شماره ۳۶۳ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۴ شهريور
صفحه را ببند
گفت‌وگويي فشرده با دكتر محمد حنيف
ادبيات اجتماعي ايران و چشم‌انداز انتقاد

|  تنظيم: مريم صباپور |

آیا در ادبیات معاصر ما چشم‌انداز انتقادی متناسب با شرایط اجتماعی صد‌سال گذشته‌مان وجود دارد؟
پیش از پاسخ به سوال شما تکلیف دو واژه ادبیات و شرایط اجتماعی را روشن کنیم، تعریفی که من از ادبیات می‌پسندم، تعریف علیرضا حافظی در معنی ادبیات است؛ «ادبیات صورت صناعی کلام است که با برانگیختن احساس و ادراک از طریق خیال دو زمینه مختلف را همسو یا همسان می‌کند» ادبیات هم در کلی‌ترین تقسیم‌بندی به دو قسمت نثر و نظم تقسیم می‌شده است که من به بخش نثر آن می‌پردازم، از میان بخش‌های فرعی نثر نیز نگاهم به ادبیات‌داستانی ا‌ست. می‌دانید که نثر هم مثل نظم از نظر موضوع و مفهوم، قالب، مخاطب و درونمایه تقسیم‌بندی‌هایی دارد که به‌عنوان مثال با نگاه به قالب‌های ادبی، گستره وسیعی پیدا می‌کند‌، شامل: ادبیات‌داستانی، ادبیات‌نمایشی، ادبیات‌شفاهی، برخی زندگینامه‌ها و خاطرات روزانه، قطعات ادبی، طنز‌ها و در این میان حتی برخی متون فلسفی، تاریخی، روزنامه‌ای، حقوقی و علمی گذشته هم که امروز از نظر بررسی زبان و نوشتار ادبی در زمره متون ادبی قرار می‌گیرند.  
پس من از میان گستره وسیعی از متون ادبی معاصر تنها وضع یک بخش کوچک آن را در حد بضاعت و مطالعاتم بررسی می‌کنم. درباره شرایط اجتماعی هم یک توضیح مختصر باید عرض کنم و آن توجه به پیوستگی شرایط اجتماعی با شرایط سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی ا‌ست. یعنی نمی‌توان شرایط اجتماعی را بدون در نظر گرفتن دیگر فاکتورهای مربوطه بررسی کرد یا مثلا داستان‌های سیاسی را بی‌نگاه به شرایط اجتماعی.  
بفرمایید که آیا خالقان این بخش از ادبیات توانسته‌اند آثار انتقادی قابل‌ذکری به جامعه تحویل بدهند؟ منظورم داستان‌هایی‌ است که درکنار ارزش‌های ادبی، هم توانسته باشند روح زمانه را به مخاطبانشان منتقل کنند و هم آیینه جامعه آن روزگار تلقی شوند، یعنی ما بتوانیم ضمن لذت بردن از ادبیت اثر، اوضاع طبقات مختلف اجتماعی و آمال و آرزوها، دردها و درمان‌های جامعه را ببینیم و لمس کنیم.
پاسخ کلی من به سوال شما این است که داستان‌نویسان ما با توجه به مجموعه شرایط سیاسی، فرهنگی جامعه و بضاعت خودشان، آثار انتقادی درخوری متناسب با شرایط اجتماعی و دوره‌های سیاسی یکصد ‌سال اخیر ایران در حوزه ادبیات داستانی خلق کرده‌اند. این‌که دوره‌های سیاسی را با شرایط اجتماعی و آثار ادبی همراه می‌کنم، دلیلش همان پیوستگی‌ها و تأثیر و تأثرهایی است که این سه عنصر درهم دارند. دوره‌های تاریخی معمولا بر وجوه مختلف زندگی مردم تأثیر می‌گذارند، گاه این تاثیرگذاری آن‌قدر آشکار است که می‌توان با بررسی میراث مکتوب به‌جا مانده از آن دوره، به ویژگی‌های عصر موردنظر پی برد و بالعکس.
