پرویز کلانتری نقاش و تصویرگر
روی کار آمدن گورباچف و پایان جنگ سرد بود مصادف شد با رفتن من به آمریکا بنا به دعوت دانشگاه برکلی که در یک سخنرانی همراه با نمایش اسلاید جریان نقاشی معاصر ایران را اجرا کنم. آنجا با گروهی از نقاشان آمریکایی مقیم سانفرانسیسکو آشنا شدم. در دوران اقامتم در شهر برکلی هر یکشنبه صبح همراه آنها به شهر اوکلند میرفتم که در جوار برکلی است و هنرمندان در آنجا پاتوقی داشتند، صبحانه میخوردند و با هم
دیدار میکردند. یکی از این یکشنبهها کسیکه برگزار کننده نمایشگاههای موزه مدرن آرت اوکلند بود دست مرا گرفت و گفت میخواهم تو را با یک جریان مهم هنر تجسمی آشنا کنم. او مرا به پارک اوکلند برد که در آنجا یک هنرمند خانم آمریکایی بهعنوان یکی از برجستگان هنر کانسپچوال آرت یا هنر مفهومی برنامهای را اجرا میکرد. با همکاری گروهی از نقاشان جوان روس که به آمریکا دعوت شده بودند و در آن پارک حضور داشتند تا به مناسبت پایان جنگ سرد برنامهای را در یادمان صلح اجرا کنند. آن خانم به هر کدام از آنها یک قطعه سرامیک داده بود که هرچه میخواهند در ارتباط با صلح و پایان جنگ سرد نقاشی کنند تا این بنای یادمان در پارک اوکلند بهعنوان پایان جنگ سرد و با ایده صلح برگزار شود. دوستی که از موزه مدرن آرت با من آمده بود مرا معرفی کرد و گفت ایشان نقاشی ایرانی است که آمده برنامهای را در دانشگاه برکلی اجرا کند و من او را آوردم که شاهد برنامه شما هم باشد. خانم نگاهی به من کرد و فکر کرد و سپس گفت میخواهید اثری درباره صلح در این یادمان بگذارید؟ من گفتم بله. یک قطعه سرامیک به من داد و گفت مشغول شو. من یک طرح ساده را مثل طرحهای سنتی پردههای قلمکار فقط با سیاه و سفید طراحی کردم. در این طرح دو دلداده کنار هم نشستهاند و یکی از آنها به دیگری گلی هدیه میدهد. دور آنها یک کادر مشخص است که حریم خصوصیشان را تعریف میکند اما سقف آن کادر را یک بمب شکسته و داخل صفحه شده است. روی بمب نوشته شده عراق. برایشان توضیح دادم که این تصویر یعنی چه. گفتم شعر و ادبیات ایران سرشار از مهر، دوستی و عشق است اما موقعیت ما در خاورمیانه بهگونهای است که همسایه ما مملکت ما را بمباران کرده و ما درگیر یک جنگ ناخواسته شدهایم. بنابر این این را بهعنوان نشانهای از اینکه ما جنگ نمیخواهیم و ادبیات ما سرشار از صلح، مهر و دوستی است در این یادمان میگذارم. بین تمام نقاشهای روس که برای این یادمان کار کرده بودند، فقط من ایرانی بودم که یادگاری از وضع خودمان در آن پارک گذاشتم. از آن به بعد تمام دغدغه من درباره صلح بود و آثاری را در این زمینه نقاشی کردم. سالها گذشت و در ایران اتفاقی افتاد. برنامه اسکان بشر وابسته به سازمانملل که مقرش در نایروبی است به من پیشنهاد کرد که یک اثر بزرگ را 4متر در 4 متر با عنوان شهر ایرانی از نگاه نقاش ایرانی کار کنم. من تنها نقاشی هستم که موضوع نقاشیام معماری بوده به همین دلیل آنها از من خواستند که این کار را انجام دهم.
من آن را در ابعاد کوچکتر، 3 متر در یک متر و نیم تهیه کردم و همراه گروهی که در ایران مسئول شعبه برنامه اسکان بشر بودند به نایروبی آفریقا بردیم. آنجا رئیس تشکیلات خانم دکتر آنا تیبا جوکا که خودش یک معمار شهرساز است و در آن زمان معاون کوفی عنان رئیس سازمانملل بود از این تابلو جلو دوربین خبرنگارها پردهبرداری کرد. از آن تاریخ که فکر میکنم سال 2005 بود من با دفتر برنامه اسکان بشر همکاری داشتم.
تا اینکه همین چندسال پیش دفتر برنامه اسکان بشر برنامهای را در چین برگزار کرد که تمام دستاندرکاران برنامه اسکان بشر از سرتاسر دنیا برای چارهاندیشی درباره کشورهای جنگزده مثل افغانستان، پاکستان و عراق به این نشست میآمدند. به من پیشنهاد کردند اگر آثاری را با ایده صلح داشته باشم برای نمایش به این نشست ببرم. من برخی کارهایم را با شعارهای سازمانملل تطبیق دادم و برای آنها فرستادم. باید توضیح دهم که از نظر تکنیک و سبک این کارها چطور بود. در یک تصویر نشان میدهم یک عروس و داماد در عراق کنار هم ایستادهاند برای مراسم ازدواج و بمب آمده همه را متلاشی کرده است. این ایدهها از آن خود سازمانملل بود که در قلمرو تعلیم و تربیت و زندگی در کشورهای جنگ زده میخواست بداند که چه چارهای باید اندیشید. من این آثار را پشت شیشه نقاشی کرده بودم و شیشه را شکسته بودم تا مفهوم منفجر شدن و پراکنده شدن تکههای عروس و داماد را نشان دهد.
از همان زمان به این موضوع فکر میکنم که یونسکو و سازمانملل میتوانند با توجه به امکاناتی که دارند، کشورها را دور هم جمع کنند و درباره شیوههای آموزش صلح به کودکان فعالیت کنند. بهطور مثال یونسکو در پاریس برنامهای دارد که هر سال یا هر دو سال تمام مسئولان آموزش و پرورش دنیا بهویژه کشورهای آسیایی را به یک گردهمایی دعوت میکند تا ببینند چه موضوعاتی لازم است در کتابهای درسی وارد شود. یکی از این موضوعات میتواند صلح خواهی باشد. این کارها باید از طریق یونسکو انجام شود چرا که نه فقط برای ایران بلکه برای همه کشورها آموزش داده شود. من سالها در کانون پرورش فکری فعالیت میکردم.
در سالهای جنگ بعضی اوقات نقاشیهایی از کودکان به دستمان میرسید که بچهها ناگزیر در آنها حوادث جنگ را که در زندگیشان جریان داشت نقاشی کرده بودند. نقاشیهایی که به وضوح نشان میداد چطور جنگ روی بچهها تأثیر میگذارد. بچههایی که سرگردان بودند و احتیاج داشتند کسی برایشان از
صلح بگوید.