شماره ۳۶۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲ شهريور
صفحه را ببند
گفت‌وگو با «حامد رحمتی» به بهانه چاپ دوم تازه ترين كتابش
آزادی حق انسان است
درنگ شهروند| شعر جوان ایران، در سال‌های گذشته با گذار از گستره‌ای تجربه‌ای فراز و نشیب‌های زیادی را به چشم دیده‌ است. از میان آن گذار اما، شاعرانی متولد شده‌اند، که شعرشان چشم‌گیر و حس‌برانگیز و اندیشه انگیز است. اگر چه تعداد آنان انگشت شمار، اما دریچه‌های تازه‌‌ای از امید را برای آینده ادبیات ایران باز کرده‌اند. از این میان حامد رحمتی، شاعر و مترجم، که در زادگاه خود زنجان، به دور از آنچه می‌توان حاشیه‌های شعر امروز ایران خواند، کار ادبی‌اش را پی گرفته؛ همواره مورد توجه منتقدان بوده است. او پیش از این مجموعه شعر «عکاس دوره گرد» را که با استقبال خوب مخاطبان شعر مواجه شد منتشر کرد. پس از آن، از مثلث آتشین ترکیه، اورهان ولی، اوکتای رفعت و ملیح جودت آندای؛ شعرهایی را در مجموعه «مرا زیبا به خاطر بسپار» ترجمه کرد. رحمتی همچنین در مجموعه شعر «آینه تنهایی دیگری است» شعرهایی از ازدمیر آصف را به فارسی برگرداند و این اواخر نیز، مجموعه شعرهای تازه خودش با نام «این ماهی سرخ بند نمی‌آید» به همت نشر «مروارید» به چاپ دوم رسید. به همین بهانه با او به چندوچونی در گستره ادبیات جوان ایران نشستیم.

|  حامد داراب|   روزنامه نگار   |

 آنچه در تازه‌ترین مجموعه شعر شما مشهود است موضوع ویژه جنگ و مبارزه است که در لایه‌های پنهان دارند نمایان می‌شوند. موضوعی که با عشق به انسان نیز پیوند خورده است. شما کتاب را با داستان «محمدبو عزیز» آغاز می‌‌کنید و در انتها به دنبال «پنج دقیقه فرصت» برای آرامش می‌گردید. «تنها پنج دقیقه» با این نگاه نظر شما نسبت به صلح و شعر مدرن ایران چیست؟
در کتاب یاد شده (این ماهی سرخ بند نمی‌آید) در ابعاد گسترده‌ای به فرآیند و مسأله دردناک جنگ پرداختم زیرا کشورمان در منطقه؛ به‌خصوص در خاورمیانه نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. همان‌طورکه مستحضرید این ناآرامی‌ها در کشورهای همسایه، هر روز رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد و عدم درایت سیاستمداران و عدم انعطاف آنها در شکل‌گیری خاورمیانه‌ای آرام، شکل غم‌انگیزی به خود گرفته است. گویی قدرت‌های بزرگ از ناآرام‌کردن خاورمیانه سود بسزایی می‌برند. بی‌تردید در چنین برهه‌ای کشتار مردمان بی‌گناه، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد، از طرفی افغانستان، سوریه، مصر، عراق و امروز غزه حمام خون کودکان و زنان بی‌سلاح است، با نگاهی فراگیر به مسأله جنگ، در می‌یابیم سرنوشت انسان و جهان را قدرت و استعمار رها نمی‌کند. خاورمیانه منطقه‌ای کلیدی است و ذخایر نفتی آن... غبار اندوه و ویرانی را رقم می‌زند. امروز در جهانی به سر می‌بریم که دموکراسی و حقوق بشر را بر طبل آگاهی می‌کوبند اما هیچ چشم‌اندازی جز جنایت را نمی‌توان متصور شد و این دست‌های پنهان در سیاست امروز با آن عقاید صلح دوستانه و از در آشتی درآمدن، کنایتی مضحک است و من بر این باورم رسالت اجتماعی شاعر آن است که با آثار خود اعتراض‌اش را اعلام کند زیرا از دیرباز رسالت هنر در تقابل با خونریزی و عداوت آدمی شکل پذیرفته است و کسانی که در حوزه هنردستی بر آتش داشتند انزجار خود را در هر برهه‌ای از تاریخ اعلام کردند.  

