آتش بگیرد، مهم این است که آن کبریت قرار داشته باشد. اگر کنار باقی کبریت‌ها باشد، کلش ممکن است منفجر شود!
 در نهایت وضع آمادگی نیروهای کشوری در مواجهه با بحران علی‌الخصوص نیروهای پایتخت برای مواجهه با زلزله احتمالی این شهر را تا چه میزان می‌دانید؟
ارزیابی درست در این زمینه صرفا می‌تواند با استفاده از آمارها اتفاق بیفتد. درغیر این صورت برداشت‌ها و دریافت‌ها کاملا غیراصولی خواهند بود. بنابراین بهترین و به صلاح‌ترین کار این است که پایگاه داده داشته باشیم و براساس آن کار میدانی انجام دهیم. ارزیابی آمادگی را انجام دهیم و قضاوتی بدون سوگیری داشته باشیم و براساس داده‌ها مستند کنیم. همچنین چیزی درخصوص شهر تهران ندیده‌ام، البته درخصوص شهر تبریز، در تحقیق میدانی‌ای که انجام دادیم، درخصوص شهر ورزقان و اثرات این زلزله در این شهر، این کار را برای سازمان بحران شهرداری انجام دادیم. آن چیزی که در تبریز دیدیم، شاید نمادی از جاهای دیگر هم باشد. برخی از سازمان‌هایی که به صورت مدرن‌تر اداره می‌شوند، مانند شرکت گاز، بیشتر با ادبیات موضوع آشنا بودند. روی بازآموزی کار کرده بودند و می‌خواستند افراد این شرکت را بفرستند برای دوره دیدن در شهرهای دیگر. این خودش نشانه خوبی بود و شاید دلیل این اتفاق را هم بتوان در این دید که شرکت گاز، خود ازجمله شرکت‌هایی است که مدرن و سعی دارد با تکنولوژی روز کار کند.
 نحوه سنجش این آمادگی‌ها براساس گفته‌های خودشان بود یا معیار مشخصی وجود داشت؟
اجازه دهید به نکته‌ای در این‌خصوص اشاره کنم و آن این است که اگر از منظر کیفی وارد این بحث شویم، ممکن است با این مشکل مواجه شویم که آنچه از منظر آمادگی بر آن تاکید دارند، با آنچه مدنظر و استاندارد است متفاوت است، اما در نهایت می‌توان خوشحال بود که این سازمان‌ها وقتی با پرسشی درخصوص میزان آمادگی‌شان مواجه می‌شوند، حداقل به آن فکر کرده‌اند و برایش تعریف دارند. از دیگر سازمان‌هایی که می‌توان به آنها اشاره کرد قطار شهری است که به احتمال بسیار زیاد در این فضا قرار دارد. در تبریز ما به سراغ تمامی سازمان‌ها رفتیم و از آنها از میزان آمادگی‌شان پرسیدیم. در میان تمامی سازمان‌ها، صداوسیما و ستاد مدیریت بحران از آمادگی نسبی برخوردار بودند و البته شاید بتوان با احتیاط گفت استانداری هم بعد از  این سازمان‌ها قرار دارد.
 این بررسی صرفا مختص ادارات و سازمان‌ها بود یا شامل مردم هم می‌شد؟
بین مردم هم رفتیم و 300 پرسشنامه میان مردم پخش کردیم که 200 بازخورد دریافت شد. از تمامی اقشار هم استفاده کردیم که در آن خانم خانه‌دار تا استاد دانشگاه و سایر اقشار جامعه حضور داشتند.
