آریو صدر| مدتی است كه مسئله هجوم مهاجرين آفریقایی، سوری و... به مرزهای اروپا در ردیف اخبار اول دنيا قرار گرفته و شبكههاى معتبر خبری هر روز ساعتی از زمان برنامههای خود را به این موضوع اختصاص میدهند. در تصاویر پخش شده از سويي تصاوير مربوط به كودكان و زنان و مردان آوارهای را مىبينيم كه خانه و كاشانه خود را ترك گفته و به اميد آیندهای در ظاهر بهتر گام در مسير سخت مهاجرت گذاشتهاند. از آن سو با كشورها (و دولتها)ى متمدنی رو به رو هستیم كه در عين الزام به در پیش گرفتن رفتار متمدنانه، که لازمهاش مدارا با پناهجويان و مهاجرانِ از همه جا رانده است، اما در عین حال نگران به خطر افتادن امكانات و ارزشهایی هستند كه سالها (و شاید قرنها) براي به دست آوردن و حفظش تلاش کردهاند. داستان به خطر افتادن منافع در دنياى امروز گویی درست همانند تصاويرى است كه در دوران كودكي و در مستندهاى «راز بقاء» شاهدش بودیم. برنامهای که در زمان خود و در کنار فقر برنامههای متنوع و جذاب، جزو پر طرفدارترین برنامههای تلويزيون وطنی بود. و چه اسم با مسمایی هم داشت: «راز بقاء»! اما این میان و در آشفته بازار جهان امروز، نكتهای که بیش از هر چیز دیگری جلوه مینماید همانا گريز انسانها و نوع بشر از مفهوم جنگ است. این که انسان معاصر، تمايلى به جنگ ندارد. نه اين كه کاملاً صلح طلب شده يا حرص و طمعاش برای کسب امکانات بیشتر و بهتر فروکش کرده باشد. نه، اما به نظر میرسد در پس اعصار و گذر از تاریخ، انسان امروزی صدمات ناشى از جنگ را با پوست و گوشت و خون خود به خوبى درك كرده و با تمام توان در حال فرار از آن است. حال اگر در اين گريز مجبور به ترك خانه و دوری از فامیل و دوستان و هر آن چه که روزی دوست میداشته هم باشد باكى نیست. او به هر سختى و مشقتى تن مىدهد، فقط براى اين كه جان شيرينش را حفظ كند و کیفیت زندگی جدید (در غربت) در وهله بعدی مطالباتش قرار دارد. انسان امروز معنای «راز بقاء» را پر رنگتر از هر دوره دیگری در تاریخ بشر به تفسیر نشسته است.