شماره ۳۶۹ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۱ شهريور
صفحه را ببند
با حضور تقی آزاد ارمکی و حسن محدثی
مباحثه‌ای پیرامون «جامعه‌شناسی خــانواده‌ ایرانی»

|   زهرا پلمه|  کارشناس ارشد جامعه‌شناسی|

چندی پیش جلسه نقد کتاب «جامعه‌شناسی خانواده‌ ایرانی» نوشته تقی آزاد ارمکی در اتاق جلسات جهاد دانشگاهی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.  دکتر حسن محدثی در شروع سخنرانی با اشاره به نحوه ورود خود به بحث خانواده در ایران و این‌که به چه دلیل شرکت در این جلسه نقد کتاب را پذیرفته است، سخنرانی خود را در 4بخش مقدمات؛ عقاید بیشتر جامعه‌شناسان ایرانی‌ خانواده‌؛ ویژگی‌های زبانی و بیانی آثار جامعه‌شناسی خانواده در ایران؛ و مسأله‌داری خانواده در ایران بیان کرد. در ادامه متن سخنان وی و نیز پاسخ‌های دکتر آزاد ارمکی به‌نحوی ویرایش شده که حاوی نکات اصلی مباحث این نشست باشد که در ادامه می‌خوانید:  

محدثی:  
الف: مقدمات بحث
حوزه‌ اصلی و مورد علاقه‌ام، عمدتا جامعه‌شناسی دین است. یکی از انتقادهایی که همیشه به استادان و همکارانم در رشته‌ جامعه‌شناسی دارم همین است که آنها، حوزه‌ مطالعاتی مشخصی ندارند؛ به‌ویژه به آقای دکتر آزاد ارمکی این انتقاد وارد است که بسیار پراکنده‌کار هستند و حوزه‌های مختلف را درنوردیدند و در حوزه‌های مختلف قلم زدند. اما بنده سعی کردم این کار را نکنم. حال ‌که امروز دارم درباره خانواده صحبت می‌کنم باید توضیح بدهم که چرا درباره موضوعی صحبت می‌کنم که ربطی به بنده ندارد.  دلیل این‌که درباره‌ خانواده صحبت می‌کنم این است که بنده سال‌ها است در دانشگاه آزاد، نظریه‌های جامعه‌شناسی تدریس می‌کنم و بعد در مطالعات حاشیه‌ایم (یعنی غیر از جامعه‌شناسی دین) به موضوع شوهرکشی توجه کردم و سعی کردم نظریه‌ای علمی درباره شوهرکشی صور‌تبندی؛ و هم‌اکنون درحال انجام یک کار پژوهشی تجربی درباره‌ شوهرکشی را بر حسب همان نظریه‌ای که بنده صورتبندی کردم، دنبال می‌کنیم؛ منجمله مصاحبه با زنان شوهرکش که بخشی از آن انجام شده و بخشی درحال انجام است. امیدواریم بتوانیم تعداد مصاحبه‌های بیشتری انجام بدهیم و یک کار تجربی درباره‌ شوهرکشی منتشر کنیم. با این بهانه بود که بنده درگیر بحث خانواده شدم. زمانی که بحث‌های مربوط به شوهرکشی را خواندم با بلبشویی از نظرات بسیار عامیانه و سطحی از زبان کسانی که مدعی تخصص در این حوزه بودند، مواجه شدم؛ اعم از جامعه‌شناسان، جرم‌شناسان، وکلا و حقوقدانان و حتی روانشناسان و مددکاران. این نظرات، بسیار آشفته، عوامانه و واقعا شگفت‌آور بوده‌اند. به‌طور مثال، کسی گفته است که آلود‌گی هوای تهران هم باعث شوهرکشی می‌شود، یا فرد دیگری گفته است که برای حل شوهرکشی باید جهل را از بین ببریم و بعد در نتیجه‌گیری‌اش نوشته است که باید جهل را از بین ببریم تا شوهرکشی از بین برود! چنین سخنانی، آن‌هم از زبان متخصصان بسیار عجیب است. یکی از نکاتی که ما در درس مبانی جامعه‌شناسی به دانشجویان می‌آموزیم، این است که ما به‌عنوان دانشجو و به‌عنوان پژوهشگر باید تعداد «نمی‌دانم» گفتن‌هایمان بسیار زیاد باشد. نباید در هر موردی اظهارنظر کنیم. فرق ما با مردم عامی این است که ما باید زیاد «نمی‌دانم» بگوییم؛ زیاد سکوت کنیم و درباره‌ بسیاری چیزها نباید اظهارنظر کنیم. برای این‌که باید تخصصی و علمی حرف بزنیم. کسی که می‌خواهد دانشمندی کند و در این حوزه شاگردی کند، باید از اکنون، چنین چیزی را تمرین کند. اگر هم می‌خواهد درباره چیزی اظهارنظر کند، بهتر است بگوید که «بنده» فکر می‌کنم، «بنده» فرض می‌کنم، فرضیه «بنده» این است و تعابیری از این دست؛ تا حرف‌هایش با حرف‌های یک فرد عامی، یعنی کسی که در باب موضوع، تخصص ندارد، متفاوت باشد. این مسأله‌ خیلی مهمی است که بنده تصور می‌کنم حداقل در مطالعات شوهرکشی این ویژگی وجود ندارد و امروز خواهم گفت که در مطالعات خانواده هم این ویژگی وجود ندارد.
بعد از خواندن کارهای مربوط به شوهرکشی آرام‌آرام به این فکر افتادم که در مطالعات مربوط به خانواده اوضاع چگونه است. در حوزه‌ خانواده حدود 10 الی 12 کتاب تالیف شده و با خواندن این کتب متوجه شدم که این مسائل در این حوزه هم کم و بیش وجود دارد. از اینجا بود که مترصد فرصتی شدم تا این بحث را مطرح کنم. کمی هم در مورد جامعه‌شناسی در ایران نگران شدم که اگر حوزه‌های دیگر جامعه‌شناسی نیز به همین صورت باشد، اصلا وضع خوبی نداریم. در مجموع این مطالعات، به نظراتی در مورد جامعه‌شناسی خانواده رسیدم. عنوان کتاب دکتر آزاد «جامعه‌شناسی خانواده‌ ایرانی» بود.
