شماره ۷۸۲ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۰ بهمن
صفحه را ببند
خاطره و افسانه‌ای از کتاب

مهدی  بهلولی آموزگار

1- طبقه اول یک خانه‌ 4- 3 طبقه را در نظر بگیرید با مساحتی پیرامون 120 متر. صاحبخانه این طبقه را کرده بود کتابخانه، همه‌ دیوارهای وسط را هم برداشته و دورتادور خانه را قفسه‌بندی کرده بود. کتاب‌ها دسته‌بندی شده و مرتب در قفسه‌ها چیده شده بودند. وسط کتابخانه هم میز بزرگی بود برای مطالعه. از همه جور کتاب هم بود: تاریخی، دینی، فلسفی، ادبی، علمی. یک کتابخانه‌ شخصی شش‌دانگ -هم‌اکنون چه بسا رایانه‌ای هم در آن گذاشته باشند. صاحبخانه اهل فضل و دانش و پژوهش بود: خوش‌صحبت، تمیز و مرتب، کتابخوان و کتاب‌دوست، سخنران و خلاصه‌ یک انسان فرهنگی بی‌کم و کاست؛ یا همان فرهیخته. از آن آدم‌هایی که شوربختانه گویا دارند روز به روز کم‌شمار و کمیاب‌تر می‌شوند. از در که می‌آمد داخل، آدمی یاد ابوالفضل بیهقی می‌افتاد؛ می‌فهمیدی که باید دقیق و مودبانه و اندیشیده سخن بگویی -همین الان هم که دارم به یاد آن روزها می‌نویسم، بیش از همیشه می‌کوشم تمام قواعد نوشتن را که بلدم رعایت کنم. ما نیز که از همان «عنفوان جوانی» و با خواندن کتاب‌های زنده‌یاد دکتر شریعتی، دوستدار کتاب شده بودیم و تا جایی که پول و سواد و زمان‌مان اجازه می‌داد کتاب می‌خواندیم و می‌خریدیم. پس یک جوری فضا، فضای پسند و بیشتر ایده‌آل‌مان بود. اما این جریان به چند‌سال پیش بر‌می‌گردد. گذشت و خاطره‌اش در ذهنم بر جای بماند.
2- اما بیایید از کتابخانه به کتابفروشی برویم. این روزها کتاب خریدن به هیچ رو آسان نیست. قیمت‌ها خیلی بالاست. چند روز پیش رفتم انقلاب «تاریخ فلسفه» برتراند راسل 75‌هزار تومان، دو جلد کتاب «سرمایه» مارکس 125‌هزار تومان، «سرمایه در قرن 21 م» توماس پیکتی 65‌هزار تومان. یک جورهایی کتاب دارد برای قشر کارگر و کارمند به کالایی سخت دست نایافتنی در‌می‌آید. دست کم این است که باید با برنامه‌ریزی به سراغ آن رفت. مثلا باید روزه گرفت! این البته پیشنهاد دوستم بود. گفت: «روزهایی که صبح و بعد از ظهر، سرکار هستی، ظهر بیرون غذا نخور، روزه بگیر، در هر ماه 10 روز را که در بیرون چیزی نخوری می‌توانی ماهی یک کتاب 80-70‌هزار تومانی بخری. چیزی نخوری که نمی‌شود، گاز و دود و دم و آلودگی هوا که هست، همان‌ها را که بخوری بس است و سیر می‌شوی! البته برنامه‌های دیگری هم می‌توان پیاده کرد. مثلاً تا می‌توانی پیاده این ور آن ور بروی  یا در بهترین حالت از مترو و اتوبوس استفاده کنی و فکر تاکسی و دربستی و آژانس را سراسر از سرت بیرون کنی. به‌هرحال باید صرفه‌جویی کنی تا بتوانی کتاب بخری. الکی که نمی‌توانی بروی حاصل یک عمر کار و تلاش و اندیشه‌ راسل را بیاوری خانه. هر چیزی بهایی دارد، اگر با کالاهای دیگر بسنجی، می‌بینی کتاب خیلی هم ارزان است.» دیدم راستی راستی یک چیزی هم بدهکار شدیم. گفتم به نظرم ارزانی کتاب در ایران کنونی که خیلی هم گفته می‌شود، افسانه است. مثلا در فرانسه متوسط قیمت کتاب 11 یورو است -برابر قیمت یک بلیت سینما در پاریس. اما در آن کشور یک آموزگار در ماه چیزی حدود 3500 یورو حقوق می‌گیرد. یعنی یک آموزگار با کل حقوق ماهانه‌اش می‌تواند بیش از 300 جلد کتاب با قیمت میانگین کتاب بخرد. اما اگر در این‌جا قیمت میانگین کتاب را 20 هزار تومان هم بگیریم، من با همه‌ حقوق ماهانه‌ام حدود 70 کتاب می‌توانم بخرم. این‌که یک چیزی را هی الکی تکرار می‌کنند نباید فکر کنی که درست است!


تعداد بازدید :  500