محمد حسنی مديرعامل بنياد ادبيات داستانی
در این چند روز بیشتر اوقات درحال خواندن کتابهای مختلف بودم اما اکنون سرگرم مطالعه درباره نیچه و افکار او هستم و کتابهایی را در این زمینه، مطالعه میکنم. شاید به همین دلیل باشد و تاثر درباره آنکه چرا ما در تفسیر و ترجمه و فهم اندیشههای غربی یا سرمنشأ آنها، موضوعات اصلی را درک نمیکنیم. به همین دلیل است که اندیشههای متفکران کشورهای دیگر در کشور ما بد و غیرتخصصی تفسیر میشود. برای مثال نظریههایی که از فوکو درباره نقد و فرهنگ بهجا مانده است، آیینه روشنی را از نقد و فرهنگ اصولی و درست در یک جامعه نمایان میکند اما نظریههای دانشمندان و اندیشمندان بزرگ در جامعه کنونی ما، هیچ تاثیری ندارد، در صورتی که تمام مشکلات امروز ما در جامعه براساس حسی که داریم و تجربهای که کردهایم، بر اثر بیتوجهی به راهکارهایی است که بزرگان و اندیشمندان ارایه کرده و بارها این موضوعات را از طرق مختلف به ما ارجاع دادهاند اما ما به آنها بیتوجه بودهایم. بزرگترین مشکلی که به آن فکر میکردم که من و جامعه مرا با خود درگیر کرده است و باعث عقبگرد ما در تمام حوزهها میشود، موضوع دید محدود ما به عناصر مختلف، موضوعات و اتفاقات در جامعه است. ما موضوعات را به صورت پراکنده نظاره میکنیم یا به تعبیری بهتر، ما «کلی» به مسائل نظاره میکنیم و با همین نگاه کلی درباره موضوعات جزیی، تصمیم میگیریم. دید پراکنده، به وجود آورنده اندیشه پراکنده میشود، به مطالعاتمان نیز بنگرید، این موضوع را متوجه میشوید که ما در کتابخواندن یا مطالعاتمان نیز پراکنده هستیم. همیشه افراد برای برطرف کردن نیازهایشان به مسائل مختلف یا راهکارهای مختلف مراجعه میکنند اما در جامعه کنونی ما هرکس در هر کار و رشتهای صاحبنظر است که این موضوع هم جای تفکر بسیار دارد. در این فکر بودم که منشأ آشفتگی این روزهای جامعه من از چه تحولاتی نشأت میگیرد. متوجه شدم بازتاب احوالات درونی انسانها به جامعه تزریق میشود و آشفتگی کنونی از خود ما آغاز میشود و بعد بازتابش را در جامعه میبینیم. این روزها نظریات نیچه را که میخواندم، دیدم او مخالف صد درصد تخصصگرایی است و عقیده دارد که افراد نباید در یک حوزه خاص به فعالیت بپردازند و تمام تمرکزشان را روی یک موضوع خاص قرار دهند زیرا در نظر دارد، زمانی که نگاه کلی وجود ندارد، دریافت کلی نیز وجود ندارد. در اغلب افراد این موضوع را مشاهده کردیم در مواقعی که درحال انجام فعالیت و سرگرم کار خود هستند، حس خاصی را بروز نمیدهند و اغلب سرگرم همان موضوع خاصی هستند که انجام میدهند. برای مثال زمانی که افراد در فضای مجازی هستند و در آن اعمالی (ازجمله ایجاد روابط مجازی) انجام میدهند، زمانی که به فضای بیرون و واقعی مراجعه میکنند، نا خودآگاه دچار آشفتگی میشوند که به این معنی است، افراد نگاه درستی به محیط اطرافشان ندارند و جامعه ما تبدیل شده است به جامعه «چهلتکه» که تکهها و اجزای این پازل، هیچ همخوانی با یکدیگر ندارند و این باعث چندوجهی شدن یک جامعه است.