آقای دکتر آزاد خودشان مدعی شده‌اند که سال‌ها در این حوزه کار کرده‌اند و بنابراین، براساس این ادعا ما می‌توانیم بگوییم که آقای دکتر آزاد هم یکی از جامعه‌شناسان خانواده در ایران و نمونه خوبی از جامعه‌شناسان خانواده هستند؛ ضمن این‌که آقای دکتر آزاد از کسانی است که مصاحبه و سخنرانی‌های متعددی در باب خانواده کرده‌اند. آخرین‌اش هم - آن‌طور که بنده اطلاع دارم- درباره‌ دولتی شدن خانواده در ایران بود.  
قبل از این‌که وارد بحث اصلی شوم باید به یک نکته‌ دیگری اشاره کنم. بنده خیلی گزیده می‌خوانم. دکتر آزاد خیلی فعال و پرنویس هستند و کتاب‌های متعددی نوشته‌اند. بنده دو کتاب از ایشان خوانده‌ام که یکی از آنها کتاب «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام» است که بنده بسیار به این موضوع علاقه‌مندم و این درس را تدریس می‌کنم. فکر می‌کردم که اگر روزی کتابی از دکتر آزاد را نقد کنم همان کتاب را نقد خواهم کرد ولی به‌هرحال داستان خانواده باعث شد که امروز بنده در خدمت شما باشم و این کتاب را مورد بحث قرار دهم.  
 ب: عقاید قالبی
حاکم بر جامعه‌شناسی ایرانی خانواده
بنده از مطالعه آثار در حوزه جامعه‌شناسی خانواده متوجه شدم که جامعه‌شناسان ایرانی خانواده درباره خانواده چند عقیده «قالبی» دارند که در عموم آثارشان تکرار شده است. البته این موارد و فقره‌هایی را که بنده می‌گویم شاید بتوان اصلاح کرد؛ از آن کاست یا بدان افزود. ولی عموما بنده این عقاید قالبی را دیده‌ام که در آرای عموم جامعه‌شناسان ایرانی خانواده تکرار شده است و مقاله‌ای مفصل دراین‌باره نوشته‌ام که اگر جایی منتشر شود مستندات این ادعا آشکار خواهد شد. ما می‌دانیم که دانشمندان نباید براساس عقاید قالبی سخن بگویند؛ بلکه بر حسب آن‌چیزی که مطالعه‌ تجربی به‌دست می‌دهد باید سخن بگویند. بنده معتقدم که براساس این پیش‌فرض‌ها و عقاید قالبی، جامعه‌شناسان ایرانی خانواده،‌ عینکی بر چشم زده‌اند و نتوانسته‌اند مسأله‌داری خانواده در ایران را به درستی توضیح دهند. خواهم گفت که خانواده در ایران مسأله‌دار است و بعد مسأله‌داری‌اش را در چند مقوله توضیح خواهم داد و ذکر خواهم کرد که علت این‌که همکاران و اساتید ما نتوانسته‌اند این امر را تشخیص دهند، همانا بر چشم داشتن عینک پیش‌گفته است. بنده سعی می‌کنم این موارد را در این وقت محدود نشان دهم و البته ارجاعات را به آثار دکتر آزاد ارمکی محدود می‌کنم.

عقاید قالبی جامعه‌شناسان خانواده ایرانی در باب خانواده در ایران
 اولین پیش‌فرض یا اولین عقیده‌ قالبی‌ای که در ایران جامعه‌شناسان خانواده نسبت به خانواده دارند و توسط آنها و افراد مختلف تکرار می‌شود، این است که خانواده مقدس است. تقریبا اغلب جامعه‌شناسان خانواده این نظر را دارند. بنده با این پیش‌فرض کاملا مخالفم و معتقدم که خانواده امری اجتماعی است که نوعی از روابط اجتماعی، آن را شکل می‌دهد و روابط اجتماعی دایما مسأله‌دار هستند. تمامی روابط اجتماعی و اشکال مختلف آن، دچار مسأله و گاهی بسیار بحرانی و مشکل‌ساز می‌شوند.  
یک امر، جهت مقدس بودن باید 3 ویژ‌گی داشته باشد: در ذات خودش مقدس باشد؛ یا تقدس خود را از چیز دیگری گرفته باشد یعنی به آن منتقل شود؛ یا آن‌چه مقدس دانسته می‌شود باید خیلی حیاتی باشد و نقش مهم و تاثیرگذاری در جامعه داشته باشد. ادعاهایی که اینها می‌کنند هیچ‌کدام نشان نمی‌دهد که خانواده چنین ویژ‌گی‌هایی داشته باشد. برعکس بنده معتقدم که دلایل زیادی وجود دارد که نشان می‌دهند که نه‌تنها خانواده مقدس نیست بلکه گاهی بسیار رنج‌آور و عذاب‌آور نیز هست.  به‌عنوان مثال، در یکی از تحقیقاتی که اخیرا در مورد دروغگویی انجام دادیم و نمونه‌های ما خانم‌های خانه‌دار، کارمند و دارای شغل آزاد بودند؛ از آنها پرسیدیم که در کدام موقعیت بیشترین دروغ را گفته‌اند. همه آنها بدون استثنا گفتند در خانواده. در درجه اول به همسرشان و در درجه‌ دوم به پدر و مادرشان. یعنی در زمان مجردی به والدین و در زمان تاهل به همسرشان. وقتی پرسیدیم بدترین دروغ را از کی شنیده‌اید تقریبا همه (اغلب‌شان) گفتند از همسرشان. چنین چیزی نشان می‌دهد که خانواده جایی است که بیشترین دروغ‌ها در آن گفته می‌شود. مورد دیگر، تنش‌های متعددی است که در خانواده وجود دارد. طبق آمار رسمی، قتل‌ها و فجایعی در خانواده رخ می‌دهد که قابل اعتنا است. همه‌ اینها نشا‌ن می‌دهد که چیزی در خانواده وجود ندارد که ما آن را مقدس بینگاریم؛ بلکه خانواده هم بخشی از حیات اجتماعی است، نه تافته جدابافته از دیگر بخش‌های جامعه که بخواهیم آن را مقدس تلقی کنیم.  