دوره‌هاي سياسي که تأثيرات آشکاري بر انتشار- و نه خلق- بسیاری از داستان‌ها داشته‌اند،در جدول ذیل مشخص شده است.
اگر موافق باشید، ما در همین آغاز، بحثمان را محدودتر کنیم، یعنی فعلا به دوره اول موردنظر شما بپردازیم که از آستانه مشروطیت شروع می‌شود و تا قدرت گرفتن رضاشاه ادامه دارد، مشخصا در این دوره چه داستان‌های مطرح انتقادی نوشته شد؟
از داستان‌های انتقادی دوره اول، می‌توان به سیاحتنامه ابراهیم بیک، مسالک‌المحسنین، کتاب احمد یا سفینه طالبی، ستارگان فریب‌خورده، رساله مناظره، کشف‌الغرائب یا رساله مجدیه و نوم‌نامه اشاره کرد.
سياحتنامه ابراهيم‌بيک، نوشته حاج‌زين‌العابدين مراغه‌اي، داستانی سه‌جلدی است که به ترتيب طي سال‌هاي 1274، 1285 و 1289 هجري‌شمسي منتشر شد. در این داستان از تاجري سخن گفته می‌شود که بعد از سال‌ها به وطن خود، ايران بازمي‌گردد اما با مردمي خرافي و فقير و حکومتي مستبد روبه‌رو مي‌‌شود. نویسنده درواقع برای نشان دادن انتقادش از اوضاع خراب مملکت، تاجری ایرانی‌الاصل را به‌عنوان شخصیت اصلی داستانش برمی‌گزیند. شخصیتی که وقتی از قاهره به شوق زیارت مرقد امام رضا(ع) راه می‌افتد و در استانبول کتاب احمد طالبوف را می‌خواند، که آن همه از بدبختی در ایران‌زمین یاد کرده، طالبوف را دشمن ایران می‌پندارد اما وقتی خود پای به خاک وطن می‌گذارد، می‌بیند وضع ایران خراب‌تر از آن چیزی است که در کتاب خوانده است. دو جلد اول این کتاب که بدون نام نویسنده منتشر شده بود، سبب به زندان افتادن بعضی افراد مظنون می‌شود.
مسالک‌المحسنین‌(1284‌هـ.‌ش)‌نوشته عبدالرحیم‌‌بن‌ شیخ  ابوطالب ‌نجار تبریزی معروف به طالبوف که 10‌سال پس از اولین جلد «سياحتنامه ابراهيم‌بيک» منتشر شد، از بنمايه‌هاي سياسي‌تري برخوردار است. این اثر که داستانی است در راستای شناخت اوضاع و احوال سیاسی اجتماعی ایران، سفر خيالي يک هيات جغرافيايي به کوه‌هاي شمال ايران را شرح می‌دهد، «سفري که نه به خواست اولياي امور ايران، بلکه براي برآوردن هدف‌هاي سفارت انگليس در ايران، انجام مي‌گيرد.  طالبوف ضمن افشاي سلطه استعمار انگليس بر ايران، آرزوهاي خود را درباره ترويج علم، اصلاحات اجتماعي و مسائل ديگر بيان مي‌کند. او تنها راه تغيير اوضاع را در جابه‌جايي حکومت استبدادي با حکومت قانون مي‌داند. اما اين خواست را به‌صورت رويايي بيان مي‌کند که در بيداري امکان وقوعش را نمي‌يابد. پس دوباره سر بر بالش مي‌گذارد و مي‌خوابد.» (عابدینی،24: 1366)
کتاب احمد یا سفینه طالبی(1272 ه‌ش) هم نوشته‌ای انتقادی است که درقالب گفت‌وگوی پدر و پسری، ضرورت انجام اصلاحات اجتماعی، سیاسی و دینی در ایران را گوشزد می‌کند.
بله، در ستارگان فريب‌خورده (1253 ه‌ش) فتحعلي آخوندزاده هم که پیشتر سریال سلطان و شبان از آن اقتباس شده، پیشه‌وری نشان داده می‌شود که برای رفع نحوست از سر شاه، تاج شاهی را بر سرش می‌گذارند، اما این پیشه‌ور، دست به اصلاحاتی می‌زند و با مخالفت درباریان روبه‌رو می‌شود.
