امیر اثنیعشری دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی و خواننده موسیقیایرانی
در مجال پیشین از سعدی و نظریات او در باب تعلیم و تربیت سخن گفتیم. برای خوانندگانی که احتمالا آن نوشته را نخواندهاند بهطور خلاصه میگوییم که تعلیم و تربیت از نظر سعدی به عواملی ازجمله محیط و تأثیر همنشینی، مسأله اصل و گوهر یا همان وراثت، اهمیت سن یادگیری در تعلیم و تربیت باز بسته است. سخن تا بدانجا رسید که دوران کودکی مرحله اطاعت از مربی و زمان زحمت برای آموختن است که نتیجه این زحمات در بزرگی آشکار میشود. درحقیقت آموزش و پرورش و زحمت در این مرحله، سرمایهگذاری برای دوران بزرگسالی است:
ندانی که سعدی مراد از چه یافت/ نه هامون نوشت و نه دریا شکافت/ به خردی بخورد از بزرگان قفا/ خدا دادش اندر بزرگی صفا/ ر آنکس که گردن به فرمان نهد/ بسی بر نیاید که فرمان دهد/ هر آن طفل کاو جور آموزگار/ نبیند، جفا بیند از روزگار
(بوستان، باب ٧: ٣٥٧)
نکته مهم در ابیات بالا اینجاست که سعدی صفا یافتن خود را نتیجه قفا خوردن (پسگردنی) دانسته است که در شیوه تعلیم و تربیت قدیم و حتی همین چندسال گذشته نیز امری رایج بوده است، درحالیکه امروزه علم روانشناسی، نادرستی این شیوه تربیتی را به وضوح ثابت کرده است.
سعدی در جای دیگری نیز ضمن اینکه اصل را بر تشويق مينهد، اذعان دارد در صورتي که موثر واقع نشد، تنبيه را روا ميداند:
بسا روزگارا که سختي برد/ پسر، چون پدر نازکش پرورد / خردمند و پرهيزکارش برآر/ گرش دوست داري بنازش مدار/ به خردي درش زجر و تعليم کن
به نيک و بدش وعده و بيم کن/ نوآموز را ذکر و تحسين و زه/ زتوبيخ و تهديد استاد به
«بوستان، باب هفتم در تعلیم و تربیت»
مولانا نیز تنبيه را يکي از روشهاي موثر تربيت دانسته و حتي تنبيه بدني را نيز جايز ميشمارد و در مقام جواز تنبيه بدني اين نکته را ذکر کرده است که معلم، امين و نايبحق است و هرگز بهمنظور انتقامجويي و نفع شخصي، شاگرد را تنبيه نميکند، بلکه فقط براي اصلاح و تربيت او چنين اقدامي ميکند. عنصرالمعالي نیز بهرهگيري از تشويق و تنبيه را در علمآموزي و تربيت، لازم ميداند و مينويسد: «هر هنري و فضلي روزي بهکار آيد، پس در فضل و هنر آموختن تقصير نبايد کردن و در هر علمي که مر او را آموزي، اگر معلمان از بهر تعليم مر او را بزنند، شفقت مبر، بگذار تا بزنند که کودک علم و ادب و هنر به چوب آموزد نه به طبع خويش.»