 عقیده‌ قالبی دوم که تقریبا همه جامعه‌شناسان خانواده به‌ویژه دکتر آزاد ارمکی بدان تأکید دارند این است که خانواده محلی امن و آرام است و لذا بر حیات بیرون از خانواده مرجح است. دکتر آزاد ادعا می‌کند در خانواده احترام به بزرگان، توجه به فرزندان، پیوندهای نسلی و... وجود دارد و همچنان خانواده نقش‌های مثبت خود را به سیاق سابق ایفا می‌کند. درحالی‌که خواهم گفت اصلا چنین نیست و خانواده در ایران - در موارد معتنابهی- دنیایی پر از تعارض است.
عقیده‌ قالبی سوم که از این 2 عقیده‌ قالبی مذکور ناشی می‌شود (یعنی نتیجه‌ منطقی آنها است حتی اگر فرد آن را بر زبان نیاورد) این است که طلاق (جدایی) امری فاجعه‌آمیز و اهریمنی است.  اگر خانواده مقدس است و اگر جای امن و آرامی است، پس جدایی، فاجعه است، شوم است. بنده معتقدم این نیز جزو عقاید قالبی است که عوام براساس یک سری از روایات، اندیشه‌هایی را مطرح می‌کنند و طلاق را به‌شدت امری زشت و بد تلقی می‌کنند. کسانی مانند دکتر شکربیگی از سونامی طلاق صحبت کردند. روشن است که بنده با این عقیده‌ قالبی هم به 2دلیل مخالفم: ‌1) گسست یک رابطه‌ در دل آغاز و انعقاد هر رابطه‌ اجتماعی مندرج است؛ 2)اگرچه طلاق آثار سوء و منفی‌ای دارد و می‌بایست آنها را جدی گرفت، اما گاهی جدایی بر تداوم رابطه میان زن و شوهر ترجیح دارد. مثلا مواردی که به قتل خانوادگی انجامیده است طلاق بسیار مفیدتر و انسانی‌تر بود. (لذا آدم عاقل راه‌حل‌های عقلانی را به تابو تبدیل نمی‌کند.)
 عقیده‌ قالبی چهارم این است که تقریبا تمام جامعه‌شناسان خانواده به‌ویژه دکتر آزاد ارمکی تأکید دارند که تحولات خانواده را براساس یک «دو وجهی»
(دو وجهی فروپاشی / تداوم) تصویر کنند. به نظر می‌آید که این دو وجهی از غرب گرفته شده است؛ از آثار قدیمی‌تر غربی‌ها - چه در اواخر قرن نوزدهم و چه در بعد از جنگ جهانی دوم- گویا بحثی بوده است در باب این‌که خانواده درحال فروپاشی است و وضع خانواده در دوگانه‌ای مورد بحث قرار گرفته است: دوگانه‌ فروپاشی و تداوم. دکترآزاد و دکتر محسنی از این دو وجهی استفاده کرده‌ و تأکید کرده‌اند که آنچه در غرب اتفاق افتاده، در ایران اتفاق نیفتاده است. در ایران بحث فروپاشی خانواده وجود ندارد و خانواده همچنان سفت و محکم است (لفظ محکم تعبیر آقای دکتر حمیدرضا جلایی‌پور در بحث اخیر در باب خانواده در انجمن جامعه‌شناسی ایران است). بنده تصور می‌کنم که در ایران یک نفر صحبت می‌کند و بقیه افراد، آن را تکرار می‌کنند؛ یا درواقع این عملکرد همان عقاید قالبی است که بر اذهان حکمفرما شده است. دکتر آزاد تاکیدات تندی مبنی بر عدم فروپاشی دارند که به نوشته ایشان استناد می‌کنم:
«توجه به بحث در خانواده ایرانی به زمانی برمی‌گردد که بسیاری از منتقدان فرهنگ ازجمله ایرانی و برخی از اصحاب علم و اشتغال مشغول یافتن شواهدی بر ویرانی خانواده و فرهنگ و فروپاشی خانواده ایرانی بودند. وظیفه ما برداشتن بار از دوش خانواده است نه به سلاخی بردن آن.» دکتر آزاد در این‌جا در مقام یک مصلح سخن گفته است: «زمان دفاع از خانواده ایرانی فرارسیده است.  دفاعی که فضایی آرام ایجاد کند و راهی در بازشناسی وضع فعلی آن باشد» .
ایشان به‌گونه‌ای بحث را پیش برده‌اند که گویی نیروهای اهریمنی از خانواده بد می‌گویند و خانواده را درحال فروپاشی می‌دانند و بعد نتیجه گرفته‌اند که فروپاشی‌ای در کار نیست و خانواده همچنان تداوم دارد. لذا مشکل خاصی نداریم. همین را در کار دکتر محسنی هم دیده‌ام که با این دو وجهی به تحولات خانواده می‌پردازند. این نگاه دو وجهی عقایدی قالبی می‌سازد که گویی نمی‌توان شق ثالثی بدان افزود و نمی‌توان صورتبندی دیگری از آن ارایه کرد‌. شاید در تبیین لزومی نداشته باشد از تداوم و فروپاشی صحبت کنیم و بتوان از مفاهیم دیگری استفاده کرد؛ چرا که در این دو وجهی، پذیرش اولی، نفی دومی و نفی اولی، پذیرش دومی را در بردارد. این نوع نگاه، وضع خانواده را در ایران پنهان کرده و مانع از دیدن درست شرایط خانواده در ایران شده است؛ اما دکتر آزاد از ابتدا تا انتها از کارکرد خانواده و تداومش و نیز نقش مثبت آن می‌گوید.  
