| غلامرضا اصفهاني | کارشناس زبان و ادبیات فارسی |
1- فیلم «امروز» ساخته رضا میرکریمی این روزها درحال اکران است. رضا میرکریمی را با «زیر نور ماه»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «به همین سادگی» و «یک حبه قند» میشناسیم. آنچه در پی میآید تحلیلی محتوایی از این فیلم بر مبناي مفهوم مسئولیت است. این نوشته بر آن است تا با بکارگرفتن پیشینه ارجاعهاي فیلم، براساس مفهوم «مسئولیت» فیلم امروز را تفسیر کند.
2- پیش از هر چیز باید اشاره کنم که مفهوم مسئولیت ازجمله مفاهیمی است که در جامعه حال حاضر ایران و جوامعی که در گیروگرفت مفاهیم کهنه و نو و جهانبینیهاي سنتی و مدرن قرار دارند و پیکاري سخت را در عرصه جهانبینیها و اندیشهها از سر میگذرانند مفهوم مهم و چالشبرانگیزي به شمار میآید. اگر خواننده این سطور در اثر مطالعه این نوشتار به ربط وثیق این مفهوم با فیلم «امروز» به سان نویسنده اعتراف کند و قانع شود باید بگویم هوشیاري و نکتهسنجی و ریزبینی میرکریمی در شناخت و تصویر این بخش از درگیري ذهنی انسان ایرانی در جامعه کنونی قابل ستایش و تمجید است.
3- بگذارید نخست از چند قرائت و برداشت از مفهوم «مسئولیت» که در فیلم در قالب شخصیتهاي گوناگون به تصویر کشیده شده شروع کنم. این شخصیتها بیگمان میتوانند نماینده قرائتهاي گوناگون از مفهوم«مسئولیت» در جامعه باشند: یونس (پرویز پرستویی)، آقاي یعقوبی، خانم مجد، نگهبان، کمکراننده یونس، پزشک جوان، خانم فروشنده لباس مادران زائو در بیمارستان و برخی شخصیتهاي جانبی.آقاي یعقوبی به ظاهر مددکار با وجدان و مسئولی است که نسبت به صدیقه عزیزي و وضع او احساس مسئولیت میکرده و به او قولهایی براي تسهیل امور معیشت و زایمانش داده است. اما به دلیل بازنشستگی، در روز موعود مستقیما کاري از دستش بر نميآید و در صحبت تلفنی با یونس به او قول میدهد که فردا صبح مسأله را پیگیري کند. گویا او مسئولیتپذیري را «رتق و فتق امور اداري اربابرجوعان به بهترین نحو» میداند. خانم مجد که تجربه کار در دوران جنگ را هم دارد مسئولیت را با قانونمداري مساوي میداند. از نظر او هرکس باید وظایف خود را به نحو احسن به جاي بیاورد و با ترحم نسبت به دیگرانی که مسئول وظایف خود نیستند باعث تقویت مسئولیتناپذیري آنها نشود. این را از برخوردي که با یکی از پرستاران زیر دست خود که به جاي همکارش شیفت شب را قبول کرده در مییابیم. حتی در برخورد با دختر کوچکش نیز قواعدی برقرار کرده است که «به وسایل هم دست نزنند» و «مسئول جمعآوري وسایل خود از محیط اتاق باشند.» کارمند پذیرش که لهجه اصفهانی دارد مسئولیت را مساوي «شناخت خواست پنهان افراد و برآوردن آن خواست بیهیچ احساس شرمی در فرد مقابل» میشمارد. او میگوید: «این پرستارهاي تازهکار وارد نیستند. بعدازظهر مددکاري میآید به شما وصلش میکنم». پندار او این است که یونس صاحب فرزندي ناخواسته شده و بر آن است تا بیآنکه پردهها کامل برافتند او را به دست کسی بسپارد! نگهبان بیمارستان مسئولیتپذیري را مساوي «مورد بازخواست مافوق قرار نگرفتن» میشمارد. همین که کسی تو را بازخواست نکند مسئولیت خود را به جاي آوردهاي: اخلاق سطوح پایین نظام اداري و جامعه! این را از کجا در مییابیم؟ وقتی به یونس میگوید:« ماشینت را از جلوي در بردار یک وقت آمبولانس میآید براي ما شر میشود». کمک راننده یونس مسئولیتپذیري را مساوي «مرام گذاشتن و به جان خریدن خطر براي آنکه نام و نان تو را بزرگوارانه فراهم کرده است» میپندارد. او حاضر است مسئولیت کار یونس را که در پندار او تصادف بوده است بپذیرد و به او میگوید:« به آنها بگویید راننده من بودهام!» او که مسئولیت سرویس کارگران کارخانه را از یاد نبرده حاضر است براي یونس جانفشانی و خطر کند. پزشک جوان مسئولیتپذیري را مساوي برخورد قاطع و حتی زننده با مسئولیتناپذیران میشمارد. از دید او مسئولیتناپذیران بخشی از اجتماع هستند که نسبت به رعایت حقوق دیگران بهویژه زنان، کاهل و متجاوزند. با آنان باید برخوردي مثل برخورد خودشان کرد تا هم در اثر تنبیه، مفهوم مسئولیتپذیري را بیاموزند و هم اینکه مسئولیت دیگران نسبت به آنها به جاي آمده باشد! خانم فروشنده لباس در بیمارستان که با لبخندي بازاریابانه یونس را به فروشگاه میکشاند و آنجا که نفعی بازاري در میان باشد با آن کارگر که وسایل را در اتاق او جاگیر کرده عتاب سختی میکند، گویا مسئولیتپذیري را به شکلی بازاریابانه میفهمد. راضی کردن مشتري و فروختن اجناس مورد نیازش به او. نیازي که ممکن است حتی خود مشتري از آن مطلع نباشد. از برخی شخصیتهاي جانبی نیز میتوان نام برد مثل کارگر کارخانه که گویی مسئولیت تنظیم موج رادیوي سرویس را براي خود تعریف کرده است: مسئولیتپذیري کارگر مآبانه! یا ارجاع ظریفی به ظرف نهار یونس در آغاز فیلم میتوان به مسئولیتپذیري او نسبت به همسرش یاد کرد. آیا همسر او که چنین با سلیقه ظرف غذاي کتلت و خیارشور و گوجه و ذرت و نان و آب را براي شوهري که راننده تاکسیاي بیش نیست فراهم کرده است مسئولیتپذیر نیست؟ گویا او مسئولیتپذیري را مساوي رتق و فتق امور خانه و همسرداري میشمارد. این را از پیگیري او نسبت به مهمانیای که قرار است در خانه برگزار شود هم میتوان دریافت.
4- اما یونس کیست؟ نماینده چه نوع تفکري در نسبت با مسئولیتپذیري است؟ یونس راننده معمولی یک تاکسی است که توسط دو راننده اداره میشود، از ارجاعهاي ریز و درشتی که در فیلم وجود دارد میتوان دریافت که او یک فرد مسئولیتپذیر است. اما تشخیص تعریف او از مسئولیتپذیري شاید به سان دیگر شخصیتها آسان نباشد. از کجا در مییابیم او یک فرد مسئولیتپذیر است؟ نخستین ارجاع تعارف دوباره موبایل خود به صدیقه است روي پلههاي ورودي بیمارستان تا اگر میخواهد، به کسی زنگ بزند به مشکل نخورد. سپس مسئولیت آمدن با صدیقه تا محل پذیرش را میپذیرد. سوم آب ریختن پاي گلدان تشنه و جمعآوري برگهاي زرد است. چهارم هشدار به همراه بیمار که دوربین هندیکم خود را روي صندلی فراموش کرده است. پنجم مسئولیتپذیري نسبت به دختر خانم مجد چه در آوردن ظرف آب آبرنگش و چه در پوشاندن پتو روي او وقتی که خواب است. ششم رتق و فتق خودرو و حتی توجه به کرایه برگشت راننده دوم. اینها ارجاعات ریز متن فیلم است که یونس را بهعنوان فردي مسئولیتپذیر به