شماره ۷۴۹ | ۱۳۹۴ شنبه ۱۲ دي
صفحه را ببند
مربی همیشه‌خندان گردان تخریب

|  جعفر طهماسبی |  

شهید اربابیان در عملیات بدر، یاری‌کننده بچه‌های تخریب در انهدام دژهای جزیره مجنون بود. در عملیات عاشورای 3 با همکاری شهید سیدامین صدرنژاد تله‌های انفجاری فراوانی را برای استفاده در عملیات آماده کرد که در عملیات از آن استفاده شد و از دشمن تلفات زیادی گرفت.
 بعضی از فرماندهان جبهه به آموزش رزمی اهمیت زیادی می‌دادند ازجمله آنها می‌توان از شهید محمدابراهیم همت و شهید رستگارمقدم نام برد. این نقل شهید همت را برای نخستین‌بار از زبان سردار شهید تخریب‌چی حاج ناصر اربابیان شنیدم که از قول این شهید می‌گفت: «اگر 100تومان به من بدهند و بگویند خرج عملیات کن، من 90تومان اون‌رو خرج آموزش می‌کنم و 10تومان خرج خود عملیات». شاید در نگاه اول این جمله ساده و پیش‌پا افتاده باشد اما اگر کمی دقت کنیم به درایت و دوراندیشی صاحب این کلام باید آفرین گفت. فرماندهانی که در جنگ به امر آموزش و تربیت رزمی نیروهای تحت امرشان اهمیت دادند، توانستند با حداقل تلفات ماموریت خود را انجام دهند. شهید حاج‌کاظم رستگار، فرمانده لشکر سیدالشهداء(ع) نیز توجه فراوانی به امر آموزش داشت، به‌خصوص آموزش‌های تخصصی جنگ و عنایت ویژه‌ای به آموزش رزم بچه‌های تخریب داشت و بعد از عملیات خیبر و اتفاقاتی که در روند عملیات افتاد، این حساسیت بیشتر شد و در دیدارهای متعددی که با فرماندهان و بچه‌های تخریب داشت به آنها گوشزد می‌کرد که هرچه می‌توانید درکنار تربیت معنوی، آمادگی رزمی خود را هم بالا ببرید. شهید حاج‌عبدالله نوریان، فرمانده گردان تخریب لشکر سیدالشهداء(ع) این امر فرمانده محبوب خود را به جان خرید و یکی از نیروهای لایق و توانمند خود را بر این کار گمارد. شهید حاج‌ناصر اربابیان از تابستان ‌سال 63 درکنار شهید نوریان به امر آموزش بچه‌های تخریب پرداخت و با بهره‌گیری از تجارب عملیات‌ها، رزمندگانی را تربیت کرد که تا آخرین روز جنگ، گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهداء(ع) را یاری کرده و در ماموریت‌های عملیاتی لشکر10 سیدالشهداء(ع) قوت قلب فرماندهان بودند.
شهید حاج‌ناصر دست‌پرورده شهید علی کفایی فرمانده تخریب لشکر حضرت رسول(ص) بود و همیشه از حماسه دلاوری او در عملیات والفجر یک یاد می‌کرد و می‌گفت: علی وقتی دید زمان برای بریدن سیم‌های خاردار در داخل کانال نیست و دشمن هوشیار شده و تأخیر در بازگشایی معبر تلفات را بالا می‌برد، اژدر بنگال (لوله‌ای پر از مواد منفجره که برای بازکردن معبر و انبوه سیم‌خاردار از آن استفاده می‌کنند) را داخل حجم سیم‌های خاردار فرو برد و چاشنی نارنجک را داخل آن قرار داد و ضامن را کشید و مسیر را برای رزمندگان باز کرد و خود قطعه‌قطعه شد. شهید اربابیان در عملیات بدر یاری‌کننده بچه‌های تخریب در انهدام دژهای جزیره مجنون بود. در عملیات عاشورای3 با همکاری شهید سیدامین صدرنژاد تله‌های انفجاری فراوانی را برای استفاده در عملیات آماده کرد که از آن استفاده شد و از دشمن تلفات زیادی گرفت. تجربه عملیاتی شهید ناصر در آموزش غواصان