شماره ۳۷۰ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۲ شهريور
صفحه را ببند
گفت‌وگو با مهران دانایی به بهانه نمایش آثار تازه‌اش در گالری اثر
طبیعت می‌خواهد اصالتش را حفظ کند
گالری اثر این روزها میزبان نمایشگاه نقاشی‌های مهران دانایی است. «چشم اندازها» عنوان این نمایشگاه است، که دانایی 26 اثر با تکنیک ماژیک روی کاغذ آبرنگ و در ابعاد بسيار نامتعارف 21×13 و 13×21 سانتی‌متر به تماشا گذاشته است. این هنرمند جوان در پنجمین نمایشگاه انفرادی‌اش نقاشی‌های متفاوتی از مناظر و طبیعتی بکر ارایه داده است و برای چند لحظه‌ای بازدیدکنندگان آثارش را از زندگی ماشینی امروزی دور کرده است و با خود به دنیای رویایی ذهنی‌اش که در آن گستره‌هايى ناب از دشت، دريا و چمنزار به چشم می‌خورد و آسمان به زمين مى‌پيوندد برده است. «چشم اندازها» پنجمین نمایشگاه انفرادی او محسوب می‌شود.

|  آرزو جعفریان   | 

مجموعه «چشم انداز‌ها» هم به لحاظ شکل و فرم و هم به لحاظ تکنیک آثار تازه‌اي در کارنامه هنری شما محسوب می‌شود.  
همین‌طور است، در این نمایشگاه برای اولین بار است که از تکنیک ماژیک روی کاغذ آبرنگ استفاده می‌کنم و نقاشی‌هایی از منظره ارایه می‌دهم. پیش از این نمایشگاه در زمان دانشجویی در چندین نمایشگاه مختلف شرکت داشته‌ام، که در آنها آثار طراحی و چاپ دستی را به نمایش گذاشتم. این آثار کارهای فیگوراتیوی بودند و در طول زمان تبدیل به آثار فیگوراتیو انتزاعی شدند که در بین سال‌های 83 تا 87 روی آنها متمرکز بود. «چشم‌اندازها» پنجمین نمایشگاه انفرادیم محسوب می‌شود.
 اين مجموعه گستره‌هايى ناب از دشت، دريا و چمنزار هستند كه در آنها آسمان به زمين مى‌پيوندد. اين دنياي آرماني از چه مي‌گويد؟
مناظر در این آثار دنیای آرمانی و رویایی مرا نشان می‌دهند.   نمی‌توانم بگویم این دنیای آرمانی چطور به‌وجود آمده، کارهای زیادی می‌کشم و وقتی اتفاق خوبی می‌افتد از بین آنها تعدادی را انتخاب می‌کنم، پس از آن، تنها روی همین تعداد کار می‌کنم.   در این بین نه چیز خاصی به من الهام می‌شود و نه این‌که منتظر چیزی هستم فقط تعداد زیادی کار می‌کنم و پس از آن نگاه می‌کنم ببینم کدام‌ها برایم جذابیت بیشتری دارند. خودم هم نمی‌دانم چه چیزی در انتظارم است، مانند آثار نمایشگاه قبلی‌ام که جانورهای عجیب و غریب بودند که همه از انبوه طراحی‌های قبلی‌ام به تدریج به‌وجود آمده و شکل گرفته بودند. در این آثار گستره‌هايى ناب از دشت، دريا و چمنزار را به نمایش گذاشته‌ام، این نقاشی‌ها خالی از فیگورهاى  انسانی هستند و در بعضی سازه‌های متروکی دیده می‌شود که بویی از انسانیت یا صنعت در آن هست که رو به ویرانی است، گويى خود طبيعت تصميم دارد اصالتش را حفظ کند و به اصل خویش بازگردد.  
