شماره ۶۳۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۷ مرداد
صفحه را ببند
اگر امپرسیونیست‌ها دندانپزشک بودند

| وودي آلن  |

راستی، زندگی هیچ‌وقت نمی‌خواهد با من درست تا کند؟ نومیدي مرا از پا درآورده! سرم دنگ دنگ صدا می‌کند! خانم سل شوویمر از من ادعاي خسارت کرده است؛ چون که روکش دندان‌هایش را آن طور که دلم می‌خواست ساختم، نه آنطوري که به دهان مضحکش بخورد ! درست است ! من نمی‌توانم مثل یک کاسب‌کار معمولی طبق سفارش کار کنم! من به این نتیجه رسیدم که روکش دندان‌هاي او باید بزرگ و موجدار باشد؛ دندان‌هایی نامنظم و درهم برهم که مثل زبانه هاي آتش از هر طرف بیرون زده‌اند! حالا طرف دل‌خور است، چون توي دهانش جفت و جور نمی‌شود . او خیلی بورژوا و ابله است و دلم می‌خواهد خرد و خمیرش کنم! سعی کردم دندان عاریه‌اش را به زور توی دهانش بچپانم. اما مثل چلچراغ صد شعله بیرون می‌زند. با این همه به نظر من زیباست . او ادعا می کند که نمی‌تواند چیزي بجود! به من چه که او می‌تواند بجود یا نمی‌تواند! تئو، من دیگر نمی‌توانم مدت زیادي با این وضع ادامه دهم! از سزان پرسیدم که حاضر است با هم شریکی یک کارگاه بگیریم؟ اما او پیر و سست است و نمی‌تواند ابز ارش را در دست نگه دارد و باید ابزار را به مچش بست، که با این وضعیت دقتش را از دست می‌دهد. وقتی هم که دستش توي دهان مریض می‌رود، بیشتر دندان‌ها را می‌شکند تا آن که درستشان کند. چه می‌شود کرد؟
برشی از  «اگر امپرسیونیست‌ها دندان‌پزشک بودند»


تعداد بازدید :  335