|سهراب رحیمی|
شاعری؛ یعنی ثبت لحظه و انعکاس آن به شکل یک تصویر؛ تصویری که زبانی است حتی اگر روایی و گفتاری باشد. علی عبداللهی؛ صیاد لحظههاست. گاه تلاش او در ثبت لحظهها بوده و گاه تمرکز بر روایت یک رویداد داشته است. آنچه مهم است این است که او شاعری روایی است و از اهمیت روایت در شعرهایش؛ در نامهایی که برای کتابهایش انتخاب میکند مطلع است: «در وقفه ميان درختان»؛ «پرندگان دريايي دوصدايي ميخوانند»؛ «تصاویر وارونه سکوت»؛ «یک جفت چکمه برای هزارپا»؛ «نه مرغ دریایی، نه ستاره، فقط باران»؛ «هی راه میروم در تاریکی»؛ «بادها شناسنامه مرا بردند».
در بررسی شعرهای علی عبداللهی، نظری داشتهام به کل آثار او. بیشک تأثیر ترجمههای او در نثر و شعرش هویداست. آیا میشود این تخصص او را بهعنوان مانعی در برابر شاعرانههایش به شمار آورد؟ شاید تسلط به چند زبان بیگانه و فعالیتهای فشرده کارگاهیاش؛ به هنگام خلق متون شاعرانه؛ تأثیر بر نوشتار او گذاشته و باعث پدیدآمدن گزارهها و نویسههایی شده که گاه کمی ترجمه زده و گاه حتی برعکس، جنونزده و حیرتآسا، چیزی به متن اصلی؛ اضافه میکند. توجه کنید به این شعر که مونیخ چهار نام دارد:
پس حالا که آسمان، همیشه، / همان آسمان نیست/لابد زمین هم، همه جا همان زمین نیست
حتی اگر همه چیز، همه چیز باشد/ همین روزها/ تشت ما، از بام مریخ میافتد/ و جای حسرت روی یار/ مسافر فرضیهها میشویم
شعر علی عبداللهی؛ متاثر از جهانبینی نیچهای است؛ نوعی نگاه نوستالژیک به جهان و زبان؛ نوعی جستوجوی ابر انسان و نوعی تاویل متن از طریق فلسفي انديشيدن در تاریخ و ادبیات و زندگی و نوعی تأمل در فلسفه و تعامل با تضادهای همیشه جهان پیرامون و البته این همه؛ آغشته است به نوعی نگاه فیلسوفانه شکاک به جهان و پدیدهها و اشیا؛ هرچند که ما بهعنوان خواننده، شاهد چالشی شاعرانه با واژهها نیستیم. اما این به آن معنا نیست که شعرهای علی عبداللهی با جهان پسامدرن بیگانه هستند. نوع نگاه او بیشتر مصروف جنبههای معنایی زبان و تاریخ میشود؛ هرچند نه همیشه آشکار و بارز و نه همیشه دقیق و حساب شده. که البته این هم خودش برمیگردد به نوع نگاه شاعرانهاش که در حذفها و نگفتنهاست که میگوید. درواقع آنچه او انتخاب میکند برای نگفتن، جزیی از فضای شاعرانه نوشتنهای اوست. راوی متن او؛ از بازیهای زبانی و نگاه اسکیزوفرنیک؛ فاصله میگیرد؛ اما نه آنقدر که دچار نگاه پوزیتویستی مدرنیستی شود و به کل خودش را به منطق زبان و زبانیت منطق بسپارد. نگاه اسطورهای علی عبداللهی از جنس دیگری است.
بارانهای تو، ای وطن،/ برای من،/ رنگینکمانی نزاد/ چه رسد كه اتفاق، / جن گریختهای باشد/ در جنگل سیاه.
در شعر او؛ نوع طبیعتگرایی دیده میشود، نوعی نگاه سمبولیستی و نوعی اسطورهگرایی نمادین. شعر علی عبداللهی؛ دغدغه مطرح شدن ندارد؛ جنجالی نیست، نوستالژیک هم نیست. نوشتار او در امتداد نثری فلسفی جریان دارد که کمتر درگیر با زبان میشود:
یک ساعت / ابدیت ناچیزیاست/ برای ورق زدن آن همه روز/ که ماسهها، دهانشان را بست.
شاعر - راوی، در امتداد سنت خراسانی؛ متمایل به آساننویسی است. البته به این معنا نیست که او سادهنویس است. به غیر از توصیفات طبیعت؛ توصیفات فلسفی و وجودی هم در شعرهای او دیده میشود. نثر او که همان شعر اوست؛ نوعی ویژگی زبانی هم دارد که فضای شعرش را محدود میکند. و اتفاقا همین محدودیت موضوع در شعرهای علی عبداللهی دلیل بر تخصص اوست. شاعر به موضوعاتی بسنده کرده و بر گزارههایی تأکید کرده که از نظر او مهمترین هستند. دقت کنید به شعری که در رثای نازنین نظام شهیدی سروده است:
از مردمك سیاهاش/ ما را نگریست/ و از دهان ملاحتاش، ما را خواند/ در آن سهشنبهای، / که فرداش برف نبارید/ دیگر تمام شد... يا نشد؟/ کسی ندانست/ بادها شناسنامه مرا بردند.
و حقیقتا برای شاعر، چه چیزی میتواند مهمتر از زبان، وجود داشته باشد؟! شعر علی عبداللهی؛ نوعی از شعر معاصر است که خوانندههای خودش را دارد. این شعر؛ در بهترین لحظاتش؛ حامل تجربههایی است که میتواند مخاطب را به جاهایی رهنمون کند که خواننده در لحظه شروع خوانش؛ حتی حدسش را هم نمیتوانسته بزند.
گريه، همان پيغمبر بيمعجزه است/ من درد ميکنم اکنون/ پا از بسياري دويدن/ سر از بسياري سفيدي/ تازه مينشينم و/ سياه هم که ميشود سفيد/ نبايد در حوالي ميدان آزادي خانه بگيرم/ و از «ترمينال» غرب/ به جايي نبايد بروم.
و شاعر انگار؛ خسته از انتظاری طولانی در ترمینالهای جهان ایستاده است؛ منتظر ورد ورود کلمهها، در انتظارها، تصویرها و حرفها و شعرهایی که چون نخی باید از میان دانههای دست شاعر بگذرد تا نقشی تسبیح وار برگردن روزها بیاویزد.
اما من بهعنوان خواننده، دلم میخواست جنبههای دیگری را هم در شعر علی عبداللهی ببینم. جسارت زبانی، جسارت تخیل و خطر کردنهای گرامری از آن چیزهایی است که کمتر در شعر علی عبداللهی میبینم. و امیدوارم در کارهای آینده این شاعر، شاهد تحولی در سبک، زبان و تفکر شاعرانه باشم.