غلامرضا امامی نویسنده و مترجم
... و ماند در خانه و خاک خویش «فلسطین» و نبردش را برای رهایی میهنش با «کلمه» آغاز کرد و برای مرد، مشی رهایی و آزادی را معنا کرد. «سمیح» چهرهای جهانی بود؛ جهانی اما به ایران هم دو سفر داشت.
در خاک پاک خویش به خاک سپرده شد... زیر سایه درختان زیتون، پرتقال و نخل بلند همیشه سبز، آرام گرفت. نام بلند او شعر رسای او، زمزمه لبان همه زنان و مردانی است که در پی آزادی به جان میکوشند...
سهشنبه لبانی از سخن بازماند؛ زبانی خاموش شد اما سرودههای او به روزگاران ماند. سهشنبه در جغرافیای فلسطین شاعری سرسخت و مقاوم به تاریخ پیوست که نامش «سمیح القاسم» بود. خدانگهدار «سمیح القاسم». «سمیح القاسم» شاعر بزرگ مقاومت فلسطین در 75 سالگی، دنیا را وداع کرد. وداعی که بهانهاش بیماری بود. او سالها از سرطان کبد رنج میبرد.
دو هفته پیش در بیمارستانی در فلسطین اشغالی بستری شد. وضع جسمانیاش رو به وخامت گذاشت و در روز سهشنبه 28مردادماه امسال، جان به جان آفرین تسلیم کرد. «سمیح» متولد 11 می 1939 در شهر الزرقاء در اردن از تباری «دروز»ی است.
او در شهرهای الرامه و الناصره در شمال فلسطین به تحصیل پرداخت. بارها از سوی صهیونیستها به بازداشت خانگی محکوم شد. هم به دلیل مواضع ملی و قومیاش و هم به دلیل مقاومت علیه خدمت سربازی که اسراییل آن را بر اقلیت دروزیها تحمیل کرده بود.
«سمیح القاسم» از مهمترین و معروفترین شاعران عرب و فلسطینی معاصر به شمار میآید. اشعارش با انتفاضه و مقاومت درون سرزمینهای اشغالی سال 1948 گره خورده است. در اشعارش به مبارزه، درد، رنج و نبرد برای آزادی فلسطینیان پرداخت. تا 30 سالگی، 6 مجموعه شعر منتشر کرد که تحسین و شهرت گستردهای در جهان عرب به دست آورد. او از بنیانگذاران شعر مقاومت به شمار میآید و به همراه «محمود درویش» و «معین بسیسو» مثلث شعر مقاومت را تشکیل میدهند. او سالها از سرزمین اشغال شدهاش، از هموطنان آوارهاش و از اسیرانی که پشت میلههای زندان اشغالگران بهسر میبرند، سخن گفت:
...ای دشمن آفتاب، من اما/ سازش نخواهم کرد
و تا آخرین رمق در رگهایم/ ایستادگی خواهم کرد...
از او بیش از 60 اثر در قالب شعر، نثر، نمایشنامه، داستان، مقاله و ترجمه به یادگار مانده است. سمیح القاسم، ریاست اتحادیه نویسندگان عرب و اتحادیه عمومی نویسندگان عرب فلسطینی در فلسطین را از بدو تأسیس برعهده داشت.
«سمیح القاسم» موفق به دریافت جوایز متعدد و مدالها و تقدیرنامههای زیادی شد و به عضویت افتخاری در موسسات و نهادهای مختلفی درآمد. همچنین موفق به کسب جایزه «غار شعر» از اسپانیا و دو جایزه دیگر از فرانسه به خاطر ترجمه گزیدهای از شعرهایش به زبان فرانسوی شد. دو بار مدال افتخار «القدس» برای فعالیت فرهنگی از «یاسر عرفات» رئیس تشکیلات خودگردان دریافت کرد.
بسیاری از اشعار وی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ترکی، روسی، آلمانی، ژاپنی، اسپانیایی، یونانی، ایتالیایی، چک، ویتنامی، فارسی، عبری و زبانهای دیگر ترجمه شده است.
نامها دارد دیوانهای شعرش؛ از آن جملهاند: (قافلههایخورشید/1958)؛ (سقوط نقابها/1960)؛ (نغمه راهها/ 1964)؛ (دود آتشفشانها/ 1967)؛ (خون من در کف دست من/ 1967)؛ (در انتظار پرنده رعد/ 1969)؛ (قرآن مرگ و یاس/ 1969)؛ (مرگ بزرگ/ 1972)؛ (دل شکستگی زلزله/ 2000) و (روزی از تصویر خودم خارج خواهم شد/ 2000). ازجمله دیگر آثار ارزشمند «سمیح» دو رمان به نامهای: ( برو به جهنم ای یاس بنفش) و (آخرین عکس این آلبوم) است.
نامهها: (مراسلاتی که میان او و محمود درویش صورت میگرفت)
ترجمه شعر (صدای گمشده بهشت) او را بنگریم:
صدایش عجیب بود
به شدت افسون شده بود... و غنی
مناجات اندوهناکی بود
نغمهای بود که در اعماق ما جاری شد
شعلهای از غم و اندوه خفته ما برخاست
از اشتیاقهایمان
و همانگونه که ناگهانی روی آورد
صدای دلنشینش، متلاشی گشت و متلاشی گشت
گرمیاش را تسلیم باد کرد
در ما اشتیاق و لرزشی بر جای گذاشت
صدایش... کودکی زیبا و دوستداشتنی بود که برای خانوادهمان آمد
و بهسان رازی عجیب رفت
صدایش... لحن و آوازی نبود
خورشید و زمینهایی سرسبز و خرم بود
شبی بود و ستارگانی
بادهایی و پرندگانی و ابرهایی
صدایش... فصول چهارگانه بود
لحن زیبا و ترانهای نبود
دنیایی بود و آسمانی
در سپیدهدمی بیدار شدیم
و به انتظار پرنده محبوب و آواز دلنشین نشستیم
و برای مدتی طولانی بیهوده مترصد شدیم
پرنده بهشتی به سوی غیب بال گشود
و آوای افسونگر افسون شده... رخت بربست...
تبدیل به غم و اندوه شد
خاطره گشت... نجوا شد
و پژواک صدایش دلشکستگی شدیدی شد... و اشکی