ارزیابی که در آن‌جا به دست آوردیم، باعث شد تا در این کار میدانی به شاخصی دست بیابیم و متوجه شویم در شهر تبریز که بیشترین تعداد زمین‌لرزه‌ها را تجربه کرده است، میزان دانسته‌های مردم بالا نیست. این شهر زمین‌لرزه‌های بسیار بزرگی را به خود دیده چنانکه در چهار زلزله بزرگ در سال‌های 1642، 1720، 1729، 1780 تمدن زیبای دوره ایلخانی که این‌همه در تاریخ مورد توجه است، کاملا نابود شد و بعدها این شهر ساخته شد. در چنین شهری در این آمارها، ذهنیت بیشتر مردم درباره زلزله از واقعیت‌های پایه علمی دور بود و البته این شهری است که بسیاری از مردم عادی در سمینارهای علمی شرکت می‌کنند و از نظر فرهنگ اجتماعی مانند شهر رشت برایشان دارای اهمیت است؛ درحالی‌که در بسیاری از شهرها افراد به دلیل اجبار شغلی و ... در سمینار شرکت می‌کنند. اما با وجود این، ما شاهد این واقعیت بوده‌ایم که اگر از مردم بپرسیم، همچنان پاسخ‌های علمی و درستی را دریافت نمی‌کنیم و دانسته‌های مردم درباره زلزله بسیار کم است.
 پژوهشی از این دست که ابعاد گوناگون در آن مورد بررسی قرار گیرد و از مردم هم پرسش شود، آیا در دیگر مناطق هم انجام گرفته است؟
از این زاویه و نگاه شاید بتوانم بگویم نمونه‌ای ندیده‌ام؛ برای مثال زلزله بم یکی از بلایایی است که در موردش کارهای پژوهشی بسیاری انجام گرفته و درواقع بیشترین میزان کارهای پژوهشی و با عناوین گوناگون درباره این بحران صورت پذیرفته است. کارهای میدانی بسیاری هم درباره وضع اجتماعی-روانی وجود دارد، اما درباره میزان آمادگی در آن زمان یا درحال حاضر که حالا بعد از گذشت این همه‌سال ما چه میزان آمادگی داریم، شاید بتوانم بگویم که خیر چنین مواردی را نداریم.
 می‌توان این کمبود را به‌دلیل متولی نداشتن این مورد دانست و این‌که هر سازمان و بخشی، دیگری را متولی می‌داند و از این‌رو کارهای انجام شده بدون انسجام است؟
بله؛ متولی از این دیدگاه موثر است که اگر متولی جدی و تسهیل‌کننده‌ای داشتیم، می‌توانست این امر را سهولت بخشد؛ بودجه‌ای تعریف و این بودجه را به سمت و سوی درست خود هدایت کند. اما از سویی نگرانی نیز درباره متولی دارم و آن هم این است که وقتی کسی متولی می‌شود، بقیه بخش‌ها را دور می‌کند و می‌خواهد فقط خودش کار را جلو ببرد که این امر نشدنی است و به‌گونه‌ای کار تک‌بعدی می‌شود که این خود بسیار آسیب‌رسان است.
اما درباره کارگروه‌هایی که در این راستا فعالیت می‌کنند نیز انتقاداتی وجود دارد. نه مشخصا درباره کلیت این کارگروه‌ها، اما نکته‌ای که وجود دارد، این است که چرا بازخورد خاصی ندارند. یکی از آنها کارگروه تخصصی زلزله و لغزش لایه‌های زمین است....
