| اردشیر گراوند | جامعهشناس |
خانواده همواره دارای تعریف مشخص و معینی بوده و آن عبارت است از: مجموعه افرادی که از طريق ازدواج یک مرد و یک زن با يکديگر ارتباط دارند و در صورت داشتن فرزند، نهاد خانواده با داشتن رابطه خونی میان افراد، تعریف میشود؛ کوچکترین واحد خانواده، متشکل از دو نفر است که نام «زن» و «شوهر» به آنها اطلاق میشود. در هر صورت، ممکن است در سالهای مختلف، کمی شکل متفاوتی به خود بگیرد، اما همواره تعریف و دامنه مشخص و ثابتی برای آن
وجود دارد.
در جامعه ما، طی سالهای اخیر، به علت تغییر وضع سواد، سبکزندگی، کوچکشدن جمعیت خانواده، تکنولوژی، فرهنگ و موارد بسیار دیگری، موجب کوچک و هستهای شدن خانواده شده است.
روابطی که پیشتر بر نهاد خانواده حاکم بود، متکی بر عواطف و مشارکت بود و این مشارکت و همبستگی میان افراد خانواده، موجب شکلگیری خانواده با روابط خاص خود بوده است؛ حال آنکه امروزه، خانواده، متکی بر تعاملات منفعتطلبانه شده است. گرچه نمیتوان بهطور قطع از مذموم بودن چنین روابطی سخن گفت؛ همانطور که نمیتوان شکل جدید و کنونی خانواده و روابط حاکم بر آن را، سراسر، صحیح پنداشت. هرچیزی، خوبیها و بدیهای خود را دارد؛ خانواده نیز از این مقوله، مستثنی نیست. در هر حال، آن چیزی که اکنون شکل گرفته یا درحال شکلگیری است، این است که هرکس تمایل دارد برای زندگی خودش تلاش کند؛ فرزندان خانواده، در یکسو؛ و والدین، در سوی دیگر این قضیه قرار دارند. حتی گاهی این تمایز، میان فرزندان و میان زن و شوهر نیز به چشم میخورد؛ دلیل این امر، آن است که هر فردی از اعضای خانواده، دارای تخصص منحصربهفرد خود است. اگر بخواهم مثالی در این باب بزنم، ذهن شما را معطوف به نیم قرن پیش میکنم. زمانی که تخصص و شغل اصلی پدر در خانوادههای روستایی یا حتی شهرهای کوچک، کشاورزی بود. پدر خانواده به این کار اشتغال داشت و فرزندان، پیش از ازدواج همکار و همیار او در کشاورزی بودند و بعد از ازدواج و جدا شدن از خانواده باز هم شغل پدرشان را ادامه میدادند. در هر صورت، فرزندان تا پیش از ازدواج، در زمینهای کشاورزی، به پدر کمک میکردند و او را یاری میرساندند. گاهی نیز مادر خانواده به آنها ملحق میشد. همین مشارکت و همکاری باعث میشد که این افراد، «زمان» بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کنند و «زبانِ» یکسانی برای صحبت و زندگی داشته باشند. پیشتر، دنیای ارتباطات، به تلویزیون خلاصه میشد؛ که وقتی همه روبهروی آن مینشستند، در عرض یکدیگر قرار میگرفتند. اما اکنون، با اضافه شدن دنیای مجازی و مصادیق آن، ازجمله «واتسآپ»(Whatsapp)، «وایبر»(Viber)، «فیسبوک»(Facebook) و... به دنیای ارتباطات، موجب موسعشدن آن شده است و عملا، «زمان» و «زبان» یکسان را از اعضای خانواده گرفته و لذا موجب کمشدن تعاملات و ارتباطات عاطفیشان شده است. همین موضوع موجب تنزل سطح مشارکت اعضای خانواده نزدیک به صفر شده است و در نهایت، ما با شکل جدیدی از خانواده روبهرو هستیم.
پیشتر، پدربزرگها و مادربزرگها نیز جزو اعضای خانواده بهشمار میرفتند، اما اکنون نهتنها آنها از این عضویت، حذف شدهاند، بلکه حتی پسر و دختر جوان نیز از خانواده، منفک شدهاند و به این صورت، خانواده، هستهای
شده است. هرچند امروزه افراد درحال بروز و ظهور تواناییهای شخصیشان هستند، اما در فرآیند عاطفی و انسانی، درحال طی کردن مسیر بدی هستیم و با حذفشدن ملات عاطفی، روابط میان افراد خانواده و به تبع آن، میان اعضای جامعه، مکانیکی خواهد شد.