شماره ۳۶۷ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۹ شهريور
صفحه را ببند
به مناسبت «روز جهانی مفقودین»
مادر ذبیح‌الله هنوز منتظر است

يكي از تكان‌دهنده‌ترين وضعيت‌هايي كه در درگيري‌هاي نظامي و خشونت‌هاي داخلي رخ مي‌دهـد بي‌اطلاع ماندن از سرنوشت عزيزان است.
نامشخص بودن سرنوشت كساني كه طي يك درگيري نظامي يا خشونت‌هاي داخلـي مفقـود مـي‌شوند حقيقتي تلخ و ناخوشايند براي خانواده‌هاي بي‌شماري در سراسر جهان به شمار مي‌رود كـه به مراتب دشوارتر از كشته‌شدن در جنگ‌هاست. به همين مناسبت از سوي سازمان ملل متحد روز 30‌آگوست (8شهريور) روز جهاني مفقودين نام گرفته است.
روز جهاني مفقودين براي كشور ما كه درگير 8‌سال جنگ با عراق بوده و در اثـر ايـن جنـگ تعـداد زيادي از عزيزان هموطن مفقود شده‌اند معنايي آشنا دارد و براي جمعيـت هـلال‌احمـر و اداره جست‌وجوي مفقودين اين جمعيت معنايي خاص‌تر.
اين روز براي اداره جست‌وجوي مفقودين جمعيت كه يك مركـز اصـلي بـراي كسـاني اسـت كـه در جست‌وجوي عزيزان گمشده خود در جنگ يا در كشورهاي مختلف هستند و سـاليان متمـادي پيگير وضعيت مفقودين و اسرای 8‌سال جنگ تحميلي بوده، تداعي‌كننده مراجعه مـادران، پـدران، فرزندان و همسران مفقودين 8‌سال دفاع مقدس است. آنها هر روز به اميد خبري از عزيز‌انشان به اين اداره مراجعه مي‌كردند. مادران و پدراني كه مظلومانه اشك مي‌ريختند، فرزنداني كه رنج بی‌پدر بودن را تحمل مي‌كردند و همسران بلاتكليفي كه بار سنگين زندگي را به تنهايي به دوش مـي‌كشيدند.
مفقوديت معناي غم‌انگيزي دارد و حاكي از واقعه‌اي است كه هر انساني را متاثر و انـدوهگين مـي‌کند و غالبا شكنجه‌هاي روحي فراواني ازجمله سردرگمي براي خانواده مفقودين دارد. بعضـي از اين خانواده‌ها حدس مي‌زنند عزيزشان كشته شده اما نمي‌توانند براي آنها عزاداري كنند. چرا كه نبود شواهد دال بر مرگ عزيزشان مانند يك عذاب است. بعضي ديگر منتظر يك معجـزه هسـتند و مي‌پندارند شايد عزيزشان در يك زندان مخفي باشد يا زندگي جديدي را در يك كشور بيگانه آغاز كرده باشد.
به همين مناسبت خاطره ذيل را درخصوص يكي از اين مفقودين و انتظار خـانواده‌اش ارایه مـي‌کنیم:
سال 1359 يعني سالي كـه عـراق عليـه ايـران وارد جنـگ شـد ذبـيح‌الـله، دانـش‌آمـوز يكـي از دبيرستان‌هاي كرمان بود. چند روزي از رفتن او به مدرسه نگذشته بود كه با كسب رضـايت مـادرش براي دفاع از كشور به جبهه مي‌رود. از قضا در مهرماه همان‌سال توسط نيروهاي عراقي به اسارت درمي‌آيد و به اردوگاه اسراي جنگي در موصل عراق فرستاده مـی‌شـود. نماينـدگان كميتـه بـين‌المللي صليب‌سرخ در اردوگاه موصل با ذبيح‌الله دیدار و با شماره 89 ثبت‌نام می‌کنند و كارت اسارت و پيام سلامت او را كه اولين و آخـرين پيـام بـراي خـانواده‌اش بـود بـه جمعيت هلال‌احمر ارسال مي‌کنند. مادر ذبيح‌الله با ديدن دستخطي از فرزندش بسيار شـاد می‌شود و پاسخ پيام او را مي‌دهد. نمايندگان کمیته بین‌المللی صليب‌سرخ وقتي بـراي دومـين‌بـار جهـت بازديـد بـه اردوگاه موصل مي‌روند ذبیح‌الله را نمي‌‌بینند. آنان از مسئولان عراقي درباره ذبیح‌الله سوال می‌کنند اما عراقی‌ها می‌گویند در فروردين‌ سال 1360 ذبیح‌الله و چند نفر اسیر ایرانی را در منطقه چومان آزاد كرده‌اند؛ اما ذبـيح‌اللـه و ديگـر همراهانش هرگز بازنگشته بودند و با وجود پيگيري‌هاي فراوان جمعيت هلال‌احمر ایران از كميته بين‌المللي صـليب‌ سرخ و گفت‌و‌گوهاي مقامات كشورمان با مقامات عراقي جهت مشخص شدن وضعيت اين عزيزان، آنان همچنان مفقود هستند. با گذشت 33‌سال از مفقوديت ذبيح‌الله، مادر او كه بسيار ناتوان شده همچنان هرازگاهي با همراهي فرزندانش به تهران مي‌آيد و بـه اداره جسـت‌وجوي مفقـودين مراجعـه مـي‌کند و پيگيـر وضعيت فرزندش است. او به اميد ديدار فرزندش زنده است و روزها را سـپري مـي‌كنـد. ‌سال گذشته كه به اداره آمد سعي كردم او را متقاعد كنم كه ديگر اميدي به بازگشت فرزنـدش نداشـته باشد. از هر دري صحبت كردم، از مفقوديني كه به خانواده‌هايشان اعـلام شـهادت شـده، از اجسـاد مبادله‌شده و خيلي وقايع ديگر اما بعد از نيم‌ساعت همان‌طور كه داشتم صحبت مي‌كردم بـه مـن گفت معلوم نيست كه ذبيح كِي برمي‌گرده؟ و ديگر هيچ حرفي نداشتم. اين تنها گوشه‌اي از چشم‌به‌راهي يك خانواده از صدها مورد مفقود‌ين است.
نوشته‌ای از: نجمه حسن‌پور(رئیس اداره جست‌وجو و بازپیوند خانواده
 جمعیت هلال‌احمر)


تعداد بازدید :  400