شماره ۳۶۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲ شهريور
صفحه را ببند
همه زیر یک پرچم زندگی می‌کنیم

|  افسر افشارنادری  |    جامعه‌شناس |

اگر بخواهیم از منظر جامعه‌شناسانه به غرور نگاه کنیم باید از تعصب و پیشداوری سخن بگوییم. تعصب یا پیشداوری که می‌تواند بین گروه‌های مختلف اجتماعی یا قومیت‌ها وجود داشته باشد و جزو اثرات منفی قوم‌مداری است.
 این مسأله از این‌جا ناشی می‌شود که قومیت‌های مختلف خودشان را برتر از بقیه می‌دانند و فرم زندگی‌شان را بهترین فرم زندگی می‌دانند و فکر می‌کنند باورهایشان، باورهایی است که همه باید از آنها اطاعت کنند. ما اینگونه تعصبات را که منطقی نداشته باشد، بدترین نوع قضاوت‌ها می‌دانیم. افراد و گروه‌هایی که در چنین شرایطی قرار دارند، اگر گروهی چنین فکر کنند که خودشان و باورهایشان برتر از باورهای دیگر هستند، نمی‌توانند تغییری در خودشان بدهند و طرز زندگی‌شان همیشه ثابت است. ثابت بودن طرز زندگی به این معناست که بهبود و تطور و تکاملی در زندگی آنها وجود ندارد، پس در همان جایی که هستند، باقی می‌مانند و غرور و تعصب‌هایشان مانع پیشرفت‌شان می‌شود.
 کسانی که چنین تصوراتی دارند نه از تغییرات مثبت استقبال می‌کنند و نه زیستن مثبت را پیش می‌گیرند. آنها تعاملاتشان با دیگران خیلی کم است درحالی‌که تعامل باعث رشد جامعه و فرد است. ارتباط‌ها و ازدواج‌هایشان با خودشان است و هیچ فکر جدید، ژن جدید و خلاقیت جدیدی در آنها وارد نمی‌شود و روزبه‌روز ژن‌هایشان ضعیف خواهد شد. بر همین اساس گروه‌های متعصب در درازمدت محکوم به فنا هستند چراکه جوان‌ها از آنها فرار می‌کنند و پیرها باقی می‌مانند که فناپذیر هستند.  
تعصب یعنی غیرقابل کنترل بودن. یعنی من بگویم فقط چیزی که من به آن فکر می‌کنم درست است و اگر شما بخواهید روی آن دست بگذارید، خون بپا کنم. چنین تفکری اجازه نمی‌دهد که دیگری درباره‌اش نظر بدهد یا با راهکارهایی بخواهد آن را کنترل کند. به همین دلیل دولت سعی می‌کند به گروه‌هایی که چنین تعصباتی دارند کاری نداشته باشد چون این مسأله می‌تواند کینه‌توزی‌ها را زیاد کرده و جنگ‌های داخلی راه بیندازد. جامعه در کارهای چنین افرادی که درگیر غرور و تعصب هستند، دخالت نمی‌کند و به ندرت می‌شود تغییراتی از طریق آموزش در آنها به‌وجود آورد. حتی میزان همین تغییرات هم کم است و نمی‌شود چندان به آن امیدوار بود. چون آنها اجازه نخواهند داد که کسی از بیرون وارد شود و آنها و رویکرد کینه‌توزانه‌شان را تغییر دهد.  خوشبختانه گروه‌های متعصب سعی می‌کنند در خودشان باشند و به بیرون نفوذ نکنند، از این نظر خطر اشاعه این نوع تفکر زیاد نیست. اما ممکن است از بیرون کسانی برنامه‌ریزی کنند که چنین تفکراتی را اشاعه دهند. یکی دیگر از آسیب‌های چنین دیدگاه‌هایی که بیشتر معطوف به کل جامعه است، این است که از وحدت عمومی جلوگیری می‌کند. چون چنین گروه‌هایی دیگران را قبول ندارند و هرکدام می‌خواهند خودشان را ثابت کنند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند و از این طریق مانع همبستگی و اتحاد کل مردم می‌شوند.
 این دیدگاه‌های متعصبانه از قرن پانزدهم در جامعه ایرانی رواج داشته تا زمانی که شاه‌اسماعیل آمد و مسأله فرهنگ عمومی را مطرح کرد. کار زیادی نمی‌شود برای کنترل چنین اندیشه‌هایی کرد، فقط باید امیدوار باشیم که مسأله جهانی‌شدن و استفاده از رسانه‌های همگانی ماهواره‌ای بتواند تاثیرات مثبتی در جهت کم شدن غلظت این تفکرات بگذارد. طوری که هم بتوان مسائل محلی را تقویت کرد و در عین حال تعصب را نیز کاهش دهد. راهکار اصلی آن همگن‌شدن و جهانی‌شدن است. تاکنون سیاست‌هایی که در این زمینه پیگیری شده، سیاست تلطیف‌کننده بوده است.
 سیاست‌هایی که به دنبال ایجاد وحدت در عین تکثرگرایی است. نباید به تعصبات کاری داشته باشیم، وقتی همه ما ایرانی هستیم و زیر لوای یک پرچم زندگی می‌کنیم. همه ما ایرانی هستیم پس باید دنبال حفظ وحدت باشیم و فضایی به تعصباتی که ما را از هم جدا می‌کند، ندهیم. سیاست‌ها تا به حال به گونه‌ای بوده و باید باشد که در عین حفظ گونه‌های فرهنگی خاص و تکثر آنها، در فرهنگ عام از تعصب به دور باشد. 


تعداد بازدید :  208