این کارگروه مشخصا زیر نظر سازمان مدیریت بحران کشور شکل گرفت. دبیر کارگروه وزارت مسکن و مرکز تحقیقات این وزارتخانه است. هرچند زمان دقیق شکل‌گیری این کارگروه را نمی‌دانم اما به صورت تقریبی پس از زلزله منجیل بود که فکر تاسیس آن به وجود آمد؛ اگر چه تشدید این مباحث مربوط به زلزله بم است. به این ترتیب سابقه کار تشکیلاتی در این راستا در حدود 27‌سال است اما سابقه جدیدتر و قوی‌تر از بعضی جنبه‌ها مربوط به‌ سال 1382 و بعد از زلزله بم است. کارگروه‌ها درواقع هدفشان این بوده که مانند سازمان‌هایی همچون مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه یا فما در آمریکا، مرکزیتی را درست کنند، بودجه تعریف و به تحقیقات خط داده شود و از استهلاک نیروها نیز جلوگیری شود. ناگفته نماند که کارهای بسیار خوبی نیز انجام گرفته است. نتیجه اولیه این بوده که در این جلسات بسیاری از پژوهشگران همدیگر را پیدا و کارهایی را با هم آغاز کرده‌اند. در خود کارگروه‌ها هم پروژه‌های خوبی انجام شده است ولی مشکل در بسیاری از مواقع کمبود بودجه است. کارگروه‌ها هستند، دوستان را می‌بینیم و تبادل نظر می‌کنیم اما در حقیقت نمی‌توان توقع خارق‌العاده‌ای هم داشت؛ برای مثال یکی از مواردی که در کارگروه بررسی شد، ناحیه مکران بود، چرا که یکی از ایده‌های توسعه ایران منطقه مکران است. این منطقه تنها جایی است که به دریای آزاد وصل است. در نیمه‌ سال 92، مطرح شد که به این منطقه توجه کنیم، دستور کاری تعریف شد و چندین جلسه کارگاهی برگزار کردیم. از دید ما مسأله گسل مکران و امکان سونامی ازجمله مواردی بود که مورد اشاره قرار گرفت و صحبت ما این بود که این مشکلات طبیعی را نیز در کنار بحث توسعه که مدنظر دارد باید ببینند. درنهایت نتیجه را به مهندس ترکان دادیم و ایشان هم رهنمودهای بسیار خوبی دادند. گفتند از صنایع داخلی برای این امر استفاده کنیم. اما بعد از آن به جایی رسیدیم که مشکل بودجه اجازه بسیاری از کارها را نداد و حتی نتوانستیم از صنایع داخلی استفاده کنیم، چرا که این صنایع هم برای کارهایشان نیاز به پول دارند. در نتیجه سرمایه اولیه انجام پژوهش را نداشتیم و ارتباطات بین‌المللی خوبی نیز وجود نداشت که البته این ارتباطات از ‌سال قبل به وجود آمده است.

 اما بسیاری از این مباحث صرفا نوشته شده بر کاغذ هستند و عملیاتی نشده‌اند .....
از نظر من چند نکته وجود دارد. نخستین مورد این است که نمی‌توان گفت این مباحث تماما عملی نشده‌اند. یک مقداری عملی شده اما زمانبر است. ما درحال حاضر در طول‌ سال چندین نشست مدیریت بحران برگزار می‌کنیم و بخش خصوصی خوشبختانه متولی بسیاری از اینهاست. قرار نیست همیشه حرف جدید بزنیم بلکه خیلی وقت‌ها اصلا باید حرف‌های قدیمی را دوباره و به درستی مرور کرد. ما درحال گذر از یک مرحله به مرحله دیگر هستیم. در مازندران، قدیمی‌ها براساس تغییراتی که در هوا احساس می‌کردند و براساس تجاربشان می‌گفتند که بوی سیل می‌آید و آبراه را ترک کنید. این درکی بود که براساس تجارب به آن رسیده بودند. این مورد در سیستم مدرن کار نمی‌کند. ولی اگر نگاه ما براساس یک اطلاعات سیستماتیک نباشد، اتفاقی که می‌افتد این است که چیزی که می‌بینیم به‌عنوان اتفاق واقعی ببینیم یا تجربه شخصی را تعمیم بدهیم و نوعی ارزیابی از این مقوله وجود دارد که چند‌درصد درست بوده است؛ مثلا سد گتوند را در جایی ساخته‌اند که می‌توان به سهولت گفت توهین به علم زمین‌شناسی است و بدون توجه به اصول و مشورت ساخته شده است. نکته بعد این است که نباید خود را دانای کل موضوع بدانیم و به سیستم اجازه رشد ندهیم. امکان نوسازی را با این روش از آن می‌گیریم؛ مثلا اگر دانشجوی من از من بهتر نباشد باید بگوییم که یک جای کار خراب است و می‌لنگد و نسل بعدی باید حتما سیستم را رشد دهد. آن قسمت که سیستم اجازه نوسازی پیدا نکند و اجازه ندهیم سیستم با افکار جدید نو شود، خطر این داستان این است که ایده‌های جدید اجازه ورود پیدا نمی‌کند. کشورهای درحال توسعه مانند شیلی، برزیل، پرو، ترکیه، فیلیپین، اندونزی و مالزی و ... کشورهایی بودند که سیستم خود را مدرن کردند و با این نگاه مواجه شدند که نسل جدیدشان باید زبان بداند و استایل برخورد بین‌المللی داشته باشد و همین هم عامل پیشرفت‌شان شد.