بعد از ذکر نمونههای کوچکی از بسیار در این باب، موضوع تنبیه را که در فرهنگ گذشته ما ریشه عمیقی دوانیده است، کمی موشکافانه مورد بررسی قرار میدهیم. چنان که امروزه میدانیم آموزش، به فعالیتهای از پیش طرحریزی شدهای گفته میشود که با هدف ایجاد یادگیری در دانشپذیر، بین آموزگار و یک یا چند دانشآموز به صورت کنشمتقابل، یا رابطه دوجانبه انجام میشود. منظور از کنشمتقابل، مبادله گفتار یا اعمال بین آموزگار و دانشآموزان است که به جریان آموزش و یادگیری جهت میدهد. لذا، هدف از آموزش، کمک به ایجاد یادگیری در دانشآموزان است. اما یادگیری، موضوع مشخص و واحدی نیست، بلکه تقریبا همه فعالیتهایی که ما در طول زندگی انجام میدهیم از «تجاربیادگیری» سرچشمه میگیرد. مهمترین عامل تعیینکننده، علاقهمندی یا بیعلاقگی دانشپذیر نسبت به درسها و تکالیف مختلف یادگیری و تجارب موفقیتآمیز یا شکست او در یادگیری درسهای مختلف است. یعنی اگر دانشپذیر طی سالهای یادگیری موضوعی، همواره تجارب موفقیتآمیزی کسب کند، به تدریج بر علاقه او نسبت به یادگیری در دروس مختلف و کل محیط آموزشی افزوده میشود و در نتیجه مفهوم مثبتی از خود در او تشکیل میشود؛ اما اگر این تجارب غالبا با شکست توأم باشند، اندکاندک در یادگیرنده، بیعلاقگی و بیمیلی نسبت به دروس و محیط آموزشی ایجاد میشود و سرانجام ممکن است به مفهومی منفی از خود و تواناییهای خود در او بینجامد. بنابراین، بهترین راه جلوگیری از بیمیلی و بیعلاقگی در یادگیرنده، افزایش سطح علاقه و نگرش مثبت او نسبت به یادگیری و فراهمکردن امکانات کسب توفیق در یاد گیرنده است.
با توجه به توضیحات بالا مشکل کمبود انگیزه یادگیری دانشپذیر یا کمبود علاقه او نسبت به یادگیری مطالب تازه، ناشی از شکستهای پیدرپی در آموزههای مشابه درس جدید است. بنابراین بهترین راه رفع این مشکل ارتقای کیفیت آموزشی است. این اقدام سبب افزایش یادگیری و کسب موفقیت از سوی دانشپذیر خواهد شد و درنهایت یادگیرنده، بهتدریج به تصویری مثبتتر از تواناییهای خود نسبت به یادگیری دست مییابد.
حال این موضوع را مقایسه کنید با شرایط مکتبخانههای قرنها پیش یا برخی مدرسههای امروزی که بدون درنظر گرفتن هزار نکته باریکتر زمو و بدون شناخت از روشهای تقویت انگیزه فردی و نیز بدون داشتن دانشی از میزان توانایی ذهنی کودکان، درسی واحد را به شکلی یکسان به آنان آموزش میدهند و انتظار نتیجهای مثبت را میکشند! و وقتی نتیجه مطلوب از نظر آنان حاصل نشد، کار به تنبیه و توبیخ میرسد: از فلککردن و پسگردنی زدن به کودکان دیروز گرفته تا خودکار بین انگشتان گذاشتن و خطکش درمیان آوردن و... در برخی مراکز تعلیم و تربیت امروز. برای روشنتر شدن موضوع باید تعریفی از تشویق و تنبیه به دست دهیم. روانشناسی امروز تشویق را ارایه یک پیامد خوشایند به دنبال یک رفتار مطلوب، جهت افزایش دادن احتمال وقوع آن رفتار تعریف کرده است. برای مثال لبخند زدن معلم بعد از نوشتن کلمات صحیح توسط دانشآموزان، نوعی تشویق است. وظیفه آموزگار این است که رفتارهای مطلوب را از رفتارهای نامطلوب تفکیک و تلاش کند که رفتار مطلوب دانشپذیر را در آنها تقویت و نگهداری کند. مهمترین عامل نگهداشت رفتار یاد گرفته شده، «تقویت» بلافاصله بعد از مشاهده رفتار مطلوب است. اما در سوی دیگر، تنبیه قرار دارد که ازقضا در فرهنگ آموزشی ما یکهتاز میدان است! تنبیه عبارت است از ارایه یک پیامد ناخوشایند به دنبال یک رفتار نامطلوب، جهت کاهش دادن احتمال وقوع آن رفتار. مثلا سیلیزدن معلم بعد از نوشتن کلمات اشتباه توسط دانشآموز، نوعی از تنبیه است.
