کارشناس زیستگاهها و امور مناطق سازمان محیطزیست: ستاد بحران گفت برای آتشسوزی زیر هزارهکتار اقدام نمیکنیم
علی نخشب، کارشناس زیستگاهها و امور مناطق سازمان محیطزیست در گفتوگو با «شهروند» اظهار داشت: سازمان محیطزیست تهدیدکننده اصلی پارک ملی گلستان نیست، بلکه جادهای که از وسط پارک گذشته عامل اصلی تخریب این پارک ملی ایران است.
به نظر میرسد آتشسوزیهای پیاپی پارک ملی گلستان چیزی از این پارک باقی نگذاشته و تخریبها بسیار گسترده بوده است، چطور با این تعدد آتشسوزی کسی کاری نمیکند؟
این اولینباری نیست که آتشسوزی در آنجا اتفاق میافتد. پارک ملی گلستان گل سرسبد پارکهای ملی ایران است چون هم ذخیرهگاه زیست کره محسوب میشود و هم پناهگاه غنی از حیاتوحش است. همچنین پوشش گياهي پارك ملي گلستان بهطور عمده از رويشهاي هيركاني و ايرانو- توراني و اكوتون(حد فاصل) آنها تشكيل يافته است. الان خطر اصلی برای این پارک آتشسوزی نیست بلکه جادهای است که از داخل این پارک رده شده که بزرگترین تهدیدکننده حیات این ذخیرهگاه زیست کره است.
یعنی آتشسوزیهای پیدرپی 2ماه اخیر را که خیلیهای آن دلیل انسانی دارند خطر بزرگ در نظر نمیگیرید؟
در واقع وجود این جاده باعث این آتشسوزیها شده است. این جاده از سمت بجنورد تا رالیکش امتداد دارد و محل گذار مسافران است در نتیجه وقتی پای مسافر به پارک و جنگل گلستان به راحتی باز شود آتشسوزیها اجتنابناپذیر است. سازمان محیطزیست چندین مکاتبه با وزارت راه داشته تا این جاده را از پارک خارج کنند ولی وزارت راه زیربار نرفته است. اصلا اکثر تخریبها در حوزه محیطزیست در وهله اول از سوی وزارت راه و در وهله دوم از سوی وزارت نیرو است. مثلا در بالای کوه این منطقه سدی احداث کردند که اصلا آبی آنجا وجود ندارد یا اینکه سد خاکی احداث کردند و بعد از آن سیلهای متعددی که آمد سبب شد این سد خاکی از بین برود و آسیب جدی به منطقه وارد شود، بنابراین سدها و جادههایی که غیرکارشناسی زده میشوند بزرگترین عامل تهدیدکننده مناطق حفاظت شده هستند.
مسئول اطفای حریق چه کسی است؟ چرا سازمان ایستگاه آتشنشانی یا اطفای حریقی آنجا احداث نمیکند تا بتواند این بحرانها را مدیریت کند؟
ببینید اگر کل محیطزیست را بفروشیم یک بالگرد اطفای حریق هم نمیتوانیم بگیریم. بودجه سازمان آنقدر کم است که عملا از لحاظ تجهیزات کاری نمیتوانیم بکنیم. هفته پیش 800هکتار از پارک ملی گلستان سوخت در این راستا ما سریع با ستاد غیرمترقبه استان مکاتبه داشتیم که این آتش را مهار کنند، آنها پاسخ دادند که ما وارد آتشسوزیهای کمتر از 1000هکتار نمیشویم. یعنی ستاد غیرمترقبه و بحران استان مسئول اطفای حریقی که 800هکتار از جنگل گلستان را داشت نابود میکرد نیست. در نتیجه با این استدلال هیچگونه عملیاتی برای اطفای حریق انجام ندادند. مسئول بحرانهای طبیعی سازمان مدیریت بحران است که زیرنظر وزارت کشور و در استانها زیرمجموعه استانداریهاست بنابراین آنها باید نسبت به اطفای حریق در پارک ملی گلستان با تجهیزاتی که دارند وارد شوند. این در حیطه اداره کل محیطزیست با آن بودجه اندکی که دارد نیست. ما بارها برای کنترل چنین حوادثی در پارک ملی گلستان گفتیم که بهتر است یک حوضچه آب درست شود که ماشینهای اطفای حریق یا بالگرد در مواقع آتشسوزی از آن آب بردارند، این کار مهار آتشسوزی را سرعت میبخشد.