آیا گمان نمی‌کنید در میان تصاویر متعدد و سیاه شعرهای شما امید به گونه‌ای ناامید می‌شود. «زندانی در زندان می‌ماند»، «اسب دشت را به دور دست می‌برد»، «گرامافون و فرش دستباف تبریز در سمساری» می‌مانند و شاعر از سال‌های دور چیزی در گلویش مانده است.
من با وجود تجربه‌های اکتسابی و در مواجهه با جهان پیرامون خود نتوانستم اندکی تسلی یابم و تمام تلاش خود را به کار گرفتم که بگویم آزادی را، باید در زندگانی چشید آزادی حق انسان است مثل هوا، مثل رنگ آب، مثل نان... اما در غایت، ما بر دیوارهای سیمانی و تاریکی چنگ می‌زنیم از این رو باورهای فرو خورده را درونی می‌کنم و با اندک امیدی که دلیل زنده بودن و زنده ماندن است با اکراه خود را می‌نویسم.   

یکی از مضمون‌های اساسی مجموعه «این ماهی سرخ بند نمی‌آید» مضمون اجتماعی است.  شکل بیان مصائب اجتماعی در این مجموعه شما تحسین‌برانگیز است.   شما رابطه جامعه و شعر راچگونه تعریف   می کنید؟
شعر خاستگاهی اجتماعی دارد تمام ارزش‌های یک اثر ادبی با جامعه ارزیابی و تبیین می‌شود، جامعه قبل از تولد هر اثری وجود دارد، جامعه با تلاش شاعر انعکاس می‌یابد و در زبان متجلی می‌شود شاعران و نویسندگان همواره به دگرگونی جامعه‌ای ایده‌آل می‌اندیشند و برای دستیابی به آن دست به آفرینش ادبی می‌زنند وکتاب حاضر براساس همین رفتار اجتماعی شکل گرفته است.

تا امروز 4 مجموعه در زمینه شعر و ترجمه از شما منتشر شده است که یکی از آنها آثار بنیان‌گذاران شعر غریب ترکیه یا همان مثلث آتشین است و ترجمه اشعار اوزدمیر آصاف، از سوی دیگر شما سال‌ها در فضای ادبی ایران حضور فعال دارید. اگر امروز قرار باشد شعر مدرن ایران را برای مخاطب تعریف کنید یا شرح تجربی دهید چه می‌گویید؟
شعر امروز براساس یافته‌های تجربی و اکتسابی شاعر امروز شکل می‌پذیرد، شعر امروز یک آنیت کوتاه است که بر اندام کاغذ جاری می‌شود و شاعر نوگرا با اندیشه و پیام متعالی خویش از رنج‌ها سخن می‌گوید چنان که نیما و هم عصران او به چنین تعبیری رسیدند شاعرانی که سوختند و خاکستر شدند تا در راستای اعتلای ادبیات این کشور گام بردارند. برجسته‌ترین و برنده‌ترین ابزار شعر امروز نگاه انتقادی شاعر است... و نسل امروز باید بیاموزند از شاعرانی که در برابر تاریکی ایستادند تا جهانی را بسازند که لایق
 انسان است.

نظرتان درخصوص شعر زبان چیست؟
شاید این قضاوت... نظر شخصی من باشد در جریــان شعر دهه 70. رفتار رضا براهنی و آثار ایشان را بسیار موثر می‌دانم. آثـار انتقادی و مقاله‌های ایشان بسیار راهگشا بود مگر می‌توان (خطاب به پروانه‌ها و من شاعر نیمایی نیستم) براهنی را رد کرد، اما اگر تکنیک در خدمت ساخت و اجرای صحیح شعر نباشد یارای آن را نخواهد داشت که به لحاظ تاریخی ماندگار شود. شاعران دهه 70 در پاره‌ای از موارد عملکردی قابل قبول داشتند اما، برخی دیگر دچار خود بیگانگی شدند و امروز آثار و رفتار آتشین آنها چه چیزی به شعر ما افزود آیا توانستند نگاه جهان را برانگیخته کنند؟ آیا توانستند چون سلاطین شعر معاصر نیما و شاگردانش عملکردی قابل قبول ارایه دهند؟ خیر... البته انگشت‌شمارند شاعران دهه 70 که توانستم ارتباط بهتری با آثارشان برقرار کنم. باید منتظر بود و شعر دهه 70 را در گذار تاریخی بررسی کرد، هر چند شخصا به دهه بندی شعر، اعتقادی ندارم.   

مجموعه شما در 3 دفتر تنظیم شده 2 ایراد بر کتاب وارد است نخست آن‌که کتاب بدون فهرست آغاز می‌شود و دوم آن‌که نام دفتر اول مشخص نیست.  
کتاب مشتمل بر 3 دفتر است، دفتر اول با (بمب ساعتی) آغاز می‌شود، دفتر دوم ( وقایع‌الاتفاقیه) و دفتر سوم، ( جهان‌بینی من به شماره عینکم بستگی دارد) نام دارد و عدم درج فهرست به خواسته من بود زیرا به نام‌گذاری شعر اعتقادی ندارم، شعر باید برای خویش هویت   بتراشد.