این مناظرچطور به‌وجود آمدند؟ آیا با تماشاي یک عکس، فیلم یا مرور کردن یک خاطره در ذهنتان پدید آمدند؟
بله، ما هر کدام پر از دیتاهای مختلف هستیم. این آثار حتما از آنچه دیده‌ام به‌وجود آمده‌اند، اما رجوع من به خاطرات و مناظر بیرونی به صورت خودآگاه نبوده است. همه ما خاطرات تصویری مختلفی داریم. مسافرت رفته‌ایم و ممکن است حتی سایه‌ها، بافت‌ها و هر چیزی که می‌بینیم منظره‌ای را برایمان تداعی کند.   من خیلی ساده به هر چیز نگاه می‌کنم و آن را در ذهنم بسط می‌دهم.  
يكي از بارزترين خصوصيت كارهاي شما اين است كه  ردپایی از انسان دیده نمی‌شود؟
در این آثار دستکاری‌هایی که در طبیعت اتفاق افتاده توسط انسان صورت گرفته است، اما به‌صورت مستقیم فیگورهای انسانی در این کارها به چشم نمی‌آیند. این شاید به دلیل خلقیات من است.  
زمينه كار اين آثار برگ‌هایی از یک دفتر است كه شما هم به عمد از منظر ارايه آثار روي اين نكته تاكيد داشته‌ايد، از ايده شكل گيري اين مجموعه روي برگ‌هاي دفتر بگوييد؟
من همیشه در دفتر کار می‌کنم. بدون این‌که موضوع خاصی مد نظرم باشد و پیش زمینه‌ای درباره کاری داشته باشم طراحی‌هایی انجام می‌دهم و از بین آنها آثاری که برایم جلب توجه می‌کنند را انتخاب کرده و در دفتر بعدی‌ام روی آنها متمرکز می‌شوم. بعضی از مناظر طبیعی که در این نمایشگاه ارایه شده‌اند نیز ملهم از یک چیز کوچک و ساده در اطرافم بوده‌اند که بسط پیدا کرده و تبدیل به منظره‌ای که می‌بینید شده‌اند.  
در این آثار از تکنیک ماژیک روی کاغذ آبرنگ بهره گرفته‌اید، اما با مشاهده آثارتان  به‌نظر می‌رسد تکنیک نقاشی‌هایتان آبرنگ است، در مورد نحوه بکارگیری تکنیک ماژیک در این آثار توضیح دهید؟
آثار این نمایشگاه اولین تجربه‌ام در زمینه استفاده از ماژیک است.   پیش از این نمایشگاه، با تکنیک‌های مختلف، چاپ دستی، آبرنگ و... مناظری کار کرده بودم، این بار دوست داشتم تکنیک جدیدی را آزمایش کنم. فکر می‌کنم تجربه کار کردن با تکنیک‌های مختلف روی هر تجربه جدیدی هم اثر گذار خواهد بود، برای مثال گاهی با ماژیک تجربه حسی آبرنگ را شبیه‌سازی می‌کنم. فکر می‌کنم می‌شود از تجربه کار با یک متریال در جای دیگر استفاده کرد. در این آثار بعضی جاها به نحوی از ماژیک استفاده شده که بسیاری از مخاطبان آن را با آبرنگ اشتباه می‌گیرند.  
ماژیک برای مخاطبان تکنیک شناخته شده‌تری نسبت به اکریلیک و رنگ روغن است و برای افرادی که با تکنیک و متریال هنری آشنا نیستند قابل لمس‌تر است، فکر می‌کنید به همین دلیل به سمت این تکنیک آمدید؟
نه، وقتی از ماژیک استفاده می‌کردم چنین فکری نداشتم. اما به نظرم با انتخاب این متریال می‌توان به مخاطب نزدیک‌تر شد.   ماژیک را همه می‌شناسند. ماژیک برای من امکانات و در عین حال محدودیت‌های جالبی با خودش آورد، خط‌ها به سه ضخامت متفاوت محدود بود و یک  بلندر که می‌شد با آن رنگ‌ها را در هم حل کرد. علاوه بر این طیف وسیعی از تونالیته رنگ‌های مختلف از پیش موجود که از ترکیب‌شان می‌شد رنگ‌های تازه ساخت.   
