شماره ۳۳۷ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱ مرداد
صفحه را ببند
آنجا که فرسايش دلبري مي‌کند

|  يوسف حسينعلي‌زاده |

پديده فرسايش را همیشه با چهره خسارت‌زايش شناختيم و از اولين دم آشنايي براي کنترل آن هزينه مي‌پردازيم. اما اینجا در چابهار حکایتی دیگر است. فرسايش يک جريان فيزيکي و شيميايي طبيعي است. قدرت فرسايش در طبيعت، بستگي تام به ميزان تسليم شدن عناصر درگير با عامل فرسايش دارد. در فرآيند فرسايش، پيوندهاي سست طبيعت مي‌شکنند و عناصر از هم دور مي‌شوند، اما عناصر مقاوم و پايدار در اشکال ممکنه به‌عنوان آثار فرسايش باقي مي‌مانند.
درواقع اشکال حاصله، به صورت جلوه‌اي از طبيعت ظهور کرده و جلب توجه مي‌کنند. با اين مقدمه کوتاه مي‌خواهيم بگوييم آنجا که خاک بنا به بافت و ساختمانش قادر به شکوفا کردن حتي يک‌دانه و گياه نيست و ظهور در اشکال زيبا همه استعداد اوست، با زباني ديگر با ما سخن مي‌گويد. تا از زيبايي طبيعت صحبت مي‌شود، صرفا مجموعه‌اي از نغمه پرنده‌ها و آب کف‌آلود آبشارها و شبنم لغزان روي گل و گياه و قد و قامت درختان تنومند ذهن را پر مي‌کند. صد البته درست است تا زماني که بي‌خبر از هنرنمايي باد و باران و خاک باشيم. تابه‌حال رنگ خون خاک را در رخسار گلبرگ‌ها ديده‌ايم، طعمش را در ميوه‌ها چشيده‌ايم و رايحه‌اش را از نسيم بهار شنيده‌ايم. آنچه مي‌بينيم، مي‌چشيم و مي‌شنويم پرده اول و اصلي خاک است اما چه خوش‌تراش است استخوان خاک! بايد ديد و آنگاه به قضاوت نشست.
بياييد40 کيلومتر از چابهار به سمت بندر «گواتر» همراه شويم. با گوش‌هايتان صداي امواج دريا را در سمت راست و با ديدگانتان اعجاز هنر آب و باد را در خاک ببينيد که چگونه با تمام لطافتشان جان خاک را مي‌سايند و نقش‌ونگاري را خلق مي‌کنند که فرسايش نام دارد. اينجا به جرأت مي‌توان فرسايش را «شکوه‌سايش» هم معني کرد.
هرکس خدا را با زيبايي‌اش شناخته درنگ نکند اينجا هم يکي از جاهاي عشق‌بازي با خداست. هرچه نزديک‌تر مي‌شوي و از دامنه‌ها خود را به بالا مي‌کشي، در هر قدم دنيايي جديد پيدا مي‌کني و هنر فرسايش را بيشتر باور مي‌کني. خاک با رنگ کرم روشن کنار آمده است. يعني من با اين رنگ ديدم، خاک در زير پرتوی آفتاب صبحگاهي يک‌رنگ، غروب يک‌رنگ؛ و در سايه ابر با رنگ‌ها بازي مي‌کند. از دور که نگاه مي‌کني فکر مي‌کني آنقدر نرم هستند که تا زانو فرو خواهي رفت، ولي وقتي نزديک مي‌شوي زمين را سفت و استوار مي‌يابي.
خاک، کوه‌هايي کم‌ارتفاع ساخته و در برابر فرسايش سريع باد و باران دندانه‌دندانه و پر از لبه‌ها و چاک‌وچروک‌هاي بيشمار شده‌اند. اينجا سيماي زمين هيچ شباهتي به سيماي واقعي زمين ندارد. اينجا هيچ گياهي نمي‌رويد، جنبنده‌اي ديده نمي‌شود، به‌ندرت مرغي از دريا، يا پرنده‌اي از صحرا به آنجا راه گم مي‌کند. اگر نفس در سينه حبس کني، سکوت همه‌جا را فرا مي‌گيرد. کوهپايه‌ها سرزمين‌هاي افسانه‌اي را در فکر زنده مي‌کنند. از ورود به داخل کوهپايه‌ها و شيارها وحشت مي‌کني، به‌خصوص اگر تنها باشي، تمام خط‌الرأس‌ها تيز و جوان هستند. حرکت کردن روي آنها خطرناک است، اگر سُر بخوري نزديک‌ترين جايي که خود را پيدا خواهي کرد، ته دره است. هنگام بارندگي يا تا ساعاتي بعد از بارندگي امکان قدم برداشتن نمي‌يابي. مثل آن است که کفش صابوني پوشيده باشي؛ در اينجا هم نگفته‌ها بيش از گفته‌هاست.
اينجا فرسايش با دلبري آبرو مي‌گيرد. بوميان بلوچ اينجا را به‌خاطر وجود اشکال غيرعادي و متفاوت، «کوه‌هاي مريخي» ناميده‌اند و عده‌اي هم به خاطر ريزنقش بودن، نامش را «کوه‌های‌مينياتوري» دانسته‌اند. طبيعت مريخي‌ها همچون تابلوي نفيسي است گرانبها که بر ديوار بلند طبيعت چهار فصل ايران در ساحل درياي عمان به رايگان آويخته شده و به راحتي مي‌تواند يکي از قطب‌هاي طبيعت‌گردي باشد. با اين شرط که قبل از هر اقدامي بايد سرشت طبيعت و پايداري مريخي‌ها شناخته شود. اداره منابع طبيعي و آبخيزداري چابهار تمام توانايي خود را براي حفظ طبيعت بکر مريخي‌ها به‌کار گرفته تا از زيبايي مريخي‌ها چيزي کم نشود.
مريخي‌ها در غياب انسان‌ها جذاب و ديدني مانده‌اند و اگر با حضور انسان زيبايي خود را از دست بدهند، آنگاه پرونده‌اي ديگر به پرونده‌هاي تخريب طبيعت اضافه خواهد شد. خاک آبرفتي مريخي‌ها جان خود را زير تيغ و سوهان فرسايش داده تا از خود مناظري بسازد بي‌نظير و بي‌بديل. هرچه و هر که مي‌ميرد در خاک مي‌شود. اين چه سري است؛ خاک اگرچه مي‌ميرد ولي چشم‌نواز مي‌شود. به نظر شما چند نفر از مردم طبيعت‌دوست ما اين منطقه را دیده‌اند؟ براي معرفي اين ثروت ملي چه اقدامي شده است؟
راستش را بخواهید، بعضي از بازديدکنندگان معتقدند، همان بهتر که معرفي نشده است؛ چون نگران پيامدهاي ضعف فرهنگ اکوتوريسم در کشور هستند. از طرفي اگر زيبايي‌هاي طبيعت کشور خودمان را به مردم معرفي نکنيم، آنگاه مرغ همسايه غاز خواهد شد! غاز ديدن هم هزينه‌هاي سنگين دارد و مشکلات فراوان. و بالاخره آنچه امروز مريخي‌ها از ما طلب مي‌کنند، مستندسازي، جلوگيري از ايجاد راه‌هاي فرعي درميان کوهپايه‌ها براي دستيابي به دشت‌هاي محاط است.


تعداد بازدید :  59