شماره ۳۷۹ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۳ شهريور
صفحه را ببند
هدیه سبز در پرواز مرگبار
اعضای بدن نوجوان مشهدی 4 بیماررا نجات داد

جعفر پاکزاد| پسر 14ساله درحالی‌که آرزوهای بزرگی در سر داشت، سرنوشتی سبز برایش رقم خورد تا نامش برای همیشه جاودان باشد.
چهره‌ای آرام دارد. روی تخت بیمارستان چشم‌هایش را برای همیشه بسته و انگار می‌داند با مرگش چند بیمار دیگر را نجات خواهد داد.
کم‌کم دستگاه‌ها قطع شد و «سجاد فیضی» 14ساله بی‌خداحافظی از پدر و مادرش باید زندگی را ترک می‌کرد. فضای سنگینی در بخش پیوند اعضای بیمارستان منتصریه مشهد حکمفرما بود. بستگان و فامیل پسر نوجوان همه آمده بودند تا از «سجاد» خداحافظی کنند.
گریه‌های مادر دل هر کسی را که شاهد این صحنه‌هاست به لرزه درمی‌آورد. وی دستانش را بالا گرفته و با نگرانی دور تخت می‌گشت. هق‌هق گریه‌هایش بلندتر و بلندتر می‌شد و پسرش را صدا می‌زد. می‌دانست دیگر فرصتی برای دیدار ندارد. به چهره بی‌رنگ سجاد چشم دوخت و با گریه
خداحافظی کرد.
چندروزی است که غم و اندوه میهمان خانه فیضی شده است. تا چند روز پیش در این خانه صدای خنده و شادی سجاد 14ساله به گوش می‌رسید اما حالا دیگر در بین خانواده‌اش نیست و تنها از او یک یاد و خاطره باقی مانده است. سجاد 14ساله در جریان یک تصادف رانندگی دچار مرگ مغزی شد و خانواده‌اش اعضای بدن او را اهدا کردند.
گزارش یک حادثه
بعدازظهر روز یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه بود که ماموران اورژانس با تماس مردمی در جریان برخورد شدید یک خودرو با تیر چراغ‌برق در خیابان مفتح مشهد قرار گرفتند. وقتی ماموران اورژانس در محل حاضر شدند با بدن غرق در خون پسر نوجوانی به نام سجاد روبه‌رو شدند که روی زمین افتاده بود. خودرو هم به شدت با تیر چراغ برق برخورد کرده و صدمه شدیدی دیده بود. راننده که مرد جوانی بود آسیب زیادی ندیده اما پسر نوجوانش در هنگام برخورد خودرو با تیر برق از داخل خودرو به بیرون پرت شده بود. سجاد بلافاصله توسط آمبولانس اورژانس به بیمارستان‌ هاشمی‌نژاد مشهد منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت اما کار از کار گذشته بود و نوجوان حادثه‌دیده به خاطر شدت ضربه وارده به جمجمه‌اش به کما رفت. همه چشم‌انتظار بودند تا او وضع بهتری پیدا کند و دوباره به زندگی بازگردد.
حادثه از زبان خانواده سجاد
مادر سجاد که حالا باید با جای خالی پسرش روزگار را سپری کند، درباره روز حادثه و اتفاقی که برای فرزندش رخ داد، می‌گوید: اسم پسرم را تابستان در کلاس زبان نوشته بودیم. هرروز بعدازظهر حدود ساعت 5 بعدازظهر پدرش او را به آموزشگاه می‌رساند. روز حادثه سجاد خیلی دیرش شده بود. سریع سوار خودرو شدند اما حادثه تلخی رقم خورد. سرعت خودرو زیاد بود. همسرم برای این‌که به عابر پیاده در خیابان مفتح برخورد نکند به سمت حاشیه خیابان حرکت کرد که به تیر چراغ برق برخورد کرد. سجاد كه کمربند ایمنی را نبسته بود، به بیرون پرت شد و سرش با زمین برخورد کرد.
وی در ادامه می‌گوید: البته آن روز من را بی‌خبر گذاشتند و هیچ‌کس چیزی به من نگفت. وقتی سراغ پسرم را گرفتم گفتند سجاد خانه خاله‌اش است. خیالم راحت بود. همان شب برادرم گفت می‌خواهد برای انجام کاری به قم برود و من هم همراهش بروم. ابتدا مخالفت کردم اما وقتی حرف زیارت حضرت معصومه(س) به میان آمد شال و کلاه کردم و به راه افتادم. اما یک حسی در وجودم خبر از حادثه‌ای تلخ  می‌داد.
مادر سجاد اضافه می‌کند: در حرم حضرت معصومه (س) بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. وقتی جواب دادم یکی از اقوام نزدیکمان بود که سراغ پسرم را گرفت و جویای احوالش شد. ناگهان دلم شور افتاد. همان موقع بود که متوجه شدم چه بلایی سر پسرم آمده است. از برادرم خواستم من را به مشهد بازگرداند. در تمام راه حسی در وجودم می‌گفت دیگر سجاد به زندگی بازنمی‌گردد. همان موقع بود که تصمیم گرفتم اعضای بدن سجاد را اهدا کنم. وقتی به بیمارستان رسیدیم، متوجه شدم که کار از کار گذشته است. پزشک متخصص، من و همسرم را به اتاقش دعوت کرد و گفت دیگر امیدی به بازگشت سجاد نیست. او دچار مرگ مغزی شده است و بهتر است اعضای بدنش را اهدا کنیم. وقتی این حرف را از زبان پزشک شنیدم تمام غم دنیا به دلم نشست.
آخرین دیدار
زن جوان از آخرین دیدار با پسرش می‌گوید: خیلی سخت بود. دوست داشتم یک روز او را در لباس دامادی ببینم اما دست سرنوشت داستان دیگری را برای پسرم نوشت. وقتی برای آخرین‌بار سجاد را دیدم و چشمانم به چهره معصوم او افتاد دلم شکست و از خدا خواستم تا صبر تحمل این غم را به من بدهد. اما الان آرامش دارم. چون می‌دانم با این کار روح پسرم در آرامش است و یادش همیشه سبز می‌ماند. این تن خاکی سرانجام یک روز زیر خاک می‌رود اما تنها یاد است که می‌ماند.
زندگی جدید به 4 بیمار
دکتر ابراهیم خالقی مسئول واحد فراهم‌آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی مشهد می‌گوید: در چهارصد و شصت و هشتمین عمل اهدای عضو، سجاد فیضی 14ساله ساکن مشهد از بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد به واحد فراهم‌آوری اعضای پیوندی در مرکز پیوند اعضای دانشگاه مشهد معرفی شده بود. او پس از انجام مراحل تأیید مرگ مغزی و رضایت خانواده وی در بیمارستان منتصریه تحت عمل جراحی اهدای عضو
قرار گرفت.
کلیه‌های زنده‌یاد فیضی به 2 مرد 28 و 33ساله که سال‌ها از نارسایی کلیه رنج می‌بردند به صورت رایگان اهدا و پیوند شد. کبد این نوجوان نیز در بیمارستان نمازی شیراز به دختر 13ساله ساکن شهرستان مهاباد از توابع استان آذربایجان‌غربی اهدا و پیوند شد. همچنین قرنیه سجاد فیضی در بیمارستان خاتم‌الانبیاء(ص) به آقای 56ساله از مشهد اهدا و پیوند شد و به وی بینايی دوباره بخشید.


تعداد بازدید :  127