اين تكنيك چطور این امکان را به شما داده تا لایه‌های مختلف رنگ را روی هم به تصوير
در آورید؟ 
در این آثار، ابتدا با یک زمینه و لایه خیلی کمرنگ شروع  کرده‌ام که تصویر محوی به وجود آورده است. از قبل
در مورد این‌که درنهایت چه تصویری به وجود خواهد آمد تصمیم قطعی نداشتم و همه چیز در لحظه اتفاق افتاده است، در این مناظر به‌عنوان مثال ابتدا قهوه‌ای کمرنگی در پایین برای زمین و آبی کمرنگی هم برای آسمان در بالا گذاشته‌ام و بعد لایه‌لایه رنگ‌ها را روی هم آوردم تا تصویر اشباع شود. آن وقت است که دست از کار می‌کشم. این کار خیلی آرام صورت می‌گیرد. رنگ‌ها روی هم می‌آیند و در هر مرحله صبر می‌کنم تا لایه زیری خشک شود و دوباره لایه رنگ جدیدی از همان طیف رنگ روی آن می‌آورم، هر بار که این کار را انجام می‌دهم کار پر رنگ‌تر می‌شود. درواقع هر لایه تک رنگ است، اما اجتماع لایه‌ها روی هم تونالیته‌های متنوعی ایجاد می‌کند.  
عموما شاهد اين هستيم كه مناظر با تكنيك آبرنگ تصوير مي‌شوند؛ شما هم منظره‌هایی با آبرنگ  کار کرده‌اید، بین آبرنگ و ماژیک چه شباهت‌هایی دیدید که به جای آبرنگ از ماژیک استفاده کردید؟
این دو تکنیک به لحاظ ترکیب رنگ و رنگ‌سازی به هم شباهت‌هایی دارند اما کنترل ماژیک روی جزییات و اتفاقات بیشتر است. با ماژیک می‌توان ظرافت‌های خاصی ایجاد کرد. هر دو تکنیک کارآیی خاص خود را دارند.  
یکی از بارزترین و مهم‌ترین مشخصه آثارتان ابعاد کوچک آنهاست، که باعث می‌شود مخاطب با تأمل و تفکر بیشتری به تماشای آثار بنشیند.  
ابعاد اکثر آثارم در این سال‌ها کوچک بوده‌اند و این می‌تواند دلایل متفاوتی داشته باشد که ازجمله آن می‌توانم به ظرافت کار در سایز کوچک اشاره کنم، البته کوچک بودن فضایی که در آن کار می‌کنم هم در خلق آثار كوچك بی‌تأثیر نیست. همان‌طور که گفتم این آثار برگ‌های دفترچه‌های کوچکی هستند که همیشه توی آنها کار می‌کنم. معمولا حتی اگر اتودی برای کاری زده باشم، ترجیح می‌دهم آن را با اجرای دقیق‌تر با همين ابعاد تکرار کنم. در مورد این تکنیک به خصوص، محدودیت‌هایی برای کار در سایز بزرگ وجود دارد، زیرا بسیار سخت است که وسعت کاغذ را با ماژیک پر کرد و درواقع کاری نشدنی است.  
وقتی به بازدید از نمایشگاه با آثار منظره می‌رویم، بیشتر شاهد آثاری با سایز بزرگ هستیم که مخاطب را با خود همراه می‌سازد، اما آثار شما نوستالژی افراد را تحریک می‌کند، درواقع طراحی قاب این آثار و کاغذی که انتخاب کردید همه به نوعی خبر از ارزشمند بودن این مناظر می‌دهد.   
دقیقا همین‌طور است، رویکردم در انتخاب قاب‌هایی به این شکل همین بوده است. درواقع هر کدام از اینها مانند چیزی ارزشمند است که باید لای پارچه پیچیده و از آن نگهداری کرد. من حتی نوع برش این کاغذ‌ها را تغییر ندادم و دوست داشتم مشخص باشد که همه از یک دفتر هستند. نوع انتخاب قاب هم در کنار اندازه آثار را تبدیل به یک تصویر دست نیافتنی کرده است. مخاطبان هر کدام اندیشه‌ای در مورد کارها دارند و شباهت‌هایی بین مناظر این آثار با دیده‌ها و خاطراتشان می‌یابند.  