مخاطب نشان میدهند. اما مسئولیتپذیري ویژه او در فیلم، در نسبت با صدیقه عزیزي قابل مشاهده است. او به شکل خارقالعادهاي توهینها و افتراها و بیحرمتیهاي کارکنان بیمارستان را به هیچ میگیرد و نسبت به سرنوشت صدیقه احساس مسئولیت میکند. اگرچه با مسئولیتپذیري خود هم درگیر هست و یکبار پول لباسها را حساب میکند و از در پشت بیرون میرود اما فردا دوباره بازمیگردد و در پایان فیلم برگه ترخیص را امضا نمیکند اما فرزند را با خودش میبرد. آیا پذیرفتن مسئولیت یک فرد زنده از مرده مهمتر است؟! او در پاسخ به آقاي یعقوبی که به نوعی یونس را با شوهر صدیقه اشتباه گرفته نمیگوید که من شوهر صدیقه نیستم. وقتی میگوید «کی رسیدي؟» پاسخ میدهد: «امروز»، دروغ! او فرزند صدیقه را از بیمارستان میدزدد و از در پشتبام میگریزد: قانونشکنی! زیر پا نهادن قانون اخلاقی و قانون مدنی براي فضیلت: مسئولیتپذیري! سکوت یونس سکوت بحثبرانگیزي است. سکوتی معنادار، بلاغت سکوت! او نقش محوري فیلمی است که جز چند جمله دیالوگ حرف دیگري ندارد. سکوت، هم بخشی از شخصیت اوست و هم بخشی از نوع برخورد او با پیشداوريهاي پرسنل بیمارستان. او کلا نقش آدم درونگراي کمحرفی را بازي میکند. چیزي متضاد با درك عمومی ما از مسئولیتپذیري. گویا ما مسئولیت را با استرس فراوان و پرگویی همراه میپنداریم تقریر او تقریر حد و رسم دار مشخصی نیست. او فقط مسئولیتپذیري خاصی دارد. یعنی بهسان دیگر شخصیتها براساس یک تئوري یا تفسیر یا تعریف از مسئولیت دست به مسئولیتپذیري نمیزند. او از نخست مسئولیتپذیر است. تقدم عمل بر نظر! براي او مسئولیتپذیري گویا یک «فضیلت» است!
6- جنگ! جنگ چه ارجاعی دارد؟ یونس به شکلی کمرنگ از درد پا مینالد و میلنگد. این به ما میفهماند که گویا رزمنده جنگ بوده است. خانم مجد هم که تقریبا در نیمه دوم داستان شخصیتی متفاوت مییابد، در جنگ شرکت داشته! آیا عرصه جنگ عرصه مسئولیتپذیري است؟ آیا نسل جنگ مسئولیتپذیرتر بودهاند؟ مردان امروز که به تعبیر خانم مجد «بچه»هایی بیش نیستند و به جاي آنکه تکیهگاه همسري زائو باشند در کنار او به سبب ضعف از حال میروند مسئولیتناپذیرند؟ آیا آنچه میان مسئولیتناپذیري نسل امروز و مسئولیتپذیري نسل گذشته شکاف افکنده تجربه جنگ است؟
7- شخصیت یونس بیش از آنکه شخصیتی ایجابی باشد شخصیتی سلبی است و همین به فیلم رنگی فلسفی میدهد. او در کار سلب همه تعاریف موجود از مفهوم «مسئولیت» است. اگرچه مسئولیتپذیري براي او یک فضیلت است اما آیا عواطف او که در اثر محرومیت از فرزند به جوش میآید دستی در این کار میتوانند داشت؟
«امروز» میرکریمی حکایت مردي است که به تعبیر خودش «امروز» رسیده است و همین امروز که از گرد راه رسیده بهسان مردي دیر آشنا و قدیمی در زندگی صدیقه ظاهر میشود و همانطور که صدیقه نسبت به کودك درون شکمش مسئولیتپذیر است، یونس نسبت به صدیقه مسئولیتپذیر است. آیا مسئولیتپذیري فینفسه امري مادرانه است؟ یونس مردي امروزيست که خوي دیروزیان را دارد. «امروز» میرکریمی را طرح دوباره پرسش «مسئولیت چیست؟» میتوان شمرد. یونس «امروز» در تن زدن به مسئولیت گرفتار شکم ماهی نمیشود!