اما این انتقاد وجود دارد که برخی از این کارگروه‌ها و جلسات نتیجه عملیاتی در برندارند و صرفا ایجاد هزینه است.....
این امر یک جنبه فردی دارد و یک جنبه عمومی. داشتن جلسات و برگزاری کارگروه‌ها دارای اهمیت است و نمی‌توان تماما آنها را حذف کرد، همچنان‌که زمانی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را حذف کردند. آن روش درست نیست و مخالف این موضوع هستم، اما جنبه شخصی این است که اگر من احساس کنم وقتم تلف می‌شود و کارایی ندارم، باید وقتم را تنظیم کنم. ممکن است آن زمان برای فکر کردن بسیار بهتر از سایر موارد باشد. افراد باید خودشان، خودشان را مدیریت کنند. این‌که فقط بگوییم 10 جلسه تشکیل شد اما چیزی هم درنیامد، نمی‌تواند نتیجه‌اش این شود که تعطیل شوند. تعطیلی راه درستی نیست.
 کمی درباره بحث تکنولوژی‌های روز که در کشور مورد استفاده است توضیح دهید.... به‌جز سیستم هشدار سریع که ‌سال قبل با حضور ژاپنی‌ها در تهران مورد بهره‌برداری قرار گرفت، از امکانات دیگری برخورداریم؟
در ابتدا توضیحی درباره کشور ژاپن بدهم. این کشور شاید در  زمینه تحقیقات درباره زلزله، پیشرفته‌ترین کشور باشد و درخصوص علوم زمین و زلزله حتی در برخی از بخش‌ها از آمریکا هم جلوتر باشد. درحال حاضر بزرگترین پروژه دنیا در دریای ژاپن است که بسیار نوآورانه است. دو چاه زده‌اند به عمق 9 و11 کیلومتر و تمام دانش زمین را گذاشته‌اند تا متوجه تحرکات گسل‌های این منطقه شوند. این اتفاق بعد از زلزله 2011 رخ داد و حفر عمیق و رفتن به گوشته زمین برای نخستین‌بار است که اتفاق می‌افتد. اصلا حفاری این پروژه برای خودش مبحث گسترده‌ای است. سوال از این‌جا شروع شد که بعد از به وقوع پیوستن زلزله 2011،  قدرت این زلزله 9 ریشتر بود درحالی‌که به گمان آنها باید هشت ریشتر می‌بود و همین هم عاملی شد تا ببینند چه اتفاقی در مرز پوسته و گوشته افتاده است.‌ سال 2013 این طرح شروع به کار کرد. اما درخصوص کشور ما، خیلی از کارهایی که ما انجام می‌دهیم، دیده نمی‌شود آن‌وقت اگر افراد دیگر از کشورهای دیگر بیایند همان کار را انجام دهند، دیده می‌شود. پروفسور درویش‌زاده که پدر علم زمین‌شناسی و متخصص حوزه آتشفشان است، همیشه این را می‌گفتند و بر این تاکید داشتند. ما سامانه هشدار پیش‌هنگام را آرام‌آرام در کشور به راه انداخته‌ایم که شهرداری تهران پیشگام شده و پژوهشگاه زلزله درحال تحقیق است و سازمان‌های درگیر مانند سازمان آب و فاضلاب و گاز و مرکز تحقیقات راه و شهرسازی همچون شبکه شتاب‌نگاری در این زمینه کار تحقیقاتی انجام می‌دهند. در یکی، دو ‌سال آینده امیدواریم که عملیاتی شدنش کامل شود. ژاپنی‌ها هم در پروژه تهران همکار بودند