| احمد هاشمی | روزنامهنگار |
علی کریمی با بقیه فرق دارد. از اولش هم مثل بقیه نبود. این فرق داشتن شاید بهخاطر ساختار ژنتیکی یا ضریب هوشیاش باشد. معلوم نیست. شاید هم دلیل دیگری داشته باشد.
او میداند شکل بقیه نبودن، مسئولیت میآورد. اگر وقتی راه میافتی، پشتسرت یک فوج آدم باشد، هرجایی نمیروی، هرکاری نمیکنی. موقع راه رفتن سرت پایین است. ترجیح میدهی لنز دوربین عکاسان، تو را در مراسم یادبود تختی شکار کند تا در جلساتی که بعضی از دوستان میروند. برای اینکه بمانی فقط این کافی نیست. باید با مردم سرراست باشی. این همه آدم درست و حسابی در سیل و زلزله کیسه دستشان گرفتند برای جمع کردن کمک از مردم، کسی یادش نیست هیچکدامشان را؛ ولی بیشتر آدمهای بالای 50سال یکی از خاطراتشان این است که یک تختی بود و در زلزله بوئینزهرا چهها نکرد. باید بلد باشی قد دوست داشتن مردم باشی.
دو سه روز پیش بیدار که شدم، حسب عادت دنبال موج رادیو گشتم. چشم باز نکرده بودم که صدای خانم محترمی از داخل جعبه آمد: «40 روز دیگر آب تهران تمام است.» از آن روز میترسم صبحها رادیو را روشن کنم. لابد روز بعد گفته ۳۹ روز. روز بعد ۳۸ روز... امروز روز چندم است؟
اینروزها آدم خوشخبر کیمیاست. باید خودمان را به نشنیدن بزنیم. روزنامهها را که ورق میزدم، دیدم همین کار را کردهاند. انگارنهانگار جنگلها از سوختن، دارد تمام میشود. انگارنهانگار دریاچهها یکییکی در گور خود خوابیدهاند. انگارنهانگار قرار است دوماه دیگر مردم شهر، برای یک دبه 20لیتری آب صف ببندند. گیرم که یک تلمبهخانه عظیمالجثه کنار دریای مازندران راه انداختیم. یک کارخانه آبشیرینکنی هم کنارش زدیم. دست آخر چند بطری آب فراهم میشود که از تشنگی نمیریم. چند وقت بعد هم، باید سر آب دریای مازندران با جمهوریهای شمالی گلاویز شویم.
آنها که این بازی را راه انداختهاند، از ما خیلی دورند. همینطور شوخیشوخی آنقدر پول جمع کردهاند که عنقریب، معدود بیماران خاصشان به جرگه مستکبرین یکدرصدی بپیوندند. شخصیت اصلی داستان ما، مردی است که هر شب دستخالی به خانه میرود و روی دیدن دختر خردسالش را ندارد و از این آب ریختنها تنور خانهاش گرم نمیشود.
نقل آن چند قطره آبی نیست که کریمی روی سرش ریخت؛ اما همین روزهاست که آب، قطرهای خرید و فروش شود. از قضا با همین حالی که داریم، آمار هدررفت آب کشاورزی تکاندهنده است. در شهرها 30درصد آب در سیستم فرسوده انتقال از بین میرود. در کوچه و خیابان هم لازم نیست زیاد دقت کنیم تا آدمهایی را ببینیم که غروب به غروب آب را میبندند به کوچه و دریاچه مصنوعی درست میکنند. کار درستتر کریمی، شاید این باشد که یک سطل خالی آب را رو به دوربین بگیرد و 70میلیون نفر را به چالش دعوت کند. چالشی که او راه بیندازد، خودش یک اتفاق است.