| علیرضا افشاری | | دبیر دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران |
همانطور که آگاه هستید برای ششمین بار، آنهم طی فقط دوماه، آتش به جان مهمترین و بزرگترین پارک ملی ایران افتاد؛ آتشِ گستردهای که اینبار نزدیک به 30درصد جنگل و 70درصد مرتع مشجر پارک را در کام خود فرو برد. به این ترتیب، حجم بالایی از درختان بسیار ارزشمند پارک همچون بلوط، کرکو، بارانک، ارس و افرا سوختند و بسیاری از پرندگان ساکن این جنگل که نزدیک به 150 گونه میشوند (متعلق به ۱۵ راسته، ۴۲ تیره و ۸۹ سرده) بیخانمان شدند، بهطوری که میگویند خسارات اکولوژیک این حادثه قابل ارزشگذاری نیست. پارک ملی گلستان، نخستین پارکی در ایران است که عنوان پارک ملی را به خود اختصاص داده و نامش درسال 1977 بهعنوان یکی از ذخیرهگاههای زیستمحیطی کره زمین ثبت و به پروژه شماره 8 برنامه «انسان و کره مسکون» (M&B) یونسکو اهدا شده، از چنان تنوع زیستی و ارزشهای بومگردانهای برخوردار است که هنوز هم هرازگاهی گونههای جانوری و گیاهی جدیدی در آن کشف میشود.
اکنون سوال اینجاست که هر چند درست است که آتشسوزیها حاصلِ بیاحتیاطیهای گردشگران یا قصد و غرض منفعتطلبانه و حرص بیپایان شکارچیانی است که برای کشتن چند جانور بیدفاع از نابود کردن اینچنینِ داراییهای ایرانیان دریغ ندارند و سازمان حفاظت از محیطزیست نیز - با بودجه اندکش و در نتیجه کم بودن کارمندانش در منطقه و جنگلبانانی که عموما حقوق مکفیای هم دریافت نمیکنند و بعضا رفتار محتاطانهای پیش گرفتهاند که پیامد ناخواسته رویدادهای تلخی است که به زندانی شدن و تا پای چوبه دار رفتن برخی از آنها انجامیده - نمیتواند به راحتی بر جایگاه متهم اصلی نشانده شود اما چنین توجیهی برای یک بار آتش گرفتن یا حداکثر دو بار در آتش سوختن جنگل کافی است و نه ششبار!
واقعا سازمان محافظت از محیطزیست چند مکان به اهمیت پارک ملی گلستان در اختیار دارد که پس از آتش گرفتن آنها هیچ اقدامی برای جلوگیری از تکرار آتشسوزی انجام ندهد؟
آیا پس از وقوع آتشسوزی نخست مدیریت محترم سازمان نمیتوانستند برای افزایش بودجه پارک دست به اقدامی بزنند تا بتوان با در اختیار گرفتن شکاربانان و جنگلبانانی بیشتر بر پاسداریشان از این داشته بسیار ارزشمند بیفزایند. آیا اجرای قوانین سختگیرانه برای استقرار گردشگران امری سخت و پرهزینه است؟! آیا خانم ابتکار، اگر تلاشهایشان برای جذب بودجه بیشتر در هیأت دولت بیثمر میماند، نمیتوانستند فراخوانی ملی بدهند و از شرکتهای بزرگ اقتصادی کشور یاری بگیرند؟ و اگر هیچکدام از این راهها به پیامد مثبتی نینجامد آیا واقعا اصراری بر ادامه نشستن بر جایگاه مدیریت سازمان وجود دارد؟!
البته گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیرند! وقتی نمایندهای که سازمان با طرح جادهسازی غیرضروریاش که به نابودی جنگل زیبای دیگری میانجامد ــ جنگل ابر ــ مخالفت میکند، طرحی را برای انحلال سازمان محیطزیست تدارک میبیند که 62 نماینده دیگر مجلس بر پایش امضا مینهند، باید هم منتظر چنین رویدادی بود!
و فراموش نشود که مدتی است وزارت راه، برخلاف قرارها و قولهای پیشین، سرگرم تعریض جادهای است که از میان پارک نیمسوخته گلستان میگذرد؛ جادهای که مسیر را، به بهای نابودی داشتهای ملی، فقط چنددهکیلومتر کمتر میکند و به نظر میرسد سازمان یادشده هم تاکنون اقدامی در جلوگیری از آن انجام نداده است. مدتی است بهخاطر ابعاد فاجعههای انسانی که پیرامونمان میگذرد سنگدل و بیتوجه شدهایم. باز باید از احزابی که در کمتحرکی سازمانهای مردمنهاد به دفاع از میراث گرانقدر طبیعی پرداختهاند سپاسگزاری کرد و همسو با آنان در اجرای خواستهایشان، به رئیسجمهوری گفت که «در گام نخست، در برابر این فاجعه بزرگ ملی، خواهشمندیم از آنجا که آتشسوزی عظیم پارک ملی گلستان ــ با خسارت اکولوژیکی غیرقابل ارزشگذاری ــ ششمین مورد در دو ماه گذشته بوده است هیچ بهانهای را برای کوتاهی در محافظت از آن نپذیرفته و نسبت به مسببان آن، از صدر تا ذیل، برخوردی قاطع داشته باشید.» امید که خود این احزاب آستین را بالا زده و بهدور از هیاهوها و دعواهای حزبی، پیگیر مطالباتی اینچنین بحق و ملی باشند.