و همکاری می‌کنند و این همکاری بسیار خوب است ولی آنها همکار هستند و اصل کار در ایران انجام می‌شود، چرا که ما هم دانش و هم تکنولوژی این امر را به صورت کامل در کشور داریم، اما تا ساختار عملیاتی شود نیازمند سرمایه‌گذاری است. نکته دیگر درخصوص ژاپن این است که این کشور تنها کشوری است در جهان که سیستم هشدار را به صورت مستقیم برای مردم می‌فرستد و از ‌سال 2007 این سیستم در این کشور وجود دارد و سازمان آب و هواشناسی ژاپن این سیستم را درست کرد. هشدار در برخی دیگر از کشورهای جهان وجود دارد اما برای تاسیسات حساس است. کشورهایی چون آمریکا، مکزیک، بخش‌هایی از ایتالیا و ترکیه و .... از این سیستم هشدار برای تاسیسات حساس بهره می‌برند.
این اتفاق در هر جامعه‌ای امکان عملیاتی شدن ندارد، چرا که به‌راحتی یک جامعه می‌تواند با چنین اعلام خطری از هم بپاشد...
بله دقیقا و از همین رو باید گفت که از منظر روانشناسی و جامعه‌شناسی شاهکار است. این‌که اعلام خطری از این دست به صورت همگانی داده شود و همچنین بدانیم که جامعه هم متشنج  و دچار مشکل نمی‌شود و نظم و ترتیب حفظ می‌شود؛ مردم نه‌تنها غارت نمی‌کنند که همیاری اجتماعی‌شان هم بیشتر می‌شود، مگر آن‌که سونامی بیاید که از حد پیش‌بینی آنها بالاتر باشد.
درباره تکنولوژی‌های دیگر، آیا امکان بهره‌مندی در کشور ما از آنها وجود دارد و فاصله ما در این حوزه با جهان تا چه میزان است؟
در حال حاضر دنیا در معرض ورود به عصر جدید تکنولوژی در عرصه زلزله‌شناسی است و به صراحت باید این را گفت از عصری درحال عبور هستیم و درحال ورود به دنیای جدیدیم که در اتحادیه اروپا از ‌سال 19-2018 باید عملیاتی شود. تکنولوژی زلزله‌شناسی به این مفهوم، به معنای همه چیز است از ثبت داده، نوع فرمت داده، انتقال داده، آرشیو شدن و مطالعه آن و این‌که چه کاری با آن انجام دهیم. زلزله‌شناسی علم بین‌المللی است و زلزله‌ای که در جهان رخ می‌دهد، گذر امواج لرزه‌ای که در جاهای دیگر ثبت شده را هم باید مورد بررسی و مطالعه قرار دهند و این اتفاق نیازمند همکاری‌های بین‌المللی است. این‌که ما کجا هستم؟ نظر شخصیم این است که جایگاه‌مان خوب نیست. جایگاه ترکیه درحال حاضر بسیار خوب است. عضو جامعه جهانی شده و خود را به‌روز کرده است. ما هنوز دوریم و باید همه چیزمان را نو کنیم و وارد جهان تغییر تکنولوژی شویم. ما به لحاظ زلزله‌شناسی باید در سال2020 در خانواده جهانی باشیم و با همه همکاران در سطح دنیا و در داخل از کشور با این فضا جلو برویم. باید در آموزش‌هایمان تجدیدنظر کنیم و نسل جدید برای دوران جدید تربیت شود و این در تمام ابعاد باید باشد. باید برای آینده آماده شویم.


تعداد بازدید :  255