رساله خوابنامه یا خواب‌خلسه را نیز اعتمادالسلطنه(1274-1221) بعد از 1310 هجری‌قمری نوشته ولی از ترس عواقبش، آن را منتشر نکرده است. نسخه خطی این اثر پس از مرگ وی به کتابخانه آستان قدس رضوی تقدیم شده و در سال‌های بعد در مشهد منتشر شده است. «در این کتاب مولف کلیه صدور عهد قاجاریه را از میرزا ابراهیم‌خان کلانتر گرفته تا میرزا علی‌اصغرخان‌امین‌السلطان به پای میز محاکمه کشیده تا خرابی و انحطاط ایران را در این عهد به اعمال و افعال آنان منتسب سازد... خلاصه داستان چنین است: در اوایل ‌سال 1310 هجری‌قمری ناصرالدین‌شاه سفری به عراق عجم می‌کند و مولف که ملتزم رکاب بوده، در بازگشت به تهران از گرمی هوا به مسجد نیمه‌ویرانه‌ای، از بناهای شاه طهما‌سب‌صفوی، در شهر ساوه پناه می‌برد. خشت‌پاره‌ای چند را که در صحن مسجد بوده، بالش می‌کند و عبایی بر سر می‌کشد و چشم روی هم می‌گذارد و در آن عالم خواب یا خلسه چیزهایی می‌بیند و می‌شنود که موضوع داستان را تشکیل می‌دهد. بدین قرار که گنبد مقصوره می‌شکافد و فرشتگان از بالا به پایین می‌آیند و صحن مسجد را آب و جارو می‌کنند و هشت تن از کشورستانان بزرگ و تاجداران عجم و ترک (کیخسرو کیانی، دارای اول، آرشاک پادشاه و موسس سلطنت اشکانیان، اردشیر بابکان، خسرو دوم انوشیروان، شاه اسمعیل بهادرخان، نادره ادوار و اعصار نادر افشار و آغامحمدخان موجد بنای جاوید بنیان قاجار) بر کرسی‌های زر قرار گرفته و بر حسب تقاضای آغامحمدخان یازده تن وزرای دوره قاجار را استنطاق می‌کنند تا معلوم شود خرابی حالیه ایران در عصر کدام سلطان و وزیر خائن بوده.» (آرین‌پور، 269: 1382)
در راستای معرفی نوشته‌های روایی انتقادی دوره قاجاریه باید به‌رساله مناظره از نویسنده‌ای ناشناس نیز اشاره کرد. این نوشته که در اواخر دوره ناصرالدین شاه خلق شده، مناظره سیاسی بین «ی» به‌عنوان فردی سنت‌گرا و «ق» متجدد و فرنگی‌مآب است، «ی» و «ق» درباره مسائل مختلف ازجمله علل عقب‌ماندگی ایرانیان صحبت می‌کنند.
البته در این دوره در کنار آثار روایی، کتاب‌های دیگری نیز منتشر می‌شد که در این میان آثار انتقادی سیاسی و اجتماعی جایگاه خاصی داشت. از آن جمله می‌توان به کتاب الغرائب‌فی‌الامور‌العجائب اشاره کرد. این کتاب که درقالب خاطرات شخصی و با نثری طنزآمیز تألیف شده است، از نوشته‌های معتبر عصر قاجار محسوب می‌شود که از ارزش ادبی خاصی هم برخوردار است، این اثر را که حاج‌میرزامحمدخان‌مجدالملک‌سینکی (1289- 1224 ه‌ق) نوشته، به کشف‌الغرائب و رساله مجدیه نیز معروف است. (دهقانی، 18: 1381)کتاب مذکور به گفته سعید نفیسی، «بزرگترین شاهکار نثر فارسی در قرن سیزدهم است.» این رساله گرچه در ‌سال (1287 هـ . ق) نگاشته شده، تا مدت‌ها به چاپ نرسید... کشف‌الغرائب، تصویر زنده‌‌ای است از اوضاع اجتماعی منحط عصر ناصری. انتقادی است جاندار مبتنی بر نگرش واقع‌بینانه نسبت به تحولات اجتماعی که با نثری شیوا و سالم به نگارش درآمده است. این کتاب جزو آثار سیاسی ادبیات مشروطه سال‌ها مورد مطالعه و بررسی بوده است.»