ریشه مسائل خانواده را با دوران گذار تبیین کردن: برخی از جامعه‌شناسان و نه دکتر آزاد مسائل خانواده را به دوران گذر پیوند می‌دهند. بحث قالبی دیگری به نام سنت و مدرنیته. این دوگانه جهت توضیح همه چیز در ایران لقلقه‌ زبان اهالی علوم اجتماعی شده است؛ به‌طوری که می‌خواهند تمام مسائل را با این مفهوم توضیح دهند و ما هنوز نمی‌دانیم بالاخره سنت چیست؟ مدرنیته چیست؟ به‌عنوان نمونه دکتر سید جواد طباطبایی بارها از این دو مفهوم استفاده کرده است؛ اما معنای دقیق این دو را نگفته‌اند (یا دست‌کم بنده ندیده‌ام). مفاهیمی که ما به‌کار می‌گیریم باید ما به‌ ازای اجتماعی داشته باشند. یک‌سری مفاهیمی که شیئیت پیدا می‌کنند و چونان چماقی که بر سر هر چیز می‌توان زد یا به مثابه کلیدی که به هر قفلی می‌خورد اما هیچ دری را نمی‌گشاید.  
 بیرونی قلمداد کردن خاستگاه مشکلات خانواده: عقیده‌ قالبی ششم این است که عموم مشکلات خانواده در ایران خاستگاهی بیرونی دارد. عموم جامعه‌شناسان خانواده ما به گونه‌ای سخن می‌گویند که گویی مشکل اصلی خانواده در ایران، علتی بیرونی دارد. در مقاله‌ای از دکتر آزاد که به لحاظ قلم و ارجاع‌دهی بسیار خوب است و بحث‌های خوبی هم دارد، بحث هم‌خانگی (ازدواج سفید) به نظام سرمایه‌داری جهانی و مدرن شدن ربط داده شده است. درحالی‌که در همین مقاله ذکر شده که در وهله‌ اول - در ایران و سایر جوامع - عامل اقتصادی به‌عنوان علت‌العلل هم‌خانگی بوده و بعد از آن، سایر امور دخیل بوده‌اند. یا به‌عنوان مثال دیگر، به عامل بیرونی مثل دخالت‌های دولت (دولتی شدن خانواده) اشاره می‌کنند که دکتر آزاد در این مورد مشخصا به ایراد سخنرانی پرداختند و همه‌ استادان حاضر در جلسه نظیر دکتر ساروخانی و دکتر شکربیگی چنین سخنانی را تأیید کردند.  همچنین برخی معتقدند که دولت باید دخالت کند؛ مثلا در کتاب «تأخیر ازدواج در ایران» از دکتر علی‌احمدی در راهکارهایشان می‌خواهد که دولت مداخله کند. در ریشه‌یابی مسائل خانواده، نیروهای بیرونی را پررنگ جلوه می‌دهند و این عقیده‌ قالبی مانع از تمرکز بر خانواده و دیدن درست مسائل درونی آن می‌شود.  چنین مساله‌ای مانع از آن می‌شود که جامعه‌شناس ایرانی، به نفس رابطه‌ زن و شوهر و پدر و مادر و فرزندان تمرکز کند. هر رابطه‌ای مسائلی دارد. روابط اجتماعی در نفس‌شان مسائلی ایجاد می‌کنند. خانواده نیز به دلیل این‌که روابط تام در آن وجود دارد، یعنی زوجین در امور مختلف هم نظارت می‌کنند و در جزییات زندگی هم دخالت می‌کنند و معمولا وقتی در ایران خانواده تشکیل می‌شود دو طرف باید در کل روابط‌شان تجدیدنظر کنند:  ‌زن و شوهر باید روابط قبلی‌شان را حذف کنند و هر دو از نو روابط جدید برقرار کنند. خانواده در ایران نوعی روابط اجتماعی تام هست؛ دخالت در همه‌ امور یکدیگر، نظارت بر همه امور یکدیگر. علت این‌که بیشترین دروغ در ایران در خانواده گفته می‌شود به‌خاطر همین روابط اجتماعی تام است. اهمیتی نمی‌دهند که طرف مقابل دنیای خصوصی خود را داشته باشد. بعد از ازدواج هر دو باید روابط قبلی خود را حذف و از نو روابط جدیدی ایجاد کنند. در خانواده‌های ما نظارت بر امور یکدیگر به صورت تام وجود دارد.  براساس این قالب‌های فکری، این پیش‌فرض‌ها و عقاید قالبی، عینکی ساخته شده است که بر چشم جامعه‌شناسان خانواده‌ ایرانی قرار گرفته و این عینک باعث شده است که این استادان و همکاران ما، خانواده را درست نبینند و نتوانند آن را به درستی به‌تصویر بکشند.  
 زبان و نحوه صورتبندی
جامعه‌شناسی خانواده در ایران
اکنون در این‌جا پس از ذکر عقاید قالبی جامعه‌شناسان ایرانی به زبان و نحوه‌ صورتبندی بحث‌های جامعه‌شناسی خانواده توسط جامعه‌شناسان ایرانی خانواده می‌پردازم تا به‌ویژ‌گی‌های دیگر این جامعه‌شناسان اشاره کنم؛ که همراه و مکمل عقاید قالبی در نادرست دیدن مسائل اجتماعی به‌ویژه خانواده‌‌اند:   
فقدان گزاره‌های علمی: جامعه‌شناسان ایرانی عموما و به‌ویژه در خانواده دچار مبهم‌گویی، کلی‌گویی، ضد و نقیض‌گویی هستند و به بیانی، تحقیقات‌شان فاقد گزاره‌های علمی است. گزاره‌های علمی باید درنهایت، صحت‌آزمایی تجربی شوند. گزاره‌های علمی زمانی که بخشی از نظریه می‌شوند باید به محک تجربی زده شوند؛ آنگاه می‌توانیم به‌لحاظ علمی آنها را معتبر بدانیم. حال مهم نیست این گزاره‌ها از کجا آمده‌اند؛ از عرفان، خواب، فلسفه و... اما در کار جامعه‌شناسان ایرانی به این امر که ما باید به‌عنوان محقق سخن بگوییم، توجه نمی‌شود و مدام در نشریات، روزنامه، رادیو و... صحبت می‌کنیم، درحالی‌که نباید زیاد حرف بزنیم. شاهد مثال بنده از این امر که جامعه‌شناسان ایرانی خانواده‌ ما حرف‌های کلی و مبهم و ضد و نقیض می‌زنند، از دکتر آزاد، مورد ذیل است:  
خانواده ایرانی
عامل ساختن انسان نوگرای ایرانی
 از این دیدگاه خانواده ایرانی همراه با دو نهاد دیگر اجتماعی (دین و دولت) سازنده جامعه ایرانی‌اند. در این نگاه، خانواده همه جامعه ایرانی تلقی نمی‌شود. اگر این معنی را بپذیریم باید همه داعیه‌های مفهومی و نظری را که تاکنون در مورد جامعه ایرانی مطرح شده است، قبول کنیم. این داعیه‌ها عبارتند از:  پاتریمونیالیسم در چارچوب نظریه مارکس وبر، استبداد آسیایی منبعث شده از نظام فکری مارکسی، پدرسالاری قدیم و جدید ناشی از سنت تلفیقی مارکسی و وبری و... توجه به شواهد موجود در جامعه جدید ایرانی مبنی‌بر نوسازی اجتماعی و فرهنگی، سهم‌آفرینی روشنفکران، سیاستمداران در حوزه دولتی، اهمیت دینداران و سکولارها در حوزه دین و فرهنگ و نسل‌های متعدد اجتماعی سامان داده شده در خانواده حکایت از حرکت جدید جامعه ایرانی دارد. باتوجه به این شواهد است که فرض خانواده معادل جامعه ایرانی یا تنها عامل سازنده آن ساده‌انگاری است.