تخریب که برای عملیات والفجر8 مهیا می‌شدند به‌کار آمد تا بچه‌های تخریب بتوانند به سلامت از اروند خروشان عبور کرده و از میان انبوه سیم‌خاردار و هشت‌پرهای متعدد و بشکه‌های فوگاز معبری امن برای عبور رزمندگان باز کنند. توانمندی شهیدناصر در برنامه‌ریزی برای مین‌گذاری مقابل دشمن در دفع پاتک‌های متعدد در جاده فاو – ام‌القصر و اطراف کارخانه نمک موثر بود به‌طوری‌که دشمن را از دستیابی به مواضع رزمندگان ناامید ساخت. اطلاعات رزم عملیات‌های سیدالشهداء(ع)، کربلای یک و 2 و اصرار دشمن در مسلح‌کردن زمین عملیات، شهید ناصر را برآن داشت که در آموزش بچه‌های تخریب، روی عبور از موانع بیشتر دقت کند و برای عبور از سیم خاردارها که به صورت طولی دشمن در مقابل مواضعش استفاده کرده و داخل آن را با انواع مین مسلح کرده بود، چاره‌اندیشی شود. آموزش‌های آبی، خاکی در آبان و آذر سال65 نوید عملیات در آبگرفتگی را می‌داد و اضافه‌شدن مواد منفجره و تمرین انفجار دژ و جاده و خاکریز حکایت از سخت بودن کار داشت. استفاده از کمربندهای انفجاری برای انفجار درختان نخل و رهاکردن آنها روی آبراهه‌های جزیره‌ ام‌الرصاص از ابتکارات شهید ناصر بود و او همه توان خود را خرج کرد که نیرویی تربیت کند که آمادگی این کار بزرگ را داشته‌باشد. شب عملیات کربلای5 در کنار شهید سیدمحمد زینال‌‌الحسینی فرمانده گردان تخریب «ل10» سیدالشهداء(ع) قرارگرفت و با توجه به شناختی که از توانمندی بچه‌ها داشت در گزینش نیروها برای ماموریت‌ها موثر بود و خود نیز ماموریت انفجار دژی را پذیرفت که با انهدام آن مسیر تردد قایق‌ها برای حمله به دژ شلمچه در منطقه عملیاتی لشکر سیدالشهداء(ع) بازشد. تخریب «ل10» با توجه به ماموریت‌های متعدد در عملیات کربلای5، تکمیلی کربلای5 و کربلای8 در منطقه شلمچه همچنان توانمند و پابه‌کار جلوه می‌کرد. تمامی گردان‌های عمل‌کننده برای بازسازی و استراحت عقب رفتند اما تخریب همچنان در خط مقدم حضور داشت. معمولا اتفاق می‌افتاد که در ماموریت‌ها، گردان‌های تخریب از سایر تیپ‌ها و لشکرها نیروی تخریب‌چی به کمک می‌گرفتند اما برای تخریب «ل10» سیدالشهداء(ع) به‌جهت توانمندی کادر آموزشی و شخص شهید اربابیان در تربیت نیروهای موردنیاز برای عملیات، این نیاز احساس نشد.
بهار ‌سال 66 عملیات در جنوب متوقف شد و یگان‌های عملیاتی برای عملیات به غرب کشور نقل‌مکان کردند و لشکر10 سیدالشهداء(ع) در پادگان امام‌علی(ع) در شهر سنندج مستقر شد. چون عملیات در منطقه کوهستانی بود باید نیروها برای زدن معبر در کوهستان آماده می‌شدند و باز شهید اربابیان آموزش را براساس کار در کوهستان و مناطق شیب‌دار سازماندهی کرد و ظرف کمتر از یک‌ماه گردان به آمادگی کامل برای عملیات رسید و عملیات‌های نصر4 و بیت‌المقدس 2 به انجام رسید. تیرماه 66 و در عملیات نصر4 شهید سیدمحمد زینال‌الحسینی، فرمانده گردان تخریب «ل10» سیدالشهداء(ع) به شهادت رسید. این گمان از سوی مسئولان لشکر می‌رفت که با شهادت ایشان توان عملیاتی گردان کم شود. لکن با تلاش‌های شهید حاج‌قاسم اصغری و شهید اربابیان خلأ نبود شهید سیدمحمد برطرف شد.
