شهروند| آموزش مقولهای مهم و تاثیرگذار بر جنبههای مختلف زندگی خصوصی و اجتماعی است و اینکه این آموزشها کجا و چگونه باید ارایه شوند، همیشه از دغدغههای جوامع بوده است. در همه جوامع این وظیفه به صورت عمده بر دوش نظام آموزشوپرورش بوده و در سراسر دنیا به آن توجه ویژهای میشود. جوامع بسیاری که امروزه ما آنها را پیشرفته مینامیم یکی از اولویتهای اساسی خود را برنامهریزی هدفمند برای این وزارت قرار دادهاند و توانستهاند موفق ظاهر شوند، چراکه یکی از فاکتورهای اساسی توسعهیافتگی، تربیت انسانهایی آموزشدیده و با مهارت است. برای رسیدن به پاسخ این سوال که آیا ما در این عرصه موفق بودهایم یا خیر، به بررسی میزان و ابعاد عدالت آموزشی در کشورمان پرداختهایم و به همین منظور دیدگاه افسر افشارنادری، جامعهشناس را جویا شدهایم که در ادامه میخوانید.
آیا عدالت در نظام آموزشی ما رعایت میشود؟
عدالت را باید در ارتباط با محیط تعریف کرد. به عنوان نمونه در زمینه فرهنگی یک کتاب به همان قیمت تهران در دیگر شهرها به فروش میرسد ولی هیچکس این سوال را نمیپرسد که آیا درآمدهای تهران قابل قیاس با مناطق دیگر و محروم است؟! خواهناخواه امکانات برای کسانی که در تهران زندگی میکنند، متفاوت با مناطق دیگر است. ما حتی در کلانشهرها کتابخانهها را داریم؛ امکانی که برای مناطق محروم و دورافتاده وجود ندارد. آیا امکانات آموزشی که در تهران وجود دارد اعم از محیط آموزشی، معلم و امکانات آموزشی را در مناطق روستایی هم داریم؟! تا زمانی که ما تجهیزات، امکانات و نیروی انسانی کافی برای مناطق روستایی نداریم، نمیتوانیم از عدالت آموزشی صحبت کنیم. آیا یک معلم متبحر و باتجربه حاضر میشود به مناطق روستایی برود؟ مسلما اینطور نیست، مگر اینکه از افراد خود روستا بهره ببریم. جهانبینی آن فرد با جهانبینی فردی که در کلانشهری مانند تهران است، یکسان نیست پس تا زمانی که این امکانات وجود نداشته باشد و بهطور یکسان در تمام مناطق توزیع نشود، نمیتوانیم از عدالت آموزشی صحبت کنیم. در ایران به تناسب شرایط محیطی در مناطق مختلف، شرایط متفاوتی حاکم است و این شرایط بر چگونگی آموزش تأثیر میگذارد.
عدم توزیع امکانات آموزشی در کجاست؟ در سیاستگذاریهاست یا در حوزه اجرا؟
این کمبود امکانات را ما باید در سطح کلان ببینیم. درواقع همان اندازه که در امکانات پزشکی کمبود داریم، در آموزش هم کاستیهایی را شاهدیم. بهطورکلی سیستم کلان جامعه، امکانات فرهنگی را به صورت یکسان در جامعه توزیع نمیکند. در زمینه فعالیتهای آموزشی، وزارت آموزشوپرورش هم موثر است، البته همان هم تابعی است از وضع کلان جامعه. بهطورکلی سیستم توزیع فرهنگ و دموکراتیزه شدن فرهنگ هنوز در جامعه ما اتفاق نیفتاده است. درواقع ما نمیبینیم که امکانات آموزشی و فرهنگی، عمومی و همگانی باشد و تنها نظارهگر این هستیم که فقط در کلانشهرها و در اختیار بعضی از افراد جامعه است. هرچند در کلانشهرها هم با توجه به قرار داشتن در طبقات خاص، این امکانات متفاوت است و تنها مخصوص مناطق محروم نیست.
تفاوتهای موجود یا همان بیعدالتی در نظام آموزشی چه آسیبهایی را میتواند متوجه جامعه کند؟
یکی از مهمترین آسیبها این است که نمیتوانیم از سرمایههای انسانی بهرهمند شویم، چون توزیع نابرابر امکانات باعث میشود که افراد بااستعداد بالقوه و با بهره هوشی بالا در روستاها و مناطق دورافتاده و محروم یا در میان طبقات پایینشهرها به مرحله بالفعل بودن نرسند. در چنین شرایطی جامعه خود را از این افراد که سرمایههای پنهانی هستند، محروم کرده است و درنهایت هم با کاهش سرمایه فرهنگی و به دنبال آن سرمایههای اقتصادی روبهرو خواهد شد. واقعیت این است که تا جامعهای به توسعه انسانی نرسد، نمیتواند در مسیر توسعههای مختلف قرار بگیرد، یعنی جامعه باید به توسعه فرهنگی، آموزشی و انسانی دست پیدا کند تا بتواند به توسعهیافتگی بیندیشد.
