شماره ۳۶۰ | ۱۳۹۳ شنبه ۱ شهريور
صفحه را ببند
آتش زدی بر عود ما، نظاره کن بر دود ما
| مهدی پورمحمدی |

چندروزی است از مهار ششمین آتش‌سوزی مهیب در جنگل گلستان نگذشته بود که این سرمایه ملی مجدداً و برای هفتمین‌بار طعمه حریق و درواقع طعمه بي‌احتیاطی هموطنان بي‌مبالات و شکارچیان طماع شد. آتش‌سوزی هم مهار شود، سوزش قلب‌های دوستداران طبیعت و محیط‌زیست و آنان که می‌توانند به درستی عمق این فجایع را درک کنند، نه پایان‌یافتنی است، نه درمان‌شدنی و نه توسط بانیان این فجایع درک‌شدنی.
پارک ملی گلستان طی‌ سال‌جاری هفت بار طعمه حریق شده... فعالان محیط‌زیست می‌گویند در ششمین آتش‌سوزی 1200 هکتار و در آتش‌سوزی که هنوز ادامه دارد 50 هکتار از جنگل‌های گلستان و رویشگاه‌های این پارک ملی نابود شده است.  تصور 1250 هکتار برای امثال ما که مقیاسات اندازه‌گیری‌مان حداکثر در حد خانه‌های صد و صد‌و‌پنجاه متری خودمان است، مشکل می‌نماید. 1250 هکتار معادل دوازده‌میلیون و پانصد‌هزار مترمربع از جنگل‌های کشوری کم آب که بارش‌های سالانه آن از میانگین جهانی بسیار کمتر است و علاوه بر آن چند سالی است که در آتش خشکسالی می‌سوزد فاجعه‌ای اسفناک است. مدیرکل محیط‌زیست گلستان می‌گوید: حداقل 100‌سال زمان می‌برد تا این حجم از جنگل احیا شود. دوازده‌میلیون و پانصد‌هزار مترمربع... یک قرن... و همه این فجایع، از گور هوس پلید شکارچی‌ای برمی‌خیزد که برای به خون نشاندن یک پرنده، بز کوهی، قوچ و... به امروز و آینده یک کشور و به نسل امروز و نسل‌های فردا شلیک می‌کند.
مدیر دیده‌بان محیط‌زیست و حیات‌وحش ایران از دستگیری شکارچی ثروتمند گیلانی که چندی پیش یک پلنگ را از طبیعت کشور حذف کرد خبر داد و گفت: «متاسفانه شکارچیان غیرمجاز بار دیگر با کشتار یک پلنگ ایرانی کمیاب در خطر انقراض فاجعه دیگری را برای کشور رقم زدند. » دستگیری این شکارچی خبر خوبی است، اما خبر بد آن است که هر جریمه‌ای برای او در نظر بگیرند پلنگ حذف شده از طبیعت ایران برگشتنی نیست. ما با خودمان چه می‌کنیم؟
بسیار علاقه‌مندم این شکارچی نابغه، شکارچی‌ای که جنگل گلستان را به خاطر یک پرنده، کل، بز، قوچ و... را به آتش کشیده و مسافری که ثروت ملی و میرا گذشتگان و امانت آیندگان ما را به خاطر یک وعده غذا، چند سیخ کباب و یا یک دیگ آش رشته به باد فنا داده و نابود کرده را ببینم. اشتباه نکنید قصد مجازات و حتی اسائه ادب به ایشان را ندارم، زیرا عمیقاً اعتقاد دارم هیچ مجازات و اسائه ادبی نمی‌تواند چنین پدیده‌های عجیبی را که با یک شلیک و یک کبریت چنین ویرانگری به بار می‌آورند که مرز زمان را به مدت یک قرن درمی‌نوردد، مجازات کند و اصولاً مجازات چنین آدم‌هایی اگر بتوان بر آنها نام آدم نهاد در این دنیا ممکن نیست. جنگل، ریه کشور است و فقط می‌خواهم ببینم آدم‌هایی که نفس یک ملت را می‌گیرند و ملتی را به تنگی نفس می‌اندازند، چه شکلی‌اند. می‌خواهم از آنها بپرسم که آیا شب‌ها سر راحت به بالین می‌گذارند و اگر چنین است چه خواب‌هایی می‌بینند. می‌خواهم بدانم که آیا باز هم قصد شکار و راه انداختن سور و سات کباب و غذا در جنگل دارند یا با شنیدن اخبار فجایعی که به بار آورده‌اند این عادات زشت را ترک کرده‌اند. اصلاً از عمق و وسعت آتش‌سوزی و فاجعه‌ای که به بار آورده‌اند مطلع هستند یا...
نمی‌دانم به فرض آن‌که این شکارچی‌ها شناسایی و دستگیر شوند، که همه آنها نمی‌شوند، قانون چه مجازاتی برای آنها در نظر می‌گیرد. مثلاً باید اجرت‌المثل یک کل و یا بز را به صندوق دولت بریزند یا جزای نقدی به نرخ‌های سالی که قانون مربوطه تصویب شده را تأدیه کنند. دودی که به چشم آسمان کرده و حاصل صدها ‌سال رنج مادر طبیعت و مام وطن را به باد فنا داده‌اند چه می‌شود؟ آیا هیچ فردی با هر ثروتی می‌تواند غرامت چنین خسارتی را بپردازد؟ «شکارچی ثروتمندی که پلنگ ایرانی کمیاب در معرض انقراض را شکار کرده و از طبیعت کشور حذف کرده و پوست آن را هفت‌میلیون تومان فروخته، پنج‌میلیون تومان جریمه شده است.» اگر آن پلنگ آخرین پلنگ ایرانی باشد، شکارچی سفاک بر رشته‌ای نقطه پایان گذاشته است که آغاز آن در صدها‌هزار‌سال و شاید میلیون‌ها ‌سال پیش آغاز شده است. پنج‌میلیون تومان جریمه برای کور کردن و نقطه پایان نهادن بر خلقتی که آغاز آن اعماق تاریخ است نشان از آن دارد که شاید هیچ‌کدام از ما قدر ثروت‌های ملی خود را نشناخته‌ایم که آنها را آن‌طور که شاید و باید پاس بداریم.  فکر نمی‌کنم از ما و هیچ‌کس دیگر فعلاً کاری ساخته باشد، جز آن‌که از فرزندان و نسل‌های آینده به خاطر کوتاهی‌ها و تقصیراتمان و از این‌که نتوانستیم از میراث اجدادمان به خوبی محافظت کنیم و این امانت را آن‌طور که تحویل گرفتیم و یا بهتر از آنچه تحویل گرفتیم به آیندگان منتقل نماییم، عذرخواهی کنیم. آیا خواهند پذیرفت؟

 


تعداد بازدید :  152