نمی‌دانم چه کسی چنین فرضی کرده است که دکتر آزاد به جنگ این فرض رفته است. نمی‌شناسم کسی را که جامعه‌ ایران را معادل خانواده بداند. یا دکتر آزاد خود چنین فرضی ساخته و به جنگ آن رفته است؛ یا دیگری چنین فرضیه نامعتبری را ساخته و دکتر به جنگ آن رفته است. مشکل این است که دکتر آزاد ادعا می‌کند، اما اصلا ارجاع نمی‌دهد؛ یا به‌طور مثال می‌گوید:  «بسیاری» گفته‌اند که خانواده درحال فروپاشی است؛ اما با جست‌وجو در کتاب ایشان این «بسیاری» که معتقد به فروپاشی هستند مشخص نمی‌شود چه کسانی هستند. بعد می‌بینیم به نشریات، مطبوعات و روزنامه‌ها ارجاع داده می‌شود، درحالی‌که ژورنالیست‌ها به‌لحاظ اشاعه‌ علم مهم هستند نه تولید علم. حال چه در نشریات روشنفکری باشد و چه در روزنامه‌ها. این بحث تخصصی است و نباید به جنگ ژورنالیست‌ها رفت.
 در ادامه می‌نویسند:  «‌باید نظام مفهومی جدیدتری یافت تا ضمن این‌که ابهامات فرضیه قبلی را نداشته باشد، توانایی تبیین‌کنندگی بیشتری در مورد جامعه و انسان ایرانی معاصر را نیز داشته باشد. این نظام مفهومی را «نظام اجتماعی سه‌پایه» نامیده‌ام. نظام مفهومی اشاره شده براساس چندین فرض بنیادین طرح شده است:  
1. فرض اصلی بر استقلال حیات اجتماعی از حیات سیاسی استوار است. حیات اجتماعی امری محصل ناشی از حضور، تعامل و اثرگذاری 3 نهاد اجتماعی در طول تاریخ است.
2. هر یک از نهادهای اجتماعی فوق نیز ضمن استقلال نسبی، مشارکت متفاوت در حیات اجتماعی ایرانی داشته‌اند.
3. نظام اجتماعی سه‌پایه‌ای به منظور تحقق انسان جدید است.
 افسانه‌ تعدد علل: ما آموخته‌ایم که پدیده‌های اجتماعی علل گوناگونی دارند. اما در مقام تبیین، دانشمند نمی‌تواند تمام علل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به‌عنوان علل شکل‌گیری فلان پدیده یا مسأله اجتماعی مطرح کند. این بیان نمی‌تواند علمی باشد. دانشمند باید یک زنجیره علّی مطرح کند؛ حال چه تحقیق کمی باشد و چه کیفی، باید علل قریب و بعید را در این زنجیره مشخص کرد و میزان نفوذ هر یک از علل بر معلول مشخص شود. عموم کار جامعه‌شناسان ایرانی چنین است که همه علل را دخیل می‌دانند. مثلا در مورد شوهرکشی می‌گویند علل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در شکل‌گیری شوهرکشی مهم‌اند؛ یعنی همه چیز در شکل‌گیری شوهرکشی موثر است! این دیگر حرفی علمی نیست. به‌طور مثال در کتابی در بررسی تأخیر ازدواج (عنوان کتاب «تنگنا و تأخیر ازدواج در ایران» است) آقای دکتر علی احمدی (جامعه‌شناس خانواده) مدلی ارایه کرده است که تمام امور عالم مثل سکولاریسم، اختلال فرهنگی، سیاست‌گذاری دولت، ضعف در بازتولید جنسیت، جدایی مناسبات جنسی از ازدواج، پیدایش گفتمان جنسیت، انقلاب در ارزش‌های جنسی و... «تمایل نداشتن به تشکیل خانواده» را نتیجه می‌دهد.  تمام امور عالم را در یک مدل قرار دادن، کاری علمی نیست و کمکی نیز به حل مسأله نخواهد کرد.  ویژگی خصلتی جامعه‌شناسان خانواده که در مقوله‌‌های قبلی نمی‌گنجد این است:
محافظه‌کاری جامعه‌شناسان ایرانی: جامعه‌شناسان ایرانی خانواده به‌شدت محافظه‌کارند. این محافظه‌کاری یا به دلیل گرفتن پروژه‌های تحقیقی است، یا نمی‌خواهند حرفی بزنند که خوشایند مقامات دولتی یا مردم نباشد. این محافظه‌کاری در کنار عقاید قالبی باعث می‌شود اصل هیچ مسأله‌ای درست مطرح نشود.
د: مسأله‌داری جامعه‌شناسی خانواده در ایران
بعد از نقد جامعه‌شناسی خانواده در ایران و جامعه‌شناسان خانواده ایرانی نوبت پرداختن به مسأله‌دار بودن خانواده ایرانی است که به دلیل این‌که جامعه‌شناسان خانواده در ایران عینک مذکور را بر چشم دارند و از این ویژگی‌ها برخوردارند، از توصیف و ترسیم مسأله‌داری خانواده در ایران ناتوان هستند.  
