سپهر دادجویتوکلی روزنامهنگار
امیرمهدی ژوله پس از فتح جام کمدین استندآپ! بیشتر به چشم آمد. طنازی او مورد اقبال مخاطبانش قرار گرفت و «ژوژولوهای» فراوان از راه رسیدند. به مدد رسانهها، مانند هر آدم هنرمند مشهور دیگری، سعی در ارتباط رسانهای با هوادارانش کرد و از ابزارهای متنوعی ازجمله شبکههای اجتماعی بهره برد. مثل اینستاگرام. او درهمین اواخر یک «گلابی» منتشر کرد و در توضیحش گلایهوار نوشت که با هر پستی عدهای «لَه» و عدهای «علیه» آن موضع میگیرند و «جنگهای ممسنی» به راه میافتد. گله کرد که چرا هر پیامی منتشر میکند، تعبیری عجیب و غریب به همراه دارد و واکنشهای تندی را موجب میشود. از این دست واکنشها کم نیستند. آخرینش هم سرازیرشدن دوستان به صفحه مجازی تیم فوتبال امید ژاپن بوده است و گویا بچهها از خجالت ژاپنیها هم درآمدهاند اما سوال اینجاست: ژولهها و ژوژولوها چه کاشتند که امروز با دهانی باز رو به آسمان منتظر درو هستند؟
کمی کمتر از ۲۰۰سال پیش که میرزا صالح شیرازی در زمان محمدشاه قاجار به تأسی از تحصیل در انگلیس روزنامه چاپی را در تهران به راه انداخت، حتی نام آن را هم از ترجمه مستقیم newspaper گرفت. این همت ۲۰۰ساله ادامه پیدا کرد و به ژولهها رسید. معنی آن که، چشم باز کردیم و از آسمان وسیلهای نازل شد که ورودش نه ماحصل «احتیاج» ما بود بلکه احتیاج را بعدها در آن «گنجاندیم». شما خاطرتان نیست که چهها گذشت تا همین تلفنهمراه شما عادی شد. چه مرارتها و مصیبتها درپی داشت. حکایت تلویزیون و رادیو هم همین بود. اگر خاطر مبارکتان باشد تا مدتها استفاده از اینترنت خلاصه میشد به «چت یاهو» که بعدها «یاهو مسنجر» آمد و بعدها دیگران.
غرض، «اختراع» زاده «احتیاج» است و «استفاده» نوه «احتیاج». حدفاصل این فضا روغن حیاتیای است که «فرهنگ» نام دارد. کاش سعه صدر ژولهها به ما کمک کند. «گلابی» ختم تعابیر گوناگون نیست. بلکه آغاز «پارازیت» است آن هم از طرف «منبع» و با میل و اختیار او. به زبان سادهتر اکنون در دنیای مدرن زندگی میکنیم. رسانه مهمترین سنبل دنیای مدرن است. توانایی استفاده از رسانه که به سواد رسانهای تعبیر میشود، همان معادل سواد خواند و نوشتن در دنیای سنتی است. جوامع درحال گذار چون جامعه ما به اقتضای ضرورت مانند دانشآموز شهریوری هستند. راهها بسته است جز با همت مضاعف. ژولهها به جای گلابی باید ژوژولوها را به «دیالوگی» دعوت کنند که پایهگذار افزایش دانش رسانهای است. درکنار این بسیار «ژوله» وجود دارد که خود نحوه استفاده از رسانه را نیاموخته و به ظن خود ماهربینی در فنی، خود را مرجعی در تمام فنون میداند، فلذا فارغ از فراگرفتن بایدها، به صدور فرمانها میپردازد.
علی دایی را به یاد بیاورید. نه اکنون و نه حضورش در جامجهانی «برانکو»، بلکه علی دایی که به چلسی گل میزد. البته این اواخر کمی- تنها کمی- در برابر رسانهها ورزیدهتر شده، اما به جرأت میتوان گفت که تبدیل «محبوبیتاش» به «مشهوریت» ماحصل ارتباط ناآگاهانه با رسانهها و مصاحبههایی بود که اگرچه به حق از خود دفاع میکرد اما در بدترین شکل ممکنه و با استفاده از عبارات غیرحرفهای بود. از این مثالها فراوان است اما آنچه باید نتیجه گرفت، اینکه رسانه یک «ابزار» است که میتواند فرستنده و گیرنده را دور یا نزدیک کند. باید در رسانه بود. آن را شناخت و از آن بهره برد. نه با تندی نه با قهر نه با لطافت. رسانه رفتار خود را میطلبد که در media literacy نهفته است.