شماره ۶۰۵ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۴ تير
صفحه را ببند
کار عاشقانه

احمدرضا  دالوند

زیباترین و به یادماندنی‌ترین آثار و بقایای انسانی ریشه در «کار عاشقانه» دارد. کار اغلب برحسب وظیفه انجام می‌گیرد، ولی آنگاه که کار برحسب عشق انجام شود، از معنای متعارف «کار» فراتر رفته و آثار و برکاتش هرگز به هدر نمی‌رود، حتی اگر زمان زیادی از آن بگذرد. در کار عاشقانه است که انسان خستگی نمی‌شناسد و فراتر از معیارهای معمول مادی کار را انجام می‌دهد. جبران خلیل جبران می‌نویسد: «کار همواره تهی است، مگر آن‌که عشق را در سینه داشته باشید و چیست کار کردن عاشقانه؟... بافتن پارچه‌ای از تار و پود دل، گویی دلدارت از آن پارچه، جامه خواهد دوخت. ساختن خانه‌ای است از جنس مهر، گویی دلدارت در آن خانه خواهد ساخت، افشاندن بذری است از روی لطف و درو کردن محصول است با شور و شوق، گویی دلدارت حاصل کار را به خانه می‌برد. کار عاشقانه، دمیدن پاره‌ای از روح خویش است در هر آنچه می‌سازی».
اگر نمی‌توانی عاشقانه کار کنی و اگر کار خود را به زهر بیزاری و نفرت می‌آلایی، پس بهتر آن است که دست از کار بداری و از کسانی که شادمانه و عاشقانه کار می‌کنند، صدقه بگیری؛ زیرا اگر نان را به آتش توجه و التفات نپزی، نانی تلخ خواهی پخت و گرسنه را نیم سیر رها خواهی کرد. نویسنده‌ای دیگر در این‌باره می‌نویسد: بسیار غم‌انگیز است که انسان‌ها، کار و حرفه را تنها وسیله‌ای برای پر کردن شکم خود بدانند و از این تأسف‌بارتر، وضع افرادی است که در عنفوان جوانی به جای این‌که سرشار از روحیه، نشاط و آرزو باشند، نسبت به کار و فعالیت‌شان احساس ملال و خستگی می‌کنند. اگر به کار و حرفه خود مباهات کنید و از انجام آن رضایت خاطر داشته باشید، در این صورت، حرفه شما سرچشمه شادی و لذت بی‌پایان خواهد بود. مردمی که تمام سعی و کوشش‌شان بر این است که وقتشان بیهوده تلف نشود و برای کار، حد و مرز نمی‌شناسند، قطعا موفق‌ترند از کسانی که تنها درحد انجام وظیفه کار می‌کنند.


تعداد بازدید :  379