قدمعلی سرامی استاد ادبیات
در ادبیات فارسی داریم که میگوید: «عیب میجمله بگفتی هنرش نیز بگو» اما شما هیچ سخنرانی را نمیبینید که ( آنگونه که حافظ اشارت دارد) به محاسن یک گناه اشاره کند. ادبیات ما میگوید: «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه، چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» اما برخی قرائتهای موجود در میان افراطیون میگویند فقط ما درست میگوییم و حرف بقیه تفکرها هیچ ارزشی ندارد. در فرهنگ ایرانی پاره فرهنگهایی وجود دارند که به جای آنکه با بقیه اجزا تعامل تام و تمام داشته باشند خود را صاحباختیار این فرهنگ میدانند. مشکل اصلی اینجاست.
آنگونه که میدانید فرهنگ از ادبیات، پیکرتراشی، موسیقی و... تشکیل شده اما هنوز که هنوز است پیکرتراشی در ایران وضع درستی ندارد. موسیقی باتوجهبه شرایط موجود به مرگ خود نزدیکتر میشود اما هیچکس نمیتواند برایش کاری انجام دهد. البته در این دوران وضع رو به جلو است اما در دوره صفویه شاهعباس تمام خویشاوندان خود را به خاطر قدرت از میدان به در کرد اما کمکم فضا برای ظهور فرهنگ فراهم و بازتر شد. برخی از قرائتهای موجود، فلسفه و ادبیات را کنار گذاشتهاند و به فرهنگ عامه و فرهنگ رسمی هم بهایی نمیدهد. ما قدر داشتههای خودمان را ندانستهایم. در تمام دوران تاریخ در ایران اندیشههای آزادمنشانه پسزده شده است حال آنکه مولانا 800 سال پیش گفته: «سختگیری و تعصب خامی است، تا جنینی کار خــونآشــــامی است.» درحالیکه هنوز برخی افراد روی تعصب پافشاری میکنند.
بنابراین راهحل عملی برای استفاده واقعی از آموزههای اجتماعی موجود در سنت ادب فارسی آن است که زمینه برای ظهور و بروز افکار مختلف فراهم شود و کسی به خود اجازه ندهد رهاوردهای موجود در میدان فرهنگ را به نفع خود مصادره کند.