شماره ۶۳۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۷ مرداد
صفحه را ببند
جامعه ما درد را متوجه نمی‌شود؟!

سعید پیردوست بازیگر

نگاه به جامعه پیرامونی، صرف‌نظر از این‌که هنرمند باشیم یا فردی از درون هر صنف دیگر، نگاهی همه‌جانبه و البته مثبت را طلب می‌کند. برای چو منی که در وادی پیری قدم می‌زنم و سنم به 75 رسیده است به‌طور قطع، نوع خاصی از رفتار تجویز می‌شود و برخوردی متفاوت با دیگر سنین (جوانان، میانسالان و...) با محیط پیرامونم دارم. زمانه اکنون طوری بر ما محاط شده که ما را مجبور می‌کند با هنرمندان به‌گونه‌ای باشیم که مختص خودشان است. با کسبه، با اهالی داخل منزل و افراد بیرون از منزل، با عموم مردم هر کدام گونه‌ای از برخورد را انتخاب می‌کنیم (و من هم این‌گونه هستم) اما در میان تمام این گوناگونی برخورد با افرادی که طی روز و در جامعه با آنها برخورد می‌کنیم، حداقل من این‌طور هستم که می‌خواهم برداشت مثبتی از محیط پیرامون و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم را انتقال دهم. این را بدون اغراق می‌گویم با افراد مختلفی که برخورد می‌کنم (حتی اگر آنها برخورد بدی با من داشته باشند) به نوعی مثبت و سازنده رفتار می‌کنم و سعی‌ام این است تا آنها را به سوی حس مثبتی که از دنیای اطراف و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم، سوق دهم.
ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که همه به هم احتیاج داریم. اگر تفاهم وجود نداشته باشد،  هیچ چیزی جای خود قرار نمی‌گیرد و ارتباطات، ارتباط‌های بسیار از هم‌گسیخته و بی‌سرانجامی خواهد بود. داشتن حس مثبت به جامعه پیرامونی به این معنا نیست که ایرادات جامعه را نبینیم و چشم‌بسته از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، شناخت غلطی به دست دهیم، بلکه به این معناست که با شناخت کامل، تمام ایرادات و... جامعه را بشناسیم و بعد رفتاری مثبت با اجرای آن داشته باشیم. واقعیت این است که ما با جامعه‌ای منفی سروکار داریم، منفی از ابعاد مختلف. اگر موضوعات کاری را درنظر بگیریم، جامعه مثبتی نداریم. کارکردهای اجتماعی را هم درنظر بگیریم، باز همین وضع وجود دارد و برآیند مثبتی از آن وجود ندارد. از وادی هنر مثال می‌زنم که در آن موی سپید کردم. در این زمینه هیچ حساب و کتابی وجود ندارد. مثلا من که عمرم را در این وادی گذاشته‌ام، می‌دانم کی قرار است از من حمایت شود و کجا قرار است از من پشتیبانی کند؟ چه نهادی می‌خواهد زیر پروبال من را بگیرد و به احتیاجات و نیازهای من رسیدگی کند. این‌که چه کمی و کاستی‌ای دارم؟ من اینها را نمی‌بینم. اینها در جامعه من کم است. در زمینه‌ای که من کار می‌کنم، کسانی در مسند امور قرار دارند که از کار سردرنمی‌آورند و با آن غریبه هستند. در زمینه ورزش هم آن‌طور که به گوش می‌رسد همین‌طور است. درواقع در بسیاری از زمینه‌ها این‌طور است و آدم‌ها سر جای خودشان قرار نگرفته‌اند.  جامعه ما، جامعه بیماری است. درد را احساس نمی‌کند. وضع بیکاری را نگاه کنید، کودکان کنار خیابان را. کودکان کار یا کودکانی که تکدی‌گری می‌کنند. فقر در این جامعه بیداد می‌کند اما هر کس پولی در دست داشته باشد بدون توجه به این میزان از درد، برجی را کنار خیابان بالا می‌برد. همه‌مان همین‌طور هستیم. اساسا در جامعه‌ای بیمار، این‌طور است که اگر پولی در دستت باشد ابتدا، پول را در جایی قرار می‌دهی که دوچندان از آن به دست‌ آید شاید هم جامعه بیمار این‌طور نباشد و این منطق سرمایه است که این وضع را پیش می‌آورد.
چندی پیش خبری شنیدم که در آن گفته شده بود برجی 120طبقه‌ای در تهران ساخته خواهد شد. من نمی‌دانم این برج متعلق به چه کسی است اما باید فکری به حال آن کنند. باید پی این برج را درست بگذارند. باید زیر ساخت‌هایش را درست بسازند. اگر پی هر چیزی که درست می‌کنیم مطابق استانداردهایش ساخته نشود، آن برج یا ساختمان، از درون خواهد پاشید. جامعه هم مثل همین برج است باید در همه سطوح زیربناهای آن را درست بسازیم.
با این حال معتقدم باید تمام ایرادات جامعه را بشناسیم. باید کم‌وکاستی‌هایش را بدانیم و بعد در برخورد با دیگران سعی کنیم حس مثبتی از جامعه به هم منتقل کنیم. انتقال این حس مثبت تا زمانی که کم و کاستی‌ها درست شناخته نشود، امکان‌پذیر نیست. جامعه هم باید من هنرمند، کاسب‌کار، راننده و... را بشناسد. باید کمی‌ها و کاستی‌های ما را بشناسد. باید با من کنار بیاید  و مشکلات من را حل کند تا ارتباط متقابل و مثبت ما ادامه یابد.


تعداد بازدید :  344