به‌تعویق افتاد‌گی: به‌تعویق افتادگی دو وجه دارد؛ یکی به‌تعویق افتادگی ازدواج و دیگری به‌تعویق افتاد‌گی بارداری و صاحب فرزند شدن. این به‌تعویق افتادگی نه به‌ دست سرمایه‌داری و جهانی‌شدن است، بلکه درون روابط اجتماعی در ایران شکل گرفته و رخ داده است. به تعویق افتاد‌گی یعنی تعداد خانواده‌هایی که از بین می‌روند (یا جدا می‌شوند یا زوجین‌اش می‌میرند) و تعداد خانواده‌هایی که تشکیل می‌شوند نسبت‌شان روز به روز بیشتر به عدد یک نزدیک می‌شود. قبلا تعداد خانواده‌های تشکیل شده، بیشتر از خانواده‌های از بین رفته بود. امروزه جوانان به این نتیجه رسیده‌اندکه هزینه ازدواج دایم، سنگین است و بنده به پرهزینه بودن و سنگینی آن، غیرعقلانی بودن ازدواج دایم را نیز اضافه می‌کنم. ازدواج دایم در ایران، هم سنگین است و هم غیرعقلانی؛ و اینها را جوانان تشخیص داده‌اند. در نتیجه، سن ازدواج بالا رفته است. مشکلات اقتصادی هم نقش مهمی در این راستا دارد. جوانان نیازهای خود را سرکوب می‌کنند؛ یا از طریق ازدواج سفید؛ یا نیازشان را با استفاده از روش دیگری ارضاء می‌کنند. حالت دوم به‌تعویق افتادگی این است که زوجین وقتی ازدواج می‌کنند، چون فرزند‌آوری پرهزینه است تا سال‌ها صاحب فرزند نمی‌شوند. پیش از این تا وقتی کسی ازدواج می‌کرد فورا سعی می‌کرد بچه‌دار شود چون اگر بچه‌دار نمی‌شد، می‌گفتند اجاقش کور است و او باید ثابت می‌کرد که اجاقش کور نیست.  اما الان دیگر این فکر هم منسوخ شده است.  متاسفانه همین امر (پدیده به تعویق‌افتاد‌گی خانواده) را دکتر آزاد و دیگران در تبیین‌شان، عادی جلوه می‌دهند. مثلا در اثری، تأخیر ازدواج و کاهش میل به ازدواج را دارای کارکرد دانسته و آن را «منبعث از تلاش ایرانیان در حفظ میراث فرهنگی و ملی ایرانیان» و از طرفی بخشی از فرآیند عمومی مدرنیته در ایران و جهان دانسته است. گویی ما قبلا هیچ کار و تلاشی در این حفظ نداشته‌ایم، حال با تأخیر در ازدواج درحال حفاظت از میراث ملی هستیم! در ادامه، صاحب کتاب تأخیر در ازدواج می‌نویسد: «تاکید بر آثار زیانبار افزایش سن ازدواج بدین معناست که این پدیده دارای آثار منفی نیست»؛ اگر زیان بار است چرا منفی نیست؟ در ادامه به ذکر آثار مثبت ازدواج پرداخته و می‌گوید: «افزایش سن ازدواج آسیب یا مسأله اجتماعی نیست. اما اگر این امر منجر به رفتارها و واکنش‌هایی از سوی جوانان شود که زیان‌بخش برای جامعه است، باید به‌مثابه مسأله اجتماعی به آن توجه کرد و بالاخره، در ادامه جدولی حاوی آثار منفی تأخیر در ازدواج آورده است که بدین شرح است: گرایش بیشتر به مهاجرت، شیوع پوچ‌گرایی، تضعیف نهاد خانواده، فرار سرمایه، رادیکالیسم، تضعیف دینداری، تضعیف اخلاق جنسی در جامعه، تضعیف سرمایه‌‌گذاری، کنترل‌ناپذیری سیاسی.» و این یعنی شوم‌ترین پدیده‌ ممکن همان تأخیر در ازدواج است.  این موارد مثبت و منفی را چگونه می‌توان جمع کرد؟
 سوال این است که اگر تأخیر در ازدواج آثار مثبت دارد پس طرح این راهکارها چیست؟ حال آن‌که دکتر آزاد ارمکی در این مورد با قبول وجود تغییر و تحولاتی در خانواده، مشکلی نمی‌بینند:  «ضمن تغییرات عمده در الگوی ازدواج در ایران و مهم‌شدن تصمیم‌گیری فرزندان، ازدواج صورت ترکیبی خاصی پیدا کرده است. نسل جدید که تحت‌تأثیر علایق و نیازهای معاصر و فردی است در چرخه روابط فامیلی و همشهریان تحت‌تأثیر قرار گرفته و با ملاحظه عشق و آشنایی و پیوندهای فامیلی و حمایت والدین به انتخاب همسر می‌پردازند. این ازدواج کمتر در معرض طلاق قرار گرفته و الگوی مناسبی برای همسرگزینی است.»
 روابط تعارض‌آمیز در خانواده: تحقیقات و مستندات درباره خانواده در ایران نشان می‌دهد که در واقع، روابط بین والدین و فرزندان، برادران و خواهران در ایران به‌شدت تعارض‌آمیز است و انواع تعارض‌ها را نمایان می‌سازد؛ مشکلاتی مانند:  
 قتل‌های خانواد‌گی؛ 30درصد قتل‌ها در کشور قتل‌های خانواد‌گی است (اعم از زن‌کشی، شوهرکشی، فرزندکشی، والدین‌کشی، جدین‌کشی)؛
 «خیانت» زوجین یا به تعبیری زندگی منافقانه در خانواده (بنده ترجیح می‌دهم مفهوم ارزشی «خیانت» را به‌کار نبرم) یعنی زن و مرد در بیرون از خانه روابطی دارند و از هم پنهان می‌کنند؛
  فرزندان فراری؛
 اشکال سلطه‌گری‌ در خانواده (اعم از مردسالاری‌، زن‌سالاری و اخیرا فرزندسالاری)
 محرومیت جنسی هنگام تأهل که از دردناک‌ترین پدیده‌ها در خانواده‌های ایرانی است و این نابسندگی طبق آمار رسمی، عامل اصلی طلاق در ایران است و محافظه‌کاری جامعه‌شناسان ایرانی خانواده اجازه‌ حرف زدن در این مورد را به آنان نمی‌دهد.