یعنی احداث تنها یک ایستگاه اطفای حریق از سوی سازمان یا ارگانهای دولتی اینقدر کار مشکلی است؟
ما حتما به ایستگاههای آتشنشانی یا اطفای حریق در پارک احتیاج داریم. باید ایستگاهی در جنگلهای شرقی منطقه هیرکانی احداث شود چون از غرب به شرق از میزان بارندگی کاسته میشود و قسمت شرقی پارک به مراتب خشکتر از قسمت غربی پارک ملی گلستان است و باید حتما این منطقه را مورد حمایت قرار دهیم. بخش غربی به دلیل بارندگی زیادی که دارد زیاد از نظر آتشسوزی مشکل ندارد. قسمت شرقی که خشکتر و دارای درختان سوزنی برگ بسیار حساس است باید تجهیز به ایستگاه اطفای حریق شود. برای مقابله با این آتشسوزی و نصب تجهیزات احتیاج به بودجه دارد این بودجه را چه کسی باید تأمین کند. متاسفانه سازمان از این حیث وضع بسیار نامطلوبی دارد. هر زمان که آتشسوزی رخ میداد این سازمان بود که سریع وارد عمل میشد و با کمترین تجهیزات و با تعداد اندکی محیطبان اقدام به خاموش کردن آتش میکرد. مهار آتش مربوط به ستادهای زیرمجموعه استانداریهاست. آتشسوزی جنگل هم بهتبع باید زیرنظر آنها کنترل شود. سازمان بودجه ندارد که این ایستگاه اطفای حریق را احداث کند. ستاد حوادث غیرمترقبه که زیرنظر استانداریهاست باید یک بالگرد آماده داشته باشد. ما با این خشکسالی، آتشسوزیهای زیادی خواهیم داشت.
در سالهای قبل سازمان محیطزیست خریدهای زیادی از لحاظ تجهیزات برای کنترل چنین بحرانهایی کرده است. سرنوشت آنها چه شد؟ چرا سازمان از آنها استفاده نمیکند؟
یکسری طرحهایی در دولت گذشته مطرح شد و خریدهایی مثل هواپیمای اطفای حریق انجام شد که به درد ما نمیخورد. اکثر مناطق طبیعی ما صعبالعبور هستند و هواپیما برای اینگونه مناطق مناسب نیست. بهترین وسیله در اینگونه مناطق بالگرد است. بالگرد قدرت مانور بیشتری دارد. لذا خریدهایی که کردیم خیلی کارشناسی و مناسب نبودند.
مدیرکل مدیریت بحران استان گلستان: سازمان محیطزیست متولی اصلی حفاظت از پارک ملی گلستان است
صادق علیمقدم، مدیریت بحران استان گلستان اگرچه مدام از همگرایی بین دستگاههای دولتی استان میگوید و خواهان رفع مشکلات است اما معتقد است سازمان محیطزیست باید پاسخگوی مسئولیتش باشد و مسئولیتش نیز حفاظت از پارک ملی است.
چرا در برخورد با آتشسوزیهای مکرر در پارک ملی گلستان هنوز با کمبود تجهیزات روبهرو هستیم؟
در آتشسوزیهای اخیر بعضی از دستگاهها نتوانستند از تجهیزاتی که طی دو، سهسال اخیر به آنها داده شده به بهترین نحو استفاده کنند. منابع طبیعی در آتشسوزیهای اخیر که در محدوده خودش هم نبوده 3 دستگاه مخصوص اطفای حریق را وارد صحنه کرد. ما در سال 89 برای دستگاههای عملیاتیمان برنامهای تدوین کردیم که براساس آن گروههای 22نفره به یکسری تجهیزات مسلح میشوند اما در این آتشسوزی ما اثری از این گروهها در بعضی از سازمانهای مسئول ندیدیم، البته ماموران منابع طبیعی با لباسهای فرم و تجهیزات کامل در صحنه حضور داشتند. در عین حال ما ارتش را هم وارد ماجرا کردیم و عکسها و فیلمهایش نیز موجود است که تا چه میزان تجهیزات داشتند. اما بعد عدهای سعی میکنند با فیلمهایشان نشان دهند که ما اصلا هیچ نوع تجهیزاتی نداریم. برای ما قابلقبول نیست که یک دستگاه، تجهیزاتی را که ما به آنها داده بودیم را داشته باشد و یک دستگاه دیگر بگوید تجهیزاتمان از بین رفته است. ما نقصانهایی در تجهیزات داریم ولی با همین تجهیزات هم میتوانیم بهتر از اینها کار کنیم.
