شهروند| خانههای مشاهیر در تهران اغلب عاقبت غمانگیزی دارند اگر به برج و ساختمانهای چندطبقه تبدیل نشوند، متروکه میشوند آنقدر که فرسودگی از بیخ و بن به جانشان میافتد و گذر زمان دمار از روزگارشان درمیآورد در سالهای اخیر البته سرنوشت دیگری هم ممکن است در انتظار آنها باشد اینکه به دست شهرداری بیفتند و آنجا نسخه تغییر کاربری برایشان بپیچند و طوری تغییرات جدید را در آن اعمال کنند که به بنایی با هویتی جدید تبدیل شوند. خواهرزاده جلال آلاحمد هشدار داده عدهای از مسئولان شهرداری تهران میخواهند خانه جلال آلاحمد و سیمین دانشور را تغییر دهند، تغییراتی که اگر اجرایی شود عملا از خانه این دو نویسنده نشانی نخواهد ماند.
چندسال پس از مرگ سیمین دانشور هنوز تکلیف خانهای که او تا آخرین روزهای عمرش در آن زندگی میکرد روشن نیست. این خانه همان خانهای است که سیمین دانشور و جلال آلاحمد در آن با هم زندگی میکردند. خانهای در همسایگی خانه نیما یوشیج. خانهای که جلال آن را در زمانی که سیمین دانشور برای تحصیل در انگلستان بود به دست خود ساخت. این خانه سالها محل گردآمدن نویسندگان بسیاری بود و تا زمان مرگ جلال، محل زندگی جلال و سیمین بود. بعد از مرگ جلال هم سیمین دانشور به تنهایی در آن زندگی میکرد. این خانه بزرگ و زیبا با حیاط پر از درختان سرسبز و حوض آبیاش، با دیوارهای پر از عکس و نقاشی از جلال و سیمین بعد از مرگ سیمین دانشور، محل زندگی ویکتوریا دانشور (خواهر سیمین دانشور) و همسرش پرویز فرجام بوده است. این خانه پس از کشمکشها و حاشیههای فراوان سرانجام به شهرداری تهران فروخته شد تا به موزه آثار و زندگی این دو نویسنده تبدیل شود. حالا اما محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آلاحمد میگوید: «مسئولان شهرداری درباره خانه سیمین و جلال حرفهای عجیب و غریبی میزند؛ از تخریب خانه یا افزودن طبقاتی بر آن. »
محمدحسین دانایی با انتقاد از آینده نامعلوم خانه جلال آلاحمد و سیمین دانشور به ایسنا گفت: 21تیرماه چند نفر از اعضای خانواده و بازماندگان زندهیاد سیمین دانشور و مرحوم جلال آلاحمد با مسئولان شرکت توسعه فضاهای فرهنگی وابسته به شهرداری تهران که مجری پروژه «خانه - موزه جلال و سیمین» هستند، ملاقات کردند تا هم در جریان چگونگی پیشرفت کارهای پروژه قرار بگیرند و هم آمادگی خودشان را برای همفکری و همکاری لازم در زمینه اجرای صحیح پروژه اعلام کنند، اما در جریان این ملاقات، مسائلی از سوی مسئولان پروژه مطرح شد که میتواند موجب نگرانی جدی درباره سرنوشت مبهم و آینده نامعلوم خانه سیمین و جلال شود و با توجه به عملکردهای گذشته، بهنظر میرسد که اگر هرچه زودتر در این رابطه اطلاعرسانی نشود و مردم و مسئولان رده بالای شهرداری و شورای شهر تهران و همچنین سازمان میراث فرهنگی به یاری فراخوانده نشوند، امکان دارد که این پروژه هم به سرنوشت ناگوار پروژههای قبلی دچار شود.