 مسأله هویت‌دهی به فرزندان که اخلاق جنسی فرزندان امروزه مشکل‌دار است، به‌ویژه در دوره دبیرستان که اکنون به دانش‌آموزان دوره راهنمایی هم رسیده که با جنس مخالف خود رابطه دارند؛
  و نیز خشونت علیه فرزندان از مهم‌ترین مسائل و مشکلات خانواده در ایران هستند.
همه‌ اینها سبب گسست روابط خانواده و تنش‌آمیز و تعارض‌آمیز بودن خانواده در ایران می‌شود.  
 کوتاه‌مدت شدن خانواده: خانواده در ایران کوتاه‌مدت شده است. دیگر این سخن ‌که دختر با لباس سفید به خانه بخت برود و با لباس سفید خانه شوهر را ترک کند آرزو است. دیگر حیات خانواده عمرانه نیست و از نشانه‌های آن، آمار بالای طلاق و قتل‌های خانوادگی است و این بدین معنا است که اتفاقی درون خانواده ایرانی رخ داده است.  
از فروپاشی یا فاجعه حرف نمی‌زنم بلکه می‌گویم خانواده در ایران مسأله‌دار شده است. لااقل می‌توان گفت خانواده سنتی دیگر از دست رفته و به‌طور خودجوش خانواده درحال بازسازی شدن است. از جامعه‌شناسان خانواده انتظار می‌رود تمهیداتی بیندیشند و راه‌حل‌هایی برای بازسازی خانواده ارایه کنند.
پاسخ‌های دکتر آزاد ارمکی به نقدهای محدثی- آزاد ارمکی:
ابتدا تعجب کردم از دکتر محدثی که حوزه‌ ایشان جامعه‌شناسی دین است و می‌خواهند در مورد خانواده صحبت کنند اما با توضیحی که در مورد نحوه ورودشان به این حوزه دادند، معلوم شد که ایشان هم مثل همه‌ جامعه‌شناسان به یک کلی‌گویی رسیده و خودش هم کلی‌گویی کرد. این قصه ناشی از فقدان آکادمی در ایران است که باعث می‌شود در عرصه‌هایی شناور باشیم؛ مانند دکتر محدثی که از نظریه به دین و از دین به شوهرکشی رسیده است. اما ورود بنده به بحث خانواده با ورود دکتر محدثی متفاوت است. سوال بنده این است که وضع جامعه‌ ایرانی چیست؟ مختصات جامعه ایرانی چگونه است؟ در توضیح این سوال وارد بحث خانواده شدم و فکر می‌کنم که خانواده حوزه مهمی از جامعه‌ ایرانی است. در همین جهت، نکته دیگر این است که تمام جامعه‌شناسان آمریکایی بدون استثنا یک کتاب در مورد مسأله اجتماعی
(social problem) دارند و تمام جامعه‌شناسان فرانسوی کتابی به نام کار و شغل دارند و این منطق پارادایم جامعه‌شناسی است.   جامعه‌شناسی ایرانی نمی‌تواند دین، دولت و خانواده را کنار بگذارد و کار نکند؛ همه‌ جامعه‌شناسان باید به‌نوعی در مورد خانواده کار کنند و این کلی‌گویی محسوب نمی‌شود زیرا خانواده کانون مهم تحولات اجتماعی است.  
در پاسخ به اظهارات دکتر محدثی در بعضی از زمینه‌ها باید بگویم که برخی از این موارد در مورد کار بنده بی‌ربط است و بنده هیچ‌گاه نگفته‌ام که خانواده مقدس است؛ بلکه گفته‌ام مهم است؛ هرچند در text مقدس است اما امر مقدس نیست و اتفاقا پرچالش است. به تعبیر دکتر محدثی امری رابطه‌ای است و اصلی‌ترین رابطه در سطح خرد است. نتیجتا مهم است و نه مقدس. همچنین بنده نگفته‌ام خانواده محلی امن است بلکه آن را نقش‌آفرین قلمداد کرده‌ام و از طرفی برای خانواده در برابر بحران‌های اجتماعی امنیت ایجاد می‌کند. بنده نگفته‌ام جدایی، امری اهریمنی است. در جایی از طلاق دفاع کرده‌ام زیرا معتقدم وقتی ازدواج سخت داریم، باید طلاق آسان هم داشته باشیم. در مورد نقد ایشان در ارتباط با نگاه دو وجهی معتقدم دو فضای مفهومی فروپاشی و ثبات داریم و بنده از تغییر و استمرار صحبت کردم. مدعی هستم که جامعه‌شناسی خانواده در ایران درحال تغییر است. بنده همچنین مخالف مفهوم گذار هستم و مفهوم سنت و مدرنیته را نمی‌پذیرم و از جامعه ایرانی دفاع می‌کنم و اتفاقا خانواده را در چالش می‌بینم و در فصل 2 و 3 کتاب در مورد مشکلات خانواده، ازدواج، مسائل و چالش‌های آن صحبت کردم.  
بنده با دکتر محدثی اختلاف موضع دارم و آن این‌که مفروض دکتر محدثی رادیکالی و تقابلی است. معتقدند جامعه و خانواده و رابطه بین فرزندان و والدین و... تعارض‌آمیز است. تحلیل بنده، وبری است، نه مارکسی و معتقدم که خانواده و جامعه‌ ایرانی ترکیبی از ساحت توافقی و تعارضی است. خانواده در عین حال، محل چالش و بحران‌های عمده است ولی عوامل وفاقی هم در حاشیه‌ خانواده وجود دارد.  این نقد بر کتاب بنده وارد است که بنده از ادعای فروپاشی خانواده سخن گفته‌ام اما از این‌که چه کسانی از این موضع دفاع می‌کنند چیزی نگفته‌ام. ولی دیدگاه‌هایی مثل نظریه پاتریمونیالیسم، استبداد آسیایی و... همه از فروپاشی خانواده می‌گویند؛ یعنی فقدان بنیان‌های اجتماعی. بنده فکر می‌کنم که نهاد خانواده مهم است، تغییرات بنیادی دارد، اما امکان بازسازی دارد.  