پس چرا نتوانستیم؟
بخشی از پارک ملی تحویل منابع طبیعی است و بخش دیگری تحویل محیطزیست. ما در عرصه منابع طبیعی در مدت اخیر 75مورد آتشسوزی داشتیم اما 30هکتار از جنگلها آسیب دیدند. اما در عرصه محیطزیست بنابر اعلام خودشان با یک مورد آتشسوزی 700هکتار از جنگل آسیب دید. مقایسه این دو آمار نشاندهنده نحوه برخورد دو دستگاه با آتشسوزی است. چطور میشود انبار منابع طبیعی تجهیزات را داشته باشد و مامورانش مجهز بیایند اما در طرف دیگر خبری از همان تجهیزاتی که ما به هر دو دستگاه دادیم نباشد و مامورانش با بطری نوشابه آتش را خاموش کنند.
مسئولان سازمان محیطزیست میگویند تجهیزاتشان مناسب نیست؟
مدیریت جدید استان ظاهرا انبار خالی را تحویل گرفته که باید بررسی کنیم تجهیزاتی که چندسال پیش به سازمان دادهایم چرا در انبارها نیست.
فعالان محیطزیست هم میگویند اگر بالگردی دایمی در منطقه اسکان داشته باشد بحث شناسایی سریعتر انجام میشود.
ما از سال 89 تمام توان بالگردیمان را در استان گلستان جمع کردهایم و در این 10، 15 روز آتشسوزی هم کاملا فعال بودند اما عملا توفیقی نداشتیم.
چرا؟
چون بالگرد برخلاف تصوری که دوستان دارند کارآیی عام ندارد. در بعضی از آتشسوزیها بالگرد خوب عمل کرد اما در یکی از آتشسوزیها به دلیل شرایط خاص منطقه که صخرهای بود نتوانست موفق باشد. در عین حال ظرفیت سبدهای حامل آب بالگردهای ما 2000 لیتر است که 1500 لیتر آب میگیرد و در حرکت 500 لیتر میریزد و میماند 1000 لیتر. این مقدار آب مخصوصا در آتشسوزی مراتع نهتنها کاری نمیکند که باد تولید شده توسط پروانه بالگرد آتش را بیشتر پخش میکند. ما باید توان لجستیکی زمینیمان را افزایش دهیم، البته در مسیرهای صعبالعبور به اجبار باید از بالگرد استفاده کرد. در عین حال برای سرعت بخشیدن به پیاده کردن نیروها در منطقه نیز بالگرد بسیار موثر است اما در کل بالگرد چندان به کار اطفای حریق نمیآید.
میشود بفرمایید متولی اصلی مقابله با آتشسوزی در پارک ملی طبق قانون کدام نهاد است؟
در وهله اول سازمان محیطزیست. یک زمانی این سازمان توان مقابله با حادثه را ندارد از سازمان متولی مقابله با حوادث که مدیریت بحران کشور باشد تقاضای کمک میکند. مدیریت بحران حلقه واسط بین دستگاههاست مثلا از ارتش و سپاه میخواهد که به کمک سازمان محیطزیست در مهار آتش بشتابد. در این صورت فرماندهی عملیات برعهده مدیریت بحران است.
یکی از انتقاداتی که وجود دارد بحث جادهای است که وسط پارک ملی کشیده شده. آیا ستاد بحران با بستن این جاده و استفاده از جاده شمالی پارک موافق است؟
این جاده از دیرباز وجود داشته و زندگی آدمهای محلی زیادی به این جاده مرتبط شده است. اگر این جاده را میخواهند ببندند باید تبعاتش را نیز در نظر بگیرند و تمهیدات اساسی برایش بیندیشند. مثلا ما طرح خروج دام را داشتیم و یک عده آدم را به همراه دامهایشان از جنگل خارج کردیم. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟ کدخدای آن روستایی که به زور به شهر آوردیمش داشت برای پول برقش از یک ارگانی گدایی میکرد. این را با چشمان خودم دیدم. در اینکه جاده نقصانهایی دارد شکی نیست اما باید به فکر اهالی محلی و روستاهای زیادی که در آن منطقه هستند هم بود. در جلسهای یکی از مقامات گفت که این جاده باید بسته شود که یکباره دهیار منطقهای گفت چرا شما همیشه با این حرف، گلوی ما را فشار میدهید. من براساس مقامم شایستگی ارایه راهحل ندارم اما براساس تجربه سالها زندگی در این منطقه میگویم که حفظ محیطزیست با ارتقای فرهنگ و وضع زندگی جوامع محلی امکانپذیر است. به این میگویند توسعه پایدار. مردمی که فقیر باشند دیگر دغدغه محیطزیست ندارند. مردم باید پارک ملی را مال خودشان بدانند تا از آن محافظت کنیم نه اینکه دورش حصار بکشیم.