او همچنین درباره توافقی که ویکتوریا دانشور (خواهر سیمین دانشور) با مسئولان شهرداری در زمان فروش خانه سیمن و جلال داشته، گفت: تا جایی که من شنیدهام و اطلاع دارم، خانم ویکتوریا دانشور که خواهر دکتر سیمین دانشور است و فیالحال بهعنوان وارث قانونی خواهرش عمل میکند، این خانه را به این شرط به شهرداری منطقه یک تهران فروخته که تنها با انجام تعمیرات جزئی ضروری و بدون فوت وقت و بدون لطمه زدن به وضع و هویت فعلی آن، برای بازدید عموم مردم آماده شود و مدیریت آن هم تحتنظر هیأت امنایی مرکب از نمایندگان شهرداری و اعضای خانواده باشد اما مطالبی که در جلسه شنبه مطرح شد، نشان میداد که قضایا به صورت دیگری است و مسئولان این پروژه به دنبال افکار دیگری هستند.
دانایی افزود: بهعنوان مثال، در آن جلسه مطرح شد که چون این خانه در طرح قرار گرفته و ناگزیر در آینده باید هم از طرف شمال و هم از طرف غرب عقبنشینی کند، بنابراین ممکن است شرکت توسعه فضاهای فرهنگی به این جمعبندی برسد که بنای فعلی خانه سیمین و جلال تخریب شود و بنای دیگری مشابه آن، در قسمت دیگری از زمینی که باقی میماند، احداث شود! همچنین اعلام شد که چون این خانه فاقد امکانات و فضاهای کافی برای کاربریهای بعدی است و نمیتوان در آنجا نمایشگاه و کارگاه و سالن همایش و غیره درست کرد، بنابراین برای تأمین این امکانات باید از فضای بالای شیروانی استفاده شود، یعنی باید ستونهایی را اطراف ساختمان نصب کرد و طبقات جدیدی را روی این ستونها و بر فراز ساختمان فعلی قرار داد به نحوی که شیروانی ساختمان فعلی
حفظ شود!
او در ادامه گفت: این حرفهای عجیبوغریب درباره خانه سیمین و جلال یادآور اتفاق عجیبی است که در مورد خانه استاد عزتالله انتظامی افتاده و داد ایشان را درآورده است، یعنی مجریان امر، موضوع اصلی کار خودشان را که حفظ هویت خانه استاد است، نادیده گرفتهاند و به خیال اینکه بازدیدکنندگان از این خانه اهل فیلم و سینما هستند، لذا کف حیاط را به اندازه 8متر گودبرداری کرده و در آنجا یک سالن سینما ساختهاند. غافل از اینکه اینجا «خانه» است، نه سالن سینما و مردمی هم که به اینجا میآیند، قصدشان سینما رفتن نیست، بلکه میآیند تا خانه یک نویسنده یا هنرمند را ببینند.
او با اظهار نگرانی از تصمیمهای نامناسبی که ممکن است در مورد خانه سیمین و جلال اتخاذ شود، گفت: درست است که شهرداری این ملک را خریده ولی اینگونه املاک، جزو اموال عمومی بهشمار میروند و مالک اصلی آنها هم مردم هستند و شهرداری تنها بهعنوان نماینده مردم این املاک را در اختیار دارد و در مورد بهرهبرداری از آنها هم اختیاردار مطلق و به اصطلاح «مبسوط الید» نیست.
خواهرزاده جلال آلاحمد حرفهای دیگری هم زده از جمله اینکه گفته است: وجود چنین دیدگاههایی است که موجب نگرانی میشود و این احتمال را به وجود میآورد که مبادا همان بلایی بر سر این خانه بیاید که بر سر خانه بزرگانی چون مرحوم شهید دکتر بهشتی و شهید رجایی آمد، یعنی پروژههایی که به استناد اظهارات خود حضرات در آن جلسه، مورد بیتوجهی مردم قرار گرفته تا جایی که در هر هفته حتی 7نفر بازدیدکننده هم ندارند. بدون تردید، این بیعلاقگی ربطی به خود آن شهیدان ندارد و نباید به حساب آنها گذاشته شود، بلکه عامل اصلی این رویگردانیها، مسئولانی هستند که با طرز فکرها و نظریات غیرکارشناسی و حتی غیرمنطقی، خانه مشاهیر را از جوهر و مایه اصلیاش که عنصر اصلی جذابیت آنهاست، تهی میکنند و آن وقت کالای بدلی و بیروحی را که محصول تخیل خودشان است، به جای آن مینشانند و توقع دارند که مردم تفاوت بین آن اصل و این بدل را
تشخیص ندهند.