مجید صفارینیا رئیس انجمن روانشناسیاجتماعی
گسترش فعالیتهای خیرخواهانه و ایجاد اشتیاق در افراد برای حرکت به سمت فعالیتی چون اهدایعضو، نیازمند مولفههایی است که باید در فرد و جامعه نهادینه شود. ازجمله اصلیترین مولفههای فردی، بار آوردن و سوق دادن افراد به سمت شخصیت جامعهپسند است. شخصیت جامعهپسند یا جامعهیار، شخصیتی است که به استناد نحوه تربیت والدین و محیط آموزشیاش از سویی و همچنین دخیل بودن امری چون ژنتیک و فیزیولوژیک در درونش، از سوی دیگر دارای خصایصی است که این خصایص میتواند از او فردی مفید ساخته که به کمک جامعهاش میشتابد.
چنین فردی دارای خصایصی است که به اختصار به تشریح آنها میپردازم. نخستین خصیصه چنین فردی، نداشتن خودشیفتگی است، به این معنا که میتواند با دیگران به همدلی پرداخته و بدون آنکه خود را در معرض نگاه دیگران قرار دهد، به تمامی افراد کمک کرده و آنها را تنها نگذارد. خصیصه دوم چنین شخصیتی، نوعدوستی است. این فرد زمانیکه با اشخاصی که نیاز به کمک و مشکل دارند، مواجه میشود، خود را دارای وظیفه در قبال آنها میبیند و این امر به نحوی بر روان او اثر میگذارد که گمان میکند این امر برای خودش رخ داده است.
این گزینه درحقیقت یک پله از همدلی نیز فراتر است و فرد از نظر روانی چنان با آن درگیر میشود که در صورت کمک نکردن به فرد محتاج به کمک با افسردگی مواجه میشود. خصیصه سوم این فرد، مسئولیتپذیری اجتماعی اوست.
افرادی که دارای شخصیت جامعهپسند هستند به نسبت سایر افراد نسبت به رویدادهای اجتماعی محیط اطرافشان احساس مسئولیت بیشتری میکنند و به واسطه این حس نیز کمکهای خیرخواهانهشان نسبت به اطرافیانشان افزایش مییابد. اما چهارمین و آخرین خصیصه این افراد، باور آنها به جهان عادل است. اعتقاد به عدالت در جهان، در سنت دینی ما نیز بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. چنانچه در قرآن و روایات گوناگون همواره بر این مورد پافشاری شده که دنیا کشتزار آخرت است. به این معنا که از هر دست بدهیم، از همان دست نیز از دنیا تحویل میگیریم.
اعتقاد به چنین عقیدهای نیز عاملی شده تا افراد برای انجام فعالیتهای خیرخواهانه در هر شکلی، علاوه بر اعتقاد به جهان فانی و دیدن ثمرات کارشان در آن جهان؛ به این جهان و زیست این جهانی خود نیز نگاه داشته باشند. با توجه به مواردی که در بالا ذکر شد، رشد دادن شخصیتهای جامعهیار، باید ازجمله اصلیترین وظایف نهاد خانواده، آموزش و پرورش و همچنین رسانهها باشد.
درحالحاضر ما با این معضل مواجهیم که خانوادهها برای بسط این روحیه تلاشی نمیکنند و از سویی فرزندان خود را به نحوی بار میآورند که جامعهپسند نباشند و افراد جامعه به نوعی خودخواهی دچارند که این امر ازجمله ثمرات کمرنگ شدن زیست اخلاقی، صنعتیشدن و گسترش اخلاق مادی و شهرنشینی در جامعه است که برای از بین بردن مضرات این نوع زیستن باید تلاش گستردهای از طریق آموزش و تشویق افراد به فعالیتهای داوطلبی و افزایش روحیه کارهای خیرخواهانه صورت پذیرد و در این صورت است که میتوان انتظار داشت جامعه روحیه آمادهای برای پذیرش کمک به همنوع خود داشته باشد و درنهایت امری چون اهدای عضو و... برایش نهتنها ناممکن، که امری حتمی جلوه کند.