از نگاه شما رابطه شعر و انسان معاصر
چگونه است؟
اگر بخواهم از منظر  بلاغی به سوال شما پاسخ بدهم، باید بگویم شاعران معاصر توجه چشمگیری به عوالم درونی و خصیصه‌های بیولوژیکی روزگار خود دارند. یکی از بارقه‌های حقیقی شعر امروز جزیی‌نگری و تعبیر حقیقی اشکال و زندگی روزمره است. مولفه‌هایی چون مفهوم و مضمون، حتی معنا در بافت زبان آن‌قدر دیریاب نیست و زندگی رنگ خاص و طبیعی خود را دارد و عمده آفرینه‌هایی که منتشر می‌شوند بسیار زمینی و قابل لمس‌ هستند، البته باید اذعان کرد شعر امروز عمر بسیار کوتاهی دارد و هنوز آزمون و خطاهای بسیاری خواهد داشت زیرا به لحاظ بستر تاریخی نقطه عطف شعر معاصر با انقلاب نیما آغاز می‌شود و باید منتظر بود و دید این قافله ادبی در چشم‌انداز تاریخی به لحاظ کیفی چه آثاری را خواهد آفرید. اما رابطه شعر امروز در یک نگاه کلی بستگی به سلایق و آگاهی مخاطب امروز هم خواهد داشت به عبارتی شاعر امروز آن عوالم و خلجان‌های زیستی و اکتسابی خود را در مواجهه با جهان می‌سراید، و جهان‌بینی، هر شاعری به اقتضای چگونگی نگاه او شکل خواهد پذیرفت. از این رو من فکر می‌کنم شعر امروز در راستای این روابط عینی و ابژه‌های سرگردان به تمکین می‌رسد، البته ذکاوت و توانایی شاعر نیز بسیار تاثیرگذار خواهد بود که از دل این موتیف‌ها بتواند به مکاشفه‌ای عمیق برسد.

ادبیات ایران با موضوع شعر شما بیگانه نیست و در جهان، سعدی نمونه شاخص ما است. آیا در وضع کنونی ما، پرداختن به شعر به شیوه‌ای که شما می‌نویسید یعنی کاربرد نشانه‌ها و تصاویر که هرکدام در جست‌وجوی مفهومی‌ هستند برای بیان ناملایمات، سختی‌ها و دلتنگی‌ها، می‌تواند نوعی ادای دین به ضرورت اندیشه شعر باشد؟
آرمان‌گرایی و رفتار چریکی در ساخت شعر این روزها موثر نخواهد بود با تخصصی شدن علوم مختلف، شاعر با قریحه خویش و تلفیق مولفه‌های بلاغی راه خویش را هموار سازد. دیگر مثل سابق شاعری نمی‌تواند مانیفست سیاسی صادر کند اما می‌تواند با زبانی
 دیگر سان وضع روزگاری را که در آن به سر می‌برد به تصویر بکشد. این اتفاق مبارک به بهترین وجه ممکن در شعر فروغ فرخزاد می‌افتد زیرا با خلاقیت و قریحه‌ای پویا، به پدیده‌های جهان پیرامون‌اش می‌نگرد امروز که به واکاوی آثار این شاعر ارزشمند می‌پردازیم (تولدی دیگر) و ( ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) در شمار پر‌تیراژترین آثار شاعران معاصر قرار دارد و مخاطب در مواجهه با چنین آثاری به التذاذ قرائت متن و هنر نویسش این شاعر بزرگ پی‌می‌برد، اما چنین فرآیندی در آثار شاعران هم‌عصر فروغ کمتر به چشم می‌خورد. باید بپذیریم شعر در فروغ حلول کرده بود. و پر واضح است شعر زنان نتواسته در تمام این سال‌ها حتی اندکی از سایه سهمگین شعر فروغ بگریزند. با چنین آموزه‌ای در تقریر شعر به آنچه می‌سازم اعتقادی عمیق دارم و این تعهد و ایستادن ژست یا گارد روشنفکری نیست باور من است که مرا بر آن وا می‌دارد حقیقت را با کلمات بتراشم و این ناملایمات را با زبانی موثر به اجرا بگذارم.  

آیا شعر می‌تواند تریبونی برای بیان دغدغه‌های یک جامعه باشد؟
اگر کمی عقب‌تر برگردیم به این اصل مهم پی‌خواهید برد، در کودتای 28 مرداد شاعران نقش بسزایی در روایت جامعه خودشان داشتند که شعر درخشان اخوان با عنوان «زمستان» چگونه بر سر زبان‌ها افتاد، بی‌شک شاعران راویان عصر خویش‌ هستند .


تعداد بازدید :  437