آیا میتوان نبود عدالت آموزشی را در طغیان و خشونت جوانان تاثیرگذار دانست؟
متغیرهای مختلفی بر خشونت تاثیرگذار هستند که یکی از این متغیرها میتواند محرومیتها باشد. واقعیت این است که نابرابریها همیشه آزاردهنده هستند. در کلانشهرها ما شاهدیم که در برجهای کاملا مجهز سرایدار و خانوادهاش در کنار ساکنان زندگی میکنند. فرزندان این خانواده از نظر جغرافیایی فاصلهای بین خود و ساکنان دیگر نمیبینند اما از لحاظ فرهنگی این تفاوت وجود دارد. کودک در دوران مدرسه متوجه این نمیشود که چرا با وجود مجاورت محل سکونت در نحوه زندگیشان تفاوت فاحشی وجود دارد. روستاییان نیز نسبت به شهرها همین دید را دارند، چون شاهدند که همه امکانات در کلانشهرها متمرکز شده در حالی که همه ایرانی هستند و هنوز این روشن نیست که چرا باید بین یک ایرانی روستایی و یک ایرانی شهری اینقدر تفاوت باشد. همه این تفاوتها میتوانند ریشه خیلی از مسائل اجتماعی باشند و این درحالی است که میتوان ریشه بسیاری از این آسیبها را در دوران آموزش کودکان جستوجو کرد، البته برای رسیدن به راهحل درست و منطقی در این زمینه باید به این سوالات جواب داد؛ چطور میتوانیم از آموزشهایی که میبینیم در جامعه بهره ببریم. آیا همه افراد آموزش یکسان میبینند؟ آیا بهرهبرداری از آموزشی که افراد میبینند یکسان خواهد بود؟
عدالت آموزشی تا چه اندازه میتواند بر اجتماعیشدن مردمان ما تأثیر بگذارد؟
جامعهپذیری یا اجتماعی شدن مسألهای است که عوامل مختلفی مانند خانواده، همسالان، اجتماع و... در آن دخیل هستند. هر جامعه از تعداد کثیری خانواده تشکیل شده است، خانوادههایی که از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... همه در سطح یکسانی نیستند. در نتیجه اجتماعیشدن کودکان در این خانوادهها برمبنای همان ناهمسانی است. از آنجایی که همکلاسیها و همسالان نیز در خانوادههای مختلف پرورش یافتهاند و همگی از سطح یکسانی برخوردار نیستند، در نتیجه آموزشهای یکسانی را به هم منتقل نمیکنند. واقعیت این است تا زمانی که سن آموزش، اجتماعیشدن و جامعهپذیری یکسان نباشد، ما نمیتوانیم شاهد افراد یکسان با رفتارهای مشابه باشیم. درواقع آموزش جامعهپذیری باید از همان دوران مدرسه شروع شده و مهارتهای اجتماعیشدن بهطور یکسان به دانشآموزان آموخته شود، البته وجود عدالت آموزشی میتواند در این راستا تاثیرگذار باشد اما با توجه به کاستیهای موجود در این عرصه ما هنوز مشکلاتی را داریم.
با توجه به شرایط موجود چه راهکاری را میتوان در پیش گرفت تا نسلهای آتی دچار این کاستیها نباشند؟
درواقع توزیع عادلانه امکانات فرهنگی و آموزشی در جامعه را باید از سیستم کلان جامعه، انتظار داشته باشیم. توزیع درست و مناسب این امکانات باعث از بین رفتن فاصله طبقاتی و یکسانترشدن سیستم آموزشی در کشور میشود. سیستم آموزشی یکسان باعث میشود ما آدمهایی شبیهتر به هم داشته باشیم. هر قدر افراد جامعه به هم شبیه باشند، ما جامعه بهتری را شاهد خواهیم بود. جامعهای که افراد آن در شرایط ناهمسانی قرار گرفته باشند و در یک سیستم متفاوت یادگیری و آموزشی، مواردی را آموخته باشند، رفتارهای متفاوتی از خود بروز خواهند داد، بنابراین بهرهبرداری اجتماعی از آنها کمتر خواهد شد. راهکار جلوگیری از چنین شرایطی افزایش بودجه آموزشوپرورش و توزیع یکسان بودجه در مناطق مختلف است. متاسفانه تا زمانی که بخش اعظم بودجه در تهران صرف میشود، تا وقتی که ما همه امکانات را در این کلانشهر تدارک دیدهایم، درواقع شهری ساختهایم که با همه جای دیگر متفاوت است و همه مشتاقاند در آن سکونت کنند، حتی اگر این سکونت در حاشیه آن باشد، ولی سوال اساسی این است که آیا سبک زندگی حاشیهنشینها با سبک زندگی مناطق مرکزی این شهر یکسان است؟ خیر، چون همگان فرصت یکسان و مناسب ندارند.
به گفته یکی از مسئولان وزارت آموزشوپرورش 98درصد بودجه آموزش صرف دستمزدها میشود. آیا ورود خانوادهها به این عرصه از طریق ارایه کمکهای بیشتر به نظام آموزشی میتواند کارساز باشد؟
واضح و مبرهن است که ورود خانوادهها باعث نابرابری بیشتر در این حوزه خواهد شد، چون ورود خانوادهها به این مسأله به هدف هزینهکردن برای فرزندانشان خواهد بود و همین باعث نابرابری چشمگیرتر میشود. در چنین وضعیتی فرزندان خانوادههایی که چنین توانایی را ندارند، در سطح پایینی از آموزش قرار خواهند گرفت. درواقع وزارت آموزشوپرورش در هر جامعهای به منظور آموزش رایگان و رعایت عدالت آموزشی بهوجود میآید اما آموزشی که ما امروز شاهدیم، رایگان نیست. امروزه مدارس غیرانتفاعی یا هیأت امنایی، مدارسی با امکانات خوب هستند که تنها دانشآموزان درحال تحصیل در آنها میتوانند از آن امکانات بهره ببرند. اگر این مدارس حذف و تمام مدارس بهطور یکسان اداره شوند، ورود خانوادهها میتواند موثر باشد، چون در این حالت بودجهای که در مدارس خصوصی صرف میشود، وارد مدارس دولتی میشود و همه کودکان از امکانات این هزینهکرد بهرهمند میشوند.