 نکته‌ مهم که دکتر محدثی توجه نکرده‌اند، این است که بنده خانواده را تحلیل نسلی کرده‌ام. نسل اول بحران‌های کمتری دارد چرا که عوامل درونی بازسازی خود را به‌لحاظ شرایط خویشاوندی در اختیار دارد و نسل میانی ساحت‌هایی به‌هم ریخته دارد و نسل جدید شبکه‌ خویشاوندی ندارد و مشکلات در نسل جدید است.  خانواده را در سه ساحت نسلی باید دید. ظهور مشکلات در ساحت‌های مختلف متفاوت است. در ساحتی مشکلاتی مثل طلاق، کمتر و در ساحتی، آن مشکلات، بیشتر است؛ مثلا مواردی که دکتر در مورد مشکلات خانواده بیان کردند مانند به‌تعویق افتادگی ازدواج، روابط تعارض‌آمیز بین والدین و فرزندان و... این موارد مربوط به ساحت نسل سوم است تا نسل اول. نسل اول به دلیل مقتضیات نظام خویشاوندی خود کمتر دچار چنین مشکلاتی است. اطلاعات بنده در مورد ایران نشان می‌دهد الگوی حاکم بر نظام ازدواج، همچنان ترکیبی است؛ نه مثل خانواده سنتی است و نه مانند خانواده مدرن؛ البته نه در همه‌ خانواده‌ها، زیرا الگوی واحد و غالبی وجود ندارد. وقتی ترکیبی نباشد فروپاشی بیشتر است. روابط خاص خارج از خانواده‌، مسائل جدید خانواده ایرانی و بیشتر مربوط به
تهران است.  
دکتر محدثی درست می‌فرمایند که جامعه‌شناسان ایرانی دچار تعدد علل شده‌اند. هم ما و حتی خود دکتر محدثی در شوهرکشی دچار این مسأله شده‌ایم و این ایراد مهمی است. فرق بنده با دکتر این است که بنده مشهور به تحلیل نسلی هستم و دکتر تحلیل تضادی ارایه می‌دهد. ایشان معتقد به فروپاشی هستند و بنده اعتقادی ندارم. همچنین، بنده مخالف ایده‌ خانواده‌ کوتاه‌مدت هستم و این امر می‌تواند یکی از سناریوهای ممکن پیش روی خانواده ایرانی باشد. این‌که ایشان معتقدند خانواده به سمت کوتاه مدت بودن پیش می‌رود براساس شاهد مثالی است اما شواهد دیگر هم وجود دارد. بسته به این است که ما کدام شواهد را در نظر بگیریم. مثال‌هایی در تأیید نظر دکتر و مثال‌هایی در جهت نقض آن است و ما این دوگانه‌ها را در سینما هم می‌بینیم. شاید تحلیل طبقاتی در این مورد راهگشا باشد. این را هم می‌پذیرم که ما خاستگاه مشکلات خانواده را بیرونی می‌دانیم وگرفتار این مورد هستیم. بنده وقتی از دخالت دولت سخن می‌گویم منطق تئوریک بنده چیز دیگری است و در چند جا این نکته را مفصلا بحث کرده‌ام.
درخصوص نظام سه‌پایه اجتماعی معتقدم که این 3 نهاد (خانواده، دولت و دین) اساسی است. باقی نهادها ثانویه هستند و تابعی؛ مثل آموزش و پرورش و ارتباطات. نظام اجتماعی بودن دولت معنا ندارد؛ هر دولتی طبقه جدیدی تولید می‌کند و این نشان از تأثیر دولت دارد. دولت بر اقتصاد هم تأثیر دارد. این سه نهاد اصلی مستقل هستند اما ترکیبی عمل می‌کنند و پیوسته و در جایی دیگر در مورد نظام سه‌پایه بحث کرده‌ام. تمام مسائل مثل فرزندکشی، پدرکشی، خشونت، تعارضات و... درست متاثر از منطق درونی است اما (از منطق درونی) به‌طور کامل تبعیت نمی‌کند؛ چون خانواده، آزاد نیست.  
نکته‌ دیگر این است که خانواده در ایران همچنان ترکیبی است.  خانواده‌ هسته‌ای ناب نداریم بلکه خانواده هسته‌ای پیوسته وجود دارد. کلیشه‌ها وجود دارد و ما را درگیر جامعه‌شناسی محافظه‌کارانه کرده است و ما را از فهم آسیب‌شناسانه‌ خیلی محافظه‌کارانه و نه رادیکال بلکه رئال مبتنی‌بر فهم یک واقعیت اجتماعی دور کرده است. مثلا طلاق را مهم نمی‌دانیم و به سراغ بازسازی آن نمی‌رویم. معتقدم مقتضیات تاریخی، دینی و الزامات نهادهای دیگر که به خانواده وارد می‌شود و نیز ظرفیتی که خود خانواده دارد - چون خانواده‌ هسته‌ای ناب نیست بلکه ترکیبی است و هسته‌ای پیوسته داریم. این الزامات خانواده را از کوتاه مدتی و فروپاشی با همه مشکلاتی که خانواده دارد خود در شرایط بازگو می‌کند.  دکتر محدثی معتقد است روابط اجتماعی در خانواده تام است؛ اما بنده اعتقادی به این امر ندارم. اقتضائات اجتماعی اجازه ظهور عمل استقلالی را به صورت اجتماعی نمی‌دهد. به همین خاطر دخالت دولت وجود دارد. دولت در خانواده دخالت دارد و دردسرهایی برای آن ایجاد کرده است اما چنین هم نیست که خانواده تن به دولت دهد و امکان بازتولید سلطه را فراهم کند.  جاهایی خانواده مخالفت کرده است. شاید بتوان طلاق را مخالفت خانواده با دولت بدانیم. در نتیجه برخی نکات را می‌پذیرم و برخی را نه زیرا معطوف به آثار بنده نیست.


تعداد بازدید :  177