شماره ۶۳۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۷ مرداد
صفحه را ببند
به‌به‌تو، ترس و آن پنالتی لعنتی

دراماتیک‌ترین روز تاریخ باشگاه لاکرونیا با توصیفات به‌به‌تو، ستاره برزیلی اواسط دهه 90 باشگاه خواندنی‌تر ازهمیشه جلوه   می‌کند:
«در دومین فصل حضور در بالاترین سطح لالیگا تا هفته پایانی در صدر قرار داشتیم. آرسنیو ایگلسیاس، سرمربی خوش‌فکر ما به من و ریوالدو اتکای زیادی داشت اما در روز پایانی اتفاقات عجیب و غریب مانع تحقق رویاهایمان شد. بارسلونا در بازی همزمان هفته پایانی فصل 1994-1993 مشغول گلباران کردن رقیب بود و ما می‌دانستیم برای قطعی‌کردن قهرمانی باید بر والنسیا غلبه کنیم. آن طرف بارسای یوهان کرایف با استویچکوف، باکرو، روماریو، سرخی، آبلاردو، گواردیولا، بیگریستاین و زوبی‌زارتا، فرر و... مدام گل می‌زد و این سمت، فشردگی دفاع والنسیا، ما را به استرس شدیدی دچار کرده بود. دقیقه 90 فرا رسید. همه‌چیز را تمام شده می‌دیدم که ناگهان حمله ما با خطای مدافع حریف در محوطه جریمه، منجر به پنالتی شد. کل فصل پنالتی‌زن اول تیم بودم اما در لحظه اعلام پنالتی به شکل احمقانه‌ای می‌خواستم از زیر بار مسئولیت فرار کنم. یک شهر مرا دوست داشت اما فقط اگر آن توپ را درون دروازه قرار می‌دادم، امکان ادامه دوست داشتنم فراهم می‌شد وگرنه نفرین بزرگ شهر مرا احاطه می‎‌کرد و دیگر نمی‌توانستم در دپور بمانم. غرق در این افکار بودم که دیدم همه مرا نگاه می‌کنند و باید در کسری از ثانیه تصمیم بگیریم. این کار سخت را انجام دادم و پنالتی را به جوکیچ سپردم. او هم ضربه را به دستان دروازه‌بان کوبید. تمام شد... بارسا برد و ما به خاطر تساوی، درست در روز آخر صدرنشینی را از دست دادیم. بعد از خراب شدن ضربه، همه اعضای تیم روی زمین دراز کشیدند و گریستند. احساس بدی داشتم. درست به اندازه جوکیچ ناراحت بودم. اگر نمی‌ترسیدم، تیم قهرمان لالیگا می‌شد. فقط سال‌ها بعد ایرروتا می‌توانست کار ناتمام را تمام کند. احساس گناه من اما تمام نمی‌شود.»

 


تعداد بازدید :  285