زاویه نگاهتان در به تصویر کشیدن اغلب این آثار یکی است، در بیشتر این نقاشی‌ها قسمتی از زمین و آسمان پیداست.  
من خیلی علاقه‌مند به افق هستم به همین دلیل همه کارها افق دارند و این افق‌ها معمولا کادری عمودی دارند، در این بین نورهای کمرنگ زرد یا قرمزی که افق را از زمین جدا می‌کنند برایم جالب است. همه کارها بالا و پایین دارد، که گاه سمت بالایی یعنی آسمان به پایین که همان زمین است غلبه می‌کند و گاه بالعکس آن اتفاق می‌افتد.  
در این مناظر همه چیز در سکون است، به غیر ابرها که حالتی شناور دارند.  
نقاشی کردن آسمان برایم بسیار جذاب است. ابرها در این آثار تخیلات من هستند که درحال حرکتند.  
چه زمانی از کار کردن روی یک اثر دست می‌کشید و احساس می‌کنید یک اثر تکمیل شده است؟
وقتی سطح کار در نظر خودم اشباع شود، به این معنا که نیازی نباشد به آن لایه دیگری اضافه کنم و منظره‌ای که دوست دارم به‌وجود آمده باشد. درواقع نمی‌توان در این مورد توضیح داد این‌که چه زمانی کار تمام می‌شود یک چیز انتزاعی است و هر هنرمند یک‌جور آن را درک می‌کند.  
آثارتان متاثر از آثار کدام نقاش است، حال و هوای آثار نقاش خاصی بوده که روی کارهایتان تأثیر بگذارد؟
بله، نقاشان مورد علاقه زیادی دارم و از هر کدام چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. آثار لوسین فروید را دوست دارم، آثار دیوید‌هاگنی را می‌پسندم. گرهارد ریشتر، نقاش آلمانی را هم به لحاظ تفکر و هم از لحاظ کاری بسیار دوست دارم. از نقاشان ایرانی هم دوستان خوبی دارم که به کارشان علاقه‌مندم و آثار احمد امین نظر و امید مشکسار را دوست دارم.  
چرا با موج نقاشي فیگوراتیو كه این روزها در خارج از ایران و حتی در ایران بسیار همه‌گیر شده و بازار فروش آثار را در دست گرفته است همراه نشدید؟
من به نقاشی انتزاعی علاقه‌مند هستم. نقاشی فیگوراتیو را دنبال می‌کنم و نقاشان مورد علاقه زیادی دارم که کار فیگوراتیو می‌کنند. از کارهایشان چیزهای زیادی یاد گرفتم که می‌توان در نقاشی انتزاعی آن را پیاده کرد ولی اصولا از ابتدا که شروع به نقاشی کشیدن کردم به نقاشی انتزاعی علاقه داشتم، نقاشی‌هایم انتزاعی فیگوراتیو است. انتزاع ناب و خالص برای من تا امروز جذابیت کافی برای کار کردن نداشته است. مناظری که در این نمایشگاه نیز ارایه داده‌ام خیالی هستند و یک جنبه انتزاعی در بیشتر آنها وجود دارد. من برای انجام کار هنری به این فکر نکردم که چه نوعی از نقاشی همه‌گیر است تا  آن را انجام دهم. هیچگاه به بازار فروش آثار فکر نکردم چون اگر هنرمندی به فروش آثار فکر کند باید هر لحظه همراه موج شود و آثاری ارایه دهد که مورد علاقه بازار باشد و همزمان با گرایش بازار نوع آثارش را تغییر دهد. ترجیح می‌دهم در زمینه ارایه اثر هنری کاری را انجام دهم که دوست دارم حتی اگر از این راه نتوانم پول در آورم. ایده‌آلم را برای کار هنری‌ام اجرا می‌کنم و بهترینم را ارایه می‌دهم و به هیچ چیز دیگر فکر نمی‌کنم. 


تعداد بازدید :  211