تنبیه، خشنترین و نامطلوبترین روش تغییر رفتار است. هرچند که مشاهدات روزانه و شواهد تجربی نشان دادهاند که تنبیه در کاهش دادن رفتار نامطلوب بهطور موقت موثر است، اما باید توجه داشت که تنبیه باعث از بین رفتن رفتار تنبیهشده نمیشود و تنها تاثیری که دارد این است که رفتار نامطلوب را موقتا پنهان میکند. به این صورت که رفتار تنبیهشده، پس از تنبیه، همچنان در مجموعه رفتار فرد باقی میماند و تا زمانی که عامل تنبیهکننده حاضر و ناظر است، مخفی باقی میماند، ولی به مجرد اینکه عامل تنبیهکننده تضعیف شود و از میان برود، آن رفتار مجددا ظاهر میشود. برای مثال، کودکی که به علت زدن حرف زشت از پدر کتک میخورد، میآموزد که در حضور او حرف زشت نزند، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در غیاب پدر، مثلا در حضور مادر یا افراد دیگر، این کار را انجام ندهد. مسائل دیگری که به دنباله تنبیه ایجاد میشود را میتوان بهطور خلاصه شامل نفرت تنبیه شونده از تنبیهکننده دانست، حتی اگر تنبیه شونده اعتقاد داشته باشد که تنبیه به خیر و صلاح اوست. مسریبودن تنبیه نیز عاملی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذر کرد، یعنی فردی که قربانی تنبیه دیگری بوده است، بعدها خود رفتار تنبیهکننده را تقلید کرده و به این شکل خشونتورزی از فردی به فرد دیگر سرایت کرده است. یکی از مشهورترین روانشناسان که درباره آثار تنبیه تحقیق کرده، اسکینر است. اسكینر با جدیت بیشترى، استفاده از تنبیه را بهطوركلى خطرناك و نامطلوب و بىتأثیر مىشمارد و دلایل زیر را براى اثبات این موضوع ذكر مىكند:
- تنبیه آثار جانبى نامطلوبى به بار مىآورد: مانند ترس تعمیمیافته.
- تنبیه به ارگانیسم نشان مىدهد، چه كار نكند، نه این كه چه كار بكند.
- تنبیه صدمهزدن به دیگران را توجیه مىكند.
- فرد مورد تنبیه قرار گرفته اگر در موقعیت مشابه قرار گیرد و تنبیهى نباشد، ممكن است وادار به انجام همان كار شود.
- نسبت به عامل تنبیهكننده و دیگران پرخاشگرى ایجاد مىكند.
- تنبیه اغلب یك پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگر مىسازد، مانند گریه بهجاى بىانضباطى. از اینرو در روشهای تربیت جدید، از سازوکارهای ملایمتری برای کاهش احتمال تکرار رفتار نامطلوب استفاده میشود، ازجمله:
1- بیتوجهی نسبت به رفتار دانشپذیر. مثلا معلمی که متوجه میشود توجه بیش از حد او منجر به لوسشدن دانشآموز شده، توجه خود را از او منحرف کرده و بدین طریق رفتار نامطلوب را در او خاموش میکند.
2- محرومکردن فردی که رفتار نامطلوبی انجام داده، برای مدت زمانی محدود. مثلا معلم ورزشی که یکی از بازیکنان را به سبب انجام عمل خلاف مقررات بازی در زمین بازی اخراج میکند و مانع بازی او میشود.
3- جبران کردن، یعنی وقتی که فرد مرتکب عمل خلافی شد از او میخواهد تا برای جبران عمل خلاف خود به اصلاح آن بپردازد. برای مثال معلم دانشآموزی را که خرده کاغذ و خرده تراش مداد در کف کلاس ریخته است را وادار میکند تا علاوه بر جمعکردن آنها تمام کف کلاس را جارو بکشد.