(آجودانی62:  1381)
البته برخی آثار روایی دیگری در این دوره منتشر شد که در زمره کتاب‌های انتقادی نیستند که از آن جمله‌اند: حکایت پیر و جوان (1251 ه ش) منسوب به ناصرالدین شاه، فلسیه نوشته حبیب تهرانی، داستان دارا از میرزا حسین کازرونی، گفت‌وگوی شیخ و میرزاخلیل و حکایت چهار چشمان و معراج معکوس حکیم‌الممالک.  
و البته چندین رمان تاریخی، اولین رمان تاريخي ايران يعني «شمس و طغرا» محمدباقر ميرزا خسروي نيز که در‌سال 1287 به چاپ رسيد، از آثار مربوط به اولين دوره داستان‌نويسي ايران محسوب مي‌شود. اين رمان تاريخي گرچه با مضمون روايتي عاشقانه در دوره مغول خبر نوشته شده، اما در آن به درگيري‌هاي ميان مسلمانان و غيرمسلمانان نيز پرداخته مي‌شود و به عبارتي جاي پاي سياست و مشکلات اجتماعی را در آن نيز مي‌توان يافت.  
به نظر شما این چند کتاب انتقادی برای جامعه ایرانی آن روزگار کافیست؟
شما اگر به وضع طبقات و شرایط اجتماعی دوره‌ای که این آثار انتقادی منتشر شده‌اند نگاه کنید، می‌بینید، واقعا با توجه به فقر شدید فرهنگی و اقتصادی و اوضاع اجتماعی، روشنفکران حوزه داستان، کار خودشان را انجام داده‌اند. در جامعه‌ای که تعداد باسوادانش اندک بود، طبقات حاکمه بر تمامی شئونات زندگی مردم فرودست مسلط بودند و مردم این امر را پذیرفته بودند، کارگران ایرانی از فرط بیکاری به عراق، اسلامبول، تفلیس، باکو، هرات، کراچی، مسقط و حتی زنگبار مهاجرت می‌کردند.  کشاورزان عموما 20‌درصد از حاصل دسترنج‌شان را صاحب بودند، 50‌درصد از جامعه ایران در‌سال (1179 ه ش) را عشایر تشکیل می‌دادند. (که البته این مقدار در‌سال 1293 به 33 ‌درصد کاهش یافت) و این ترکیب جمعیتی برای کسانی که در کار اداره مملکتند، بسیار معنادار است، هم از نظر ثبات و حفظ امنیت و هم از نظر درآمدهای مالیاتی. در آن زمانی که شما می‌فرمایید کتاب‌های انتقادی کافی بوده. بقیه جاهای ایران ازجمله لرستان و عربستان آن سال‌ها و خوزستان سال‌های بعد هم کمابیش چنین بوده. طی سال‌های گفته شده، جمعیت شهرنشین ایران از 10درصد تنها به 25‌ درصد کل جمعیت ایران رسیده است و بقیه جامعه کشاورز و روستانشین بوده‌اند. «قحطی بزرگ فاجعه‌آمیز سال‌های 1869 ـ 1872/ 1248ـ 1251 ه‌ش مرگ نیم تا یک‌ونیم‌میلیون نفر را همراه داشت.» ( فوران، 184: 1384).  در چنین شرایطی واقعا نوشتن آثاری که اشاره شد، کاری مهم و البته صعب بوده است که داستان‌نویسان ما از عهده آن برآمده‌اند.
