یاسر نوروزی| این روزها جملهای مکرر بر زبان مسئولان فرهنگی بهویژه مدیران امر ممیزی میرود با این مضمون که: «سانسور همه جای دنیا هست». حالا هم گاردین گزارشی منتشر کرده از یک نظرسنجی مبنی بر موافقت اکثریت مردم این کشور با ممانعت دسترسی کودکان و نوجوانان به برخی کتابها. در این گزارش آمده از هر 10 آمریکایی، 7 نفر خواهان رتبهبندی و طبقهبندی کتابهای کودکان و نوجوانان هست تا این گروه سنی به هر کتابی دسترسی نداشته باشند. آنها بر این باورند که محتویات برخی کتابها برای این سنوسال مناسب نیست و دستکم مثل طبقهبندی فیلمها باعنوان « 18+»، چنین محدودیتهایی باید در حوزه کتاب نیز انجام شود. بهخصوص که در اظهارنظر بسیاری از آنها مضامین خشونتآمیز، یکی از مضامین محوری در کتابهای داستانی عنوان شده است. این نظرسنجی توسط بنیاد هریس در آمریکا انجام شده و رشد فزاینده موافقان در آن قابل تأمل است. سال 2011، 18درصد موافق ایجاد محدودیت بودهاند که در سال 2015 این عدد به 48درصد رسیده است. گزارش مهر درباره نظرسنجی بنیاد هریس با این تیتر روی درگاه خبرگزاری آمده: «علاقه آمریکاییها به سانسور». این تیتر در وجه اول از انواع تیترهایی است که جلب نظر میکند درحالیکه ماجرا اصولا ریشههای عمیقتری دارد. قانون آزادی بیان در این کشور هر مولفی را در بیان اظهارنظر و عقیده آزاد میداند. ضمن اینکه ممیزی پیش از چاپ یا پس از چاپ در آمریکا وجود ندارد. با این حال گزارشها حاکی از آن است که برخی کتابها همچنان با رصدهایی ویژه از دسترس مردم دور میمانند. از سال 1873 که قانون منع انتشار کتابهای غیراخلاقی در کنگره آمریکا به تصویب رسید تا همین حالا هم فعالان حقوق بشر و آزادی بیان با این مسأله درگیر بودهاند؛ هرچند گاهی بیشتر احساس میشود برای دفاع از حقوق بشر، خود آزادی بیان را زیر پا گذشتهاند یا بالعکس. در دهه سوم قرن بیست، توزیع و مطالعه رمان «خوشههای خشم» جان اشتاین بک در آمریکا ممنوع اعلام شد. دلایل دادگاه کالیفرنیا همان چیزی بود که امروزه در ایران برخی از آن با عنوان «سیاهنمایی» یاد میکنند؛ یعنی نمایش فقر و فلاکت موجود در جامعه آمریکا. پس از آن هر سال یکی از بحثهای چالشبرانگیز همواره درباره فهرست انجمن کتابخانههای آمریکا بوده است. این سازمان در سال 1876 کار خود را آغاز کرد که تا همین سالهای اخیر نیز همواره از طرف گروههای مختلف با اعتراض و انتقاد یا هشدار مواجه بوده. نگاه به فهرست سالهای اخیر این انجمن بسیار قابل تأمل است. انجمن کتابخانههای آمریکا در همین سالهای اخیر فهرستی منتشر کرد، شامل بر حدود 300 کتاب که در سالهای اخیر با انواع محدودیتها در توزیع و انتشار مواجه بودهاند. از بین این کتابها میتوان به آثاری از تونی موریسون، شرمن آلکسی و حتی جی. کی. رولینگ اشاره کرد. از این 3 نویسنده در ایران آثاری ترجمه و منتشرشده و از بین آنها، جی. کی. رولینگ با مجموعه «هری پاتر» از همه معروفتر است. جالب اینجاست که حتی از توزیع این کتاب نیز در برخی مدارس جلوگیری به عمل آمده. البته یکی دیگر از نهادهای غیرانتفاعی که در مبارزه با سانسور و توقیف کتاب در آمریکا فعالیت میکند، با عنوان «NCAC» همواره رودرروی چنین اقداماتی ایستاده و توانسته برخی از کتابها را به قفسه کتابخانهها بازگرداند. در هر حال با مرور تمام این گزارشها