شماره ۳۷۷ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۰ شهريور
صفحه را ببند
عزم راهبردی برای تولید و بازتولید

اصغر مهاجری جامعه شناس

در بررسی آسیب‌ها و معضلات اجتماعی، باید در بدو امر نگاهی سیستماتیک داشت. چرا که تمامی این آسیب‌ها به صورت سلسله‌وار به یکدیگر مرتبطند و هر کدام می‌توانند هم منشأ اثر یکدیگر باشند و با یکدیگر اثر بگذارند و در این صورت شاید اولویت‌بندی کردن آسیب‌های اجتماعی کار دشواری باشد. نکته بعدی در بررسی آسیب‌های اجتماعی که بسیار هم دارای اهمیت است این است که باید با دیدگاه تبیینی با این آسیب‌ها روبه‌رو شد و در حقیقت در پی علت‌یابی آنها بود چرا که تنها تمرکز بر خود آسیب‌ها می‌تواند عامل مشکل باشد و در این صورت تنها به آن می‌پردازیم و نه به دلایل و ریشه‌های آن. نکته دیگر در بررسی آسیب‌های اجتماعی این است که باید برای نام بردن و بررسی کردن آنها نه به نظرات عمومی و کارشناسی، بلکه به پژوهش‌ها و نظرسنجی‌های علمی تکیه کرد. حال با توجه به این مواردی که از آن نام بردیم و براساس پژوهش‌های صورت گرفته در این زمینه، می‌توان چندین آسیب و مسأله اصلی را برای جامعه ایرانی نام برد.
نخستین آسیبی که باید به آن اشاره کنم، آسیب اقتصادی-اجتماعی و در حقیقت آسیب عدم توجه به تولید، بازتولید و بازآفرینی است. متاسفانه جامعه ایرانی به یک آسیب روانی-معرفت‌شناختی و به تبع آن، اقتصادی دچار شده است که عزم راهبردی برای تولید و بازتولید ندارد که این امر در تمامی حوزه‌ها به یک بیماری جدی بدل شده است. به این ترتیب که ما انگیزه و عزم جدی برای تولید و بازتولید نداریم که این امر سرمنشأ بسیاری دیگر از آسیب‌های موجود در جامعه است. این موضوع، دغدغه همه افراد جامعه و همچنین سران مملکت است اما سپهر روانی و وجدان جمعی ما چنان بسته شده است که تمایل و جوششی برای تولید در ما وجود ندارد. چنانچه این آسیب را باز کنیم، از دل آن آسیب‌هایی مثل تنبلی، دست درازی به اموال و حقوق دیگران و مواردی از این دست بیرون می‌آید. آسیب دیگری که در جامعه ما بسیار ملموس است، آستانه تحمل پایین ما است. در حقیقت باید از آن تحت عنوان آسیب بی‌تحملی نام برد. در حقیقت، آسیب بی‌تابی در ایران، در نظام اداری، ارتباط شهروندان با یکدیگر و... بسیار زیاد است که این آسیب نیز موجبات پرخاشگری، ظهور ادبیات لمپنی، خشونت، نزاع، طلاق و... شده است.  
اما آسیب سومی که باید در این‌جا از آن نام برد، آسیب خودرأیی و مطلق اندیشی است. این امر، هم در عرصه‌های بین‌المللی، هم خانواده، رسانه و سایر عرصه‌های دیگر به چشم می‌خورد؛ به‌طوری‌که ما توانایی و تمایل به استفاده از خرد جمعی را نداریم.  خودرأیی از سطوح پایین تا سطوح بالای مدیریتی در جامعه دیده می‌شود.
آسیب چهارم، آسیب احساس ناامنی است. این ناامنی نه‌تنها فیزیکی، بلکه اجتماعی، روانی و جسمانی نیز هست؛ و اتفاقا بسیاری از این احساس عدم امنیت‌ها، در مکان‌هایی رخ می‌دهد که گمان نمی‌کنیم ممکن است در آن‌جا احساس ناامنی کنیم.  این احساس ناامنی در همه حوزه‌های زندگی ازجمله حوزه شغل، خانواده، تغذیه و... ظهور و بروز می‌یابد که ابعاد جسمانی- روانی را در برمی‌گیرد.  
آسیب پنجم، آسیب رفتار‌های خشن است. ما در آموزش‌ها و تربیت فرزندانمان، چه در حوزه خانواده و چه در مدرسه و آموزش و پرورش و حتی در صداوسیما و تلویزیون و رسانه‌هایمان، خشن‌ترین آموزش‌ها را می‌دهیم و جایی برای گفت‌وگو و مسامحه و مصالحه باقی نمی‌گذاریم.  
آسیب ششم، آسیب احساس مسئولیت است که مانند مقوله پیشین، آموزشی در این زمینه وجود ندارد. نه به فرزندانمان در سطح خانواده، نه به شهروندانمان در سطح جامعه و نه در گروه‌های اجتماعی، واکنش مسئولانه، به موقع و صحیح را آموزش نداده‌ایم. از این جهت، گروه‌های اجتماعی ما، پویایی لازم را ندارند و دقیقا به دلیل همین عدم پویایی است که مسئولیت به موقع و به هنگام، صورت نمی‌گیرد.
آسیب بعدی، آسیب تقدم منافع فردی بر منافع جمعی است؛ چیزی که در ادبیات عامه، تحت عنوان «خودخواهی» از آن یاد می‌کنند. چنین آسیبی در تمام سطوح به چشم می‌خورد که جزو بزرگترین و اساسی‌ترین آسیب‌های موجود در جامعه ما است.
در نهایت، آخرین آسیب مهمی که باید به آن اشاره کنم آسیب مصرف‌گرایی است. ما افراد مسرفی هستیم. مصرف بی‌رویه و افسار گسیخته ما زبانزد عام و خاص است و همیشه در مصرف‌گرایی، در مقایسه با سایر کشورهای دنیا، در رده‌های بالاتری قرار داریم که البته چنین آسیبی، مربوط به همه کشورهای درحال توسعه است و به شدت به اقتصاد جامعه ضربه وارد می‌کند و موجب از میان رفتن بسیاری از فرصت‌ها و منابع می‌شود.
موارد و آسیب‌هایی که در بالا به آنها اشاره کردم، که شامل 8 آسیب اساسی و قابل تأملی است که در جامعه ما بیش از آسیب‌های اجتماعی دیگر به چشم می‌خورد و برای ما هزینه بر خواهد بود و همه به نحوی با یکدیگر مرتبط هستند. مادامی که این آسیب‌ها را از خود و جامعه خود دور نکنیم، نمی‌توانیم توان‌های بالقوه و استعداد‌های موجود در جامعه‌مان را به صورت تمام و کمال و آنچنان که شایسته است، شکوفا و بالفعل کنیم.

 


تعداد بازدید :  62