می‌دانید همان‌گونه که ماشاءالله آجودانی در کتاب مشروطه ایرانی می‌گوید، بعد از دوره ناصری معنای جدید ملت و مفهوم قوم ایرانی و مجموع رعایایی که دارای حقوق‌سیاسی و اجتماعی و شهروندی هستند، آرام‌آرام به مفهوم مذهبی ملت اضافه می‌شود. تا پیش از آن شاه فرمانروا و همه‌کاره بوده، اختیار تمام شئونات زندگی مردم را داشته، قدر قدرت محسوب می‌شده، مردم هم باید اطاعت می‌کردند، این شاه در ادبیات شفاهی ما گاه قدرتی فوق‌تصور داشته، مثلا در یکی از قصه‌های عامیانه شاه‌عباس برای برآورده‌کردن آرزوی سه خواهر، همزمان هر سه نفر را به همسری خود برمی‌گزیند، یعنی کاری فراتر از حدود شرعی که شاه باید به آن پایبند بوده باشد، خب این فرآیند چگونه شکسته می‌شود؟
این خود یک بحث مفصل می‌طلبد، کتاب‌هایی که درباره تاریخ مشروطه نوشته شده، زمینه‌های مختلف این انقلاب را شرح داده‌اند. ازجمله تلاش‌هایی را که برای آگاه کردن مردم انجام شد.  بسیاری از روشنفکران و حتی علما، به‌خصوص از زمان ناصرالدین‌شاه قاجار مقالات و رسالاتی درباره حقوق مردم نوشتند، آشنایی با غرب و بسیاری عوامل دیگر به این امر دامن زد، به‌هرحال بعد از ترور ناصرالدین‌شاه و در پی آن ضعف حاکمیت و بروز مسائلی که به سرخوردگی ملی انجامید و اتحاد نسبی ملت و حمایت خارجی دست به دست هم داد تا ایران وارد فضای تازه‌ای شود، داستان‌های انتقادی که بخشی از آنها را بنا به تعریف عبدالحمید ابوالحمد در کتاب رمان سیاسی در ایران می‌توان داستان‌های سیاسی نامید، هم در چنین شرایطی پدید آمدند و هم برخی از آنها در حادث‌شدن چنان شرایطی دخیل بوده‌اند.  
داستان‌هایی که ذکر کردید، همه به گونه‌ای مردانه بودند، یعنی پای کمتر زنی در این داستان‌ها به‌عنوان شخصیت اصلی باز شده است، این وضع چه زمانی عوض شد؟
نکته ظریف و درستی است که تا حالا کمتر به آن توجه شده، شاید یکی از دلایل آن هم عدم‌حضور اجتماعی، سیاسی جدی قاطبه زنان در دوره موردنظر بوده باشد. جز رمان تاریخی شمس و طغرا که البته در زمره آثار انتقادی قرار نمی‌گیرد، شخصیت‌های اصلی بقیه داستان‌هایی که گفته شد، مردان بودند، اعتمادالسلطنه، تاجر، زمین‌شناس و خلاصه همه کسانی که در داستان‌های مذکور نقش‌های اصلی را داشتند، مذکر بودند اما این وضعیت، با افول ستاره‌بخت قاجاریه تغییر می‌کند، داستان‌نویسان به دلایل مختلف ازجمله دلایل سیاسی و اجتماعی، به وضع زنان می‌پردازند. تهران مخوف مرتضی مشفق‌کاظمی که در‌ سال 1301 ظاهرا در دو مجلد منتشر می‌شود، وضع اسفبار زنان را نشان می‌دهد. رمان‌های هما(1306) و زیبا(1309) هردو از محمد حجازی، همان‌گونه که از نامشان پیداست با شخصیت محوری زن منتشر می‌شوند. رمان شهرناز یحیی دولت‌آبادی، سیزده عید (1311) و جنایات بشر (1308) هردو از ربیع انصاری، رمان‌های تفریحات شب، در تلاش معاش و اشرف‌مخلوقات نوشته‌ محمد مسعود که به ترتیب در سال‌های 1311 و 1312 و 1313 نوشته شده‌اند، نیز همان‌گونه که آقای عابدینی گفته‌اند، تصویری از فقر و بیماری و انحطاط و افسردگی اغلب مردم جامعه و در کنار آنها زنان را ارایه می‌دهد.


تعداد بازدید :  247