شماره ۳۶۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲ شهريور
صفحه را ببند
تکیه‌گاهی به نام غرور

|  رابعه موحد | روانشناس |

غرور بعد منفی ندارد بلکه آن خودخواهی و منفعت‌طلبی فردی یا حتی ملی است که منفی است. مثل چیزی که هیتلر در آلمان ارتقا داد و آن غرور نبود بلکه تعصب ملی بود.
ممکن است به آن غرور ملی گفته شود اما درواقع این‌که بگوییم من بهتر از هر ملیت یا نژاد دیگری هستم، یک تعصب نژادی و ملی است.
همه اینها تعصب و خودخواهی است و یعنی صفات مثبتی را با دلیل یا بدون دلیل مختص خودمان می‌دانیم و می‌خواهیم به هر قیمتی از آنها دفاع کنیم. این نوع غرور با نادانی پیوند خورده است. حتی اگر من بهترین باشم چرا باید برایش بجنگم؟
 اگر بخواهد فرد برایش بجنگد از روی تعصب است درحالی‌که غرور ملی یعنی من به خودم افتخار کنم. پس بعد منفی غرور ملی را تعصب‌ملی می‌نامیم. این تعصب جنبه فردی هم دارد. ممکن است کسی باشیم که نسبت به خودمان غرور داشته باشیم اما این مسأله اعتماد به نفس و عزت‌نفس است که مثبت است.
 عزت‌نفس، ستونی در شخصیت افراد است که می‌گوید چه کارهایی را نمی‌توانید بکنید و نباید بکنید و این به دلیل عزتی است که به نفس خود قایل هستید. فردی که این عزت‌نفس را نداشته باشد، ممکن است گدایی، دزدی، قتل و کارهای دیگر خلاف‌اخلاق انجام دهد.
در صورتی که تعصب این است که نپذیرم چه چیزی در من خوب است و چه چیزی بد و انتقادپذیر نباشم.
تعصب یعنی تصور کنم معیار جهان من هستم و دیگران باید خودشان را با من تنظیم کنند. عده‌ای فکر می‌کنند خودشان معیار خوبی، مرد بودن، زن بودن و همه‌چیزهای مثبت دنیا هستند و دیگران باید خودشان را با آن معیارها تطبیق دهند، ما به چنین آدم‌هایی می‌گوییم آدم‌های دگم. اشتباه است که نام این پدیده را غرور بگذاریم بلکه نام آن تعصب و انعطاف‌ناپذیری است.
همین مسأله می‌تواند در سطح وسیع و اجتماعی یا فردی و خانوادگی مطرح شود. کسانی که نمی‌خواهند بپذیرند عضوی از خانواده‌شان رفتار غلط انجام داده است، دچار تعصب و پافشاری روی اشتباهات هستند. بنابراین غرور جنبه مثبت دارد و اسم منفی‌اش تعصب و منفعت‌طلبی و خودخواهی است. تعصب قرار است نفعی برای ما داشته باشد، برای همین، روی خواسته‌هایمان پافشاری می‌کنیم و تصور می‌کنیم سودی نصیب‌مان می‌شود. غرور سود شخصی و ملی نیست. غرور ملی این نیست که بخواهیم به قیمت این‌که چند کشور دیگر را نابود کنیم، کشوری رشد کند. فقط کسانی که متعصب هستند اسم این کار را غرور ملی می‌گذارند. کسانی که دیگران برایشان ارزشی ندارند که به آنها فکر کنیم. اما نمونه‌ای از غرور ملی می‌تواند این باشد که ما نشان دهیم ملت صلح‌طلبی هستیم. مرزی که غرور را از تعصب جدا می‌کند، باریک است و خودآگاهی می‌خواهد.
آدم‌ها باید به احساسات و تفکر خودشان آگاه باشند. اغلب ما می‌دانیم که کدام رفتار از روی تعصب است.  عده‌ای حتی از تعصب دفاع می‌کنند و نبودن آن را منفی می‌دانند. این از نادانی فرد است. وقتی تعصب بار مثبت داشته باشد، نشان‌دهنده فقر فرهنگی، نبود دانش و خودشناسی است.  زیرا تعصب چه برای حفظ خانواده و چه حفظ موجودیت خود، کاری از پیش نخواهد برد.
تعصب جلوبرنده نیست بلکه عامل پس‌رفت است. ما را به پابند و وابسته می‌کند و مانع است. ولی غرور یعنی می‌خواهم فردا بهتر از امروز باشم زیرا نفس من لیاقت بهتر شدن دارد. اگر بگویم امروز بهترینم، رشد میلیمتری هم برای فردای خود نیز قایل نیستم. درحالی‌که ما هر روز چه مثبت و چه منفی تغییر می‌کنیم.
غرور من یعنی ارزش‌گذاری به نفس خودم و ماهیت انسانی‌ام را به من یادآوری می‌کند و نشان می‌دهد که هر روز می‌توانم جلو بروم و بهتر از روز پیش باشم. پس هدف در غرور جلو رفتن است. غرور تکیه‌گاهی است که انسان‌ها می‌توانند به کمک آن جلوی لغزش را بگیرند. الان به ملت ایران بگویید که چون می‌توانید و قدرتش را دارید، آماده باشید کشور افغانستان را ضمیمه ایران کنید. چند‌درصد حاضرند این ظلم را بکنند؟
جز عده‌ای که تعصب دارند بقیه حاضر نیستند خاک کشور دیگر را به ایران بیاورند. اما اگر بگویند ما در معرض تجاوز قرار گرفته‌ایم، من خودم برای دفاع می‌روم چون غرور من اجازه نمی‌دهد که خاک کشورم را از دست بدهم. بین غرور و تعصب مرزی است که البته شناسایی آن سخت نیست اما نیاز به دانش و آگاهی در حیطه خودشناسی و جامعه‌شناسی دارد. تعصب معنی‌اش نادانی است.
هر قدمی که فرد در راه شناخت خودش بردارد، از تعصب کم می‌شود و به غرور و اعتماد به نفس و عزت نفس او اضافه می‌شود.


تعداد بازدید :  198