به نظر میرسد انتشار کتاب در این کشور همچنان با سانسور یا محدودیت مواجه نباشد اما واقعیت اینچنین نیست. اداره یا سازمانی با هدف اعمال سانسور بر کتاب در آمریکا و برخی کشورهای پیشرفته دنیا وجود ندارد اما ساز و کارهایی برای جلوگیری از انتشار یا توزیع برخی کتابها بین لایههای نظارتی تعبیه شده که ازجمله آنها میتوان بهعنوان «تهدید علیه امنیت ملی» اشاره کرد. در کشورهای آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلستان همچنان محدودیتهایی با تجویز این قانون روی کتابهای مختلف وجود دارد. مثال بارز آن ماجرای کتابهای روژه گارودی یا رابرت فریسون مبنی بر انکار هولوکاست بود. در انگلستان هم میتوان به کتاب «شکار جاسوس» نوشته پیتر رایت اشاره کرد. او از افسران سابق سازمان امنیت داخلی انگلستان بود که کتابش توسط مقامات بریتانیا با اعمال سانسور منتشر شد. این مسأله البته همیشه تحت عنوان تهدید مطرح نمیشود. گاهی نیز شاهد ساز و کارهایی هستیم که محدودیتی در این کشورها برای نویسنده به شکل قانونی ایجاد نمیکند اما عملا بستری فراهم میسازد تا نویسنده از انتشار کتابش منصرف شود. مثال بارز آن هم رمان «بیلنگر» نوشته بهمن شعلهور است؛ نویسندهای ایرانی که سالهاست در آمریکا زندگی میکند و حتی نامزد جایزه معتبر پولیتزر نیز بوده است. او در سال 85 به ایران سفر کرد و در مصاحبه با مطبوعات از ترس و هراس ناشران آمریکایی برای چاپ کتابی علیه صهیونیسم سخن گفت. ماجرا از این قرار بود که درواقع لابیهای صهیونیستی چنان نافذ در برخی لایههای سیاسی و فرهنگی این کشور ریشه دواندهاند که حتی ناشر از انتشار کتابی با موضوع فلسطین سر باز میزند. هرچند که ترجمه این رمان در دولت قبلی هم به وزارت ارشاد ایران فرستاده شد و تا همین حالا وضع آن مشخص نیست! وزارت فرهنگ و ارشاد با روی کار آمدن دولت جدید، در همان ابتدا پیشنهادی داد مبنی بر برچیدن ممیزی پیش از چاپ. این طرح در وادی امر حرکتی رو به جلو به شمار میرفت اما برخی ناشران به شدت علیه آن سخن گفتند. مخالفت این عده به این جهت بود که اعتقاد داشتند وزارت ارشاد تصمیم دارد بار ممیزی کتابها را از روی دوش خود برداشته و روی دوش ناشران بگذارد. نیت مسئولان امر، تسهیل در روند انتشار کتاب عنوان شده بود اما مخالفت ناشران هم ناموجه نبود. در هر حال اگر روند بررسی کتابها به ناشران واگذار میشد، احتمالا ناشر یا نویسندگان غیر از کار تألیف و چاپ مأمور به نظارت و ممیزی خود نیز میشدند که از نظر برخی از آنها نامعقول و غیرمنصفانه به نظر میرسید. همین موضوع سبب شد تا ممیزی قبل از چاپ در ایران همچنان مثل سابق باقی بماند و کتابهای با سلیقه ممیزان بیش و کم با حذف یا اصلاح مواجه شوند. بنابراین «سانسور در همه کشورها وجود دارد» اما شاید قابل مقایسه با آنچه در اداره کتاب اتفاق میافتد، نباشد. برگه اصلاحیات کتاب در حال حاضر طوری به دست ناشر و مولف میرسد که حتی امضا و مهر قانونی ندارد. یعنی مولف با برگهای تایپی مواجه میشود که روی آن نوشته فلان جمله حذف شود یا تغییر یابد. هیچ امضا یا مهری نیز از مدیر مربوطه پای برگه نیست. به همین دلیل به نظر میرسد دستکم اگر قرار باشد اعمال قانون از جایی شروع شود؛ مناسبترین مکان، خود سازمانی است که در حال اعمال قانون ممیزی است؛ یعنی خود وزارت فرهنگ و ارشاد.