عید ‌سال 67 ماموریت عملیات در منطقه شاخ شمیران به لشکر سیدالشهداء(ع) محول شد و غواصان تخریب با گذشتن از دریاچه سد دربندی‌خان عراق توانستند معبری در پشت مواضع دشمن باز کرده و رزمندگان را برای حمله به دشمن عبور دهند. بعد از این عملیات بود که سنگر بچه‌های تخریب در زیر ارتفاع «تیمورژنان» و مقر آنها در شهر بیاره عراق توسط هواپیماهای بعثی بمباران شیمیایی شد که در این حمله ناجوانمردانه 13 تن از رزمندگان تخریب‌چی شهید و نزدیک 50نفر نیز مجروح شدند که شهید حاج‌ناصر اربابیان ازجمله مصدومان این حمله بود که از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دید و در بیمارستان لقمان و بقیه‌الله تهران بستری شد. شدت صدمات به‌حدی بود که می‌بایستی ماه‌ها در بیمارستان بستری و تحت‌نظر باشد اما این عزیز با همان حالت مصدومیت درحالی‌که چشمانش به‌شدت به نور حساس شده بود و از سوزش تاول‌ها و سرفه‌های پی‌درپی رنج می‌برد در اردیبهشت‌ماه‌ سال 67 مجددا به جبهه برگشت و در مین‌گذاری روی ارتفاعات مشرف به شهر ماووت شرکت کرد.‌ سال 67‌ سال سرنوشت‌سازی برای جبهه‌ها بود؛ از یک‌سو دشمن با کمک استکبار جهانی با تمام توان به مواضع ما در جبهه یورش برد و از طرف دیگر جنگ شهرها قوت گرفت و رویارویی آمریکا با جمهوری اسلامی در منطقه با حمله به سکوهای نفتی و زدن هواپیمای مسافربری آغاز شد. اواخر تیرماه 67 بود که دشمن بعثی از جبهه شرهانی و فکه برای هجوم به خاک کشورمان و تهدید شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول عملیات خود را آغاز کرد و ابتدا با بمباران شدید هوایی و گلوله‌باران منطقه، مقاومت نیروهای ارتشی مستقر در خطوط پدافندی در این دو جبهه را شکست و از سمت فکه تا تپه‌های «برغازه» محل استقرار یکی از تیپ‌های ارتش جلو آمد و از طرفی مقر اصلی تخریب لشکر10 سیدالشهداء(ع) که به موقعیت الوارثین شهرت داشت در سر راه پیشروی دشمن قرار داشت. بچه‌های تخریب در مقر، با فرماندهی شهید اربابیان آماده می‌شدند تا با مین‌گذاری مقابل دشمن و عملیات‌های انفجاری جلوی دشمن را سد کنند و شهید اربابیان صبح روز 22تیرماه 67 به‌همراه یکی دیگر از رزمندگان تخریب با موتورسیکلت برای شناسایی دشمن از طریق جاده فکه اقدام می‌کنند که در محل استقرار تیپ پدافند‌کننده در منطقه که به‌دست دشمن افتاده بود با انبوهی از تانک و نفربر مواجه می‌شوند و در مسیر برگشت با سربازان دشمن روبه‌رو شده و درحالی‌که روی جاده با موتورسیکلت در حرکت بودند، از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرارمی‌گیرند و بعد از طی مسافت کوتاهی به علت خونریزی شدید و ضعف، موتور از حرکت می‌ایستد. دشمن برای دستگیری ایشان اقدام می‌کند اما همراه ایشان موفق می‌شود از چنگ دشمن فرار کنند و بعد از 4ساعت پیاده‌روی، خود را به مقر الوارثین برساند.
غروب روز 22تیرماه 67 دشمن از مواضع خود عقب‌نشینی کرد و بچه‌های تخریب با حضور در منطقه موتورسیکلت را وسط جاده، سالم پیدا کردند که کنارش خون زیادی ریخته بود و جای چرخ‌های نفربری که حکایت از انتفال ایشان به مواضع دشمن می‌کرد، دیده می‌شد. بچه‌ها تمام خاک‌های منطقه را که احتمال دفن ایشان می‌رفت وارسی کردند اما اثری از این عزیز نیافتند. هیچ‌کس جز زمین داغ فکه نمی‌دانست با فرمانده دلاور ما چه‌کردند تا این‌که در خردادماه سال1380 آن پیکر مطهر به آغوش میهن اسلامی ما بازگشت و در گلزار شهدای بهشت‌زهرا(س) قطعه سرداران (29) ردیف 18- شماره 9 در جوار امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی سپهبد شهیدعلی صیادشیرازی آرام گرفت.

 


تعداد بازدید :  608