شماره ۶۴۳ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۱ شهريور
صفحه را ببند
اگر« من» دوباره «ما» شود

اسماعيل آذر استاد ادبيات

سنت‌هاي نيك ايراني با وجود غنايي كه دارند، امروز از زندگي اجتماعي ما رخت‌بر‌ بسته‌اند. اين سنت‌ها امروز آنگونه که بایسته است بر ذهن و روح مردم تأثیر نمي‌گذارند. يكي از مهم‌ترين دلايل وضع موجود، نوع و چگونگي ارتباطات جمعی ما است. شاعر می‌گوید: «کی شعر‌تر انگیزد خاطر که حزین باشد». مطبوعات و افكار عمومي به‌عنوان يكي از مهم‌ترين پايگاه‌هاي توليد محتوا با اين مسأله به خوبي برخورد نمي‌كنند. حقيقتا كداميك از رسانه‌هاي ما آنگونه كه بايد به سنت‌هاي نيك ايراني پرداخته‌اند و به صورت مستمر در این حوزه فعالیت کرده‌اند. همه ما باید در این راه تلاش کنیم چرا که نازش ما به همين سنت‌ها است كه ايراني بودنمان با آنها گره خورده است. اين موضوع پر واضح است كه ایران قطب ادبی و قطب فرهنگی جهان به حساب مي‌آيد. به‌عنوان مثال ورزش باستانی و ورزش پهلوانی ما سراپا اخلاق است و تنها ورزشی است که حرکات موزون و ریتم و شعر و وجوه بسیار متنوعی دارد اما امروز ديگر جامعه نسبت به آن شناخت قابل توجهي ندارد. مسأله اينجاست كه مسئولان امر هم به چنین سنت‌هایی به‌عنوان يك سنت موزه‌اي نگاه مي‌كنند. افسوس که درحال حاضر ورزش باستاني ايران كه كارگاه اخلاق و مردمداري بود به چند زورخانه قدیمی و چند جوان عاشق در این زمینه محدود شده است. چرا نباید این ورزش را به کرسی‌های جهانی بنشانیم. در مطبوعات با افراد فرهیخته و ادیبان پر آوازه کمتر صحبت می‌شود. این افراد عملا در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها حضور ندارند. البته مرادم از واژه ندارند، مطلق نیست اما فضایی که به این اساتید داده می‌شود به قدری ناچیز است که کسی را جذب نمی‌کند. این تنها یکی از دلایل سوال اساسی شما در مورد دلایل مهجور ماندن كاركرد اجتماعي مستتر در سنت‌هاي نيك ايراني است. يكي از دلايل ديگر آن است كه سطح ساختاری زبان ادبی در مدارس و دانشگاه محدود شده است. زمانی‌که ما در دوران دبستان و دبیرستان مشغول به تحصیل بودیم، گلستان سعدی تدریس می‌شد اما امروز تنها در دوره دانشگاه سخن از گلستان سعدی به میان می‌آید. ازسوي ديگر این احتمال هم وجود دارد که در سال‌های آینده حتی در دانشگاه‌های ما هم حرفی از گلستان‌سعدی به میان نیاید. شخصیت‌هایی مثل استاد فروزانفر، استاد مرتضوی، شفیعی کدکنی و استاد زرین‌کوب در همین خاک ما رشد کرده‌اند، بزرگ شده‌اند و آوازه آنها جهانگیر شده است. اينان پژوهندگان سنت‌هاي ادبي و فرهنگي ايران هستند پس باید روی فکر و قلم و آثار این بزرگان کار کنیم. امروز متاسفانه بچه‌های ما اسم هنرپیشه‌ها و فوتبالیست‌ها را بهتر از نام ابن‌سینا و احمد غزالی می‌شناسند. فیلسوفانی مثل ملاصدرا، میرفندرسکی، میرداماد و ابن‌سینا در کشور خودشان غریب هستند. کتاب التجارب رازی حدود 800‌سال پیش به زبان لاتین ترجمه می‌شود اما در این کشور هیچ‌کس از او خبردار نیست. حکیم نیسری کتابی دارد به نام دانشنامه نیسری. این دانشمند ‌هزار ‌سال پیش در رابطه با روانشناسی چهره مطالبی را ارایه داده که در قرن نوزدهم عینا توسط لوبروز که پزشکی ایتالیایی بود مطرح شد. همه این مثال‌ها باعث تاسف هستند. خوب است علت این آسیب را در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های خودمان جست‌وجو کنیم. مردم از کجا باید مطلع شوند. ما باید آنها را مطلع کنیم. از سوي ديگر زندگي در دوران مدرن و مواجهه نامناسب با تكنولوژي «ما» را به «من» تبديل كرده است.
اگر این «من» دوباره‌ به «ما» تبدیل شود، مي‌شود به نوعي بازگشت به سنت‌هاي نيك ايراني اميدوار بود. مسأله بعدي اين است كه فرهیختگان ما هم در این زمینه کوتاهی کرده‌اند. رسیدن به نقطه مورد نظر نیازمند یک اهتمام ملی است. سعدی دراین‌باره می‌گوید: «کس ندیدم که گم شد از ره راست». در جاي ديگر مي‌گويد «شفا بایدت داروی تلخ نوش». «هر کس آن کند که نباید، آن بیند که نشاید». این همه سخن زیبا در غالب هنر شعر می‌تواند انسان را زیر و رو کند. شاید باور نکنید گاهی که مثنوی را در خلوت خود می‌خوانم این کتاب چه عوالمی را به من القا می‌کند و چقدر مرا آرام می‌کند. من این آرامش را با ملتم تقسیم می‌کنم، اما من کم هستم! بقیه هم باید تلاش کنند. از نظر من براي بازشناسي و استفاده دوباره از سنت‌هاي نيك ايراني بايد سه اقدام را در کنار هم پیگیری کنیم؛ 1- در ابتدا یک مجمع چند نفره متشکل از اساتید و ادیبان باید کنار هم بنشینند و این مسأله را آسیب‌شناسی کنند. 2- گروهی دیگر بنشینند و راهکارها را پیشنهاد کنند. 3- گروه دیگری، شکل‌های عملیاتی موضوع را بررسی کنند. این سه گروه و این سه تفکر باید در کنار هم کار کنند.
يكي از مشكلات اساسي ما در حوزه آكادميك آن است كه کسانی را از طریق وزارت علوم به خارج از کشور اعزام کرده‌ایم تا در کشورهای دیگر به تدریس زبان پارسی مشغول شوند منتهی کار این مدرسان نظام‌مند نیست. به همین دلیل نفر بعدی که به کشور مربوطه اعزام می‌شود نمی‌داند نفر قبلی تا کجا کار کرده تا از آن به بعد کار او را ادامه دهد. به عبارتی همه کارهای ما لنگ می‌زند. در کتاب‌های درسی دبستان و دبیرستان درباره متون ادبی دچار نوعی سرگشتگی هستیم. یعنی کسی که کتاب‌ها را تدوین می‌کند نمی‌داند به دنبال چه چیزی می‌گردد. نمی‌داند باید کار را از کجا شروع کند و به کجا برسد. از سوی دیگر برای بازشناسی و احیای سنت‌های نیک ایرانی، خوب است برای تدوین کتاب‌های درسی در حوزه ادبیات، علاوه‌بر حضور استادان ادبیات، جامعه‌شناسان، روانشناسان و انسان‌شناسان نیز حضور داشته باشند.


تعداد بازدید :  172