شماره ۶۰۴ | ۱۳۹۴ شنبه ۱۳ تير
صفحه را ببند
تخطئه؛ حمايت؛ نقد

مصطفی عابدی |   گفت‌وگوهاي هسته‌اي ميان ايران و 1+5 اين حُسن را داشته است كه يك مسأله سياست خارجي به موضوع مباحثات و نقد و بررسي‌هاي افكارعمومي تبديل شود، و شايد الگوي مناسبي شود براي گفت‌وگو درباره موضوعات مهم بعدي كه چگونه بحث كنيم. نقطه ضعف فضاي بحث و نقد در اين بود كه نظرات خوب و بد با يكديگر قاطي شدند و امكان شناخت سره از ناسره فراهم نشد، به اين معنا كه نظرات ابراز شده در داخل کشور درباره موافقتنامه لوزان يا اظهارات بعدي طرفين مذاکره‌کننده از يك منظر نبود. آنها را مي‌توان در چند دسته خلاصه كرد.
گروه اول كساني بودند كه به كلي با مذاكرات مخالف بودند، با اطمينان مي‌توان گفت اين گروه با سياست‌هاي كلي نظام در اين زمينه زاويه جدي دارند. آنان كم‌تعداد ولي پرسروصدا هستند. از يك‌سو چون با كليت ماجرا مخالف هستند و از سوي ديگر نمي‌توانند اين مخالفت خود را مستدل و مستند كنند، در نتيجه به تخطئه روي آورده‌اند و با تحليل‌ها و تيترهاي هيجاني و بعضاً تمسخرآميز و حتي مستمسك قرار دادن ورزش و ساير حوزه‌ها كوشيدند كه فضا را براي مذاكرات، سنگين و خراب كنند، روشن بود كه اين نگرش راه به‌ جايي ندارد، زيرا اين تصميم نظام بود، و مردم نيز از آن حمايت مي‌كنند و نظرسنجي‌ها بر اين ادعا مهر تأييد مي‌زنند.
گروه دوم كساني هستند كه نگران موثر واقع شدن مخالفت‌هاي گروه اول بودند، لذا حمايت دربست خود را اعلام مي‌كردند، و اگر گروه اول يك نكته مثبت را مي‌ديد، از بيان آن استنكاف مي‌كرد. اين گروه نيز تمايلي به ديدن ضعف‌هاي احتمالي نداشتند و درنتيجه كوشش خود را مصروف به حمايت همه‌جانبه نمودند.
گروه سوم كساني هستند كه از اصل ماجرا حمايت مي‌كنند. آنان به خوبي مي‌دانند كه اين تصميم در كليت خود درست و قابل‌دفاع است، ولي اين امر بدان معنا نيست كه چون كليت آن درست است، پس جزييات نيز صحيح است و به نتيجه خواهد رسيد. تعامل با قدرت‌هاي جهاني از يك منطق احساسي تبعيت نمي‌كند، كه چون دو طرف «بله» را گفته‌اند، پس قضيه حل است. توافقنامه‌هاي اين‌چنيني از دو سو مورد خطر قرار دارند. از يك سو وجود جملاتي مبهم و كشدار كه در عمل نيازمند تعبير و تفسير جديد است و از سوي ديگر، تغيير احتمالی موازنه قوا كه مي‌تواند تفسير را به سوي طرف قوي‌تر معطوف كند. لذا اين گروه همواره نگران هستند كه مبادا جزييات متن توافق واجد اشكالاتي باشد كه نيازمند تفسير باشد. هرچند در برخي موارد به ناچار بايد براي تفسير اقدام كرد، ولي اين موارد بايد حداقل شود و حداكثر شفافيت و پرهيز از ايهام و ابهام در متن توافقنامه رعايت شود. اين گروه سوم، به مذاكره‌كنندگان ايراني اعتماد دارند، ولي اين امر را به معناي بي‌نيازي آنان از نقد و اظهارنظر نمي‌دانند.
مشكل اين گروه سوم اين است كه در ميان دوقطبي شدن فضاي عمومي ميان دو گروه اول و دوم، يا صداي گروه سوم به‌جايي نمي‌رسد، يا آنكه بسياري از آنان ترجيح مي‌دهند تا براي آنكه بهانه به دست گروه اول ندهند، سكوت كنند و يا احتمالاً مي‌ترسند از اينكه از سوي گروه دوم متهم به همدستي با گروه اول شوند، سكوت را بر حضور و نقد ترجيح   مي‌دهند.
تردیدی نیست كه دولت محترم از دو‌سال پيش كه اداره امور را عهده‌دار شد، گمان مي‌كرد كه توافق‌ها به سرعت به نتيجه خواهد رسيد، اين برداشت شايد انعكاسي بود از نوعي كاهش سوءظن نسبت به طرف مقابل ایران. ولي واقعيت اين است كه كم شدن سوءظن پيش از رسيدن به تفاهم جامع، احتمالاً كمكي به حل ماجرا نمي‌كرده است. اين امر بدان معنا نيست كه فضاي گفت‌وگو تحت تأثير سوءظن‌هاي قديمي و دو طرفه قرار گيرد، ولي تا وقتي كه طرف مقابل حتي به لحاظ بياني نيز نسبت به ما حسن‌ظن نشان نمي‌دهد، يا از سوءظن خود نمي‌كاهد، دليل ندارد كه اين كار از سوي ايران انجام شود.
 به‌‌رغم اين نكته و به‌عنوان يك اصل بايد گفت كه اصل مذاكرات با هدف حل مشكل و رسيدن به وضع پايدار مورد حمايت اكثريت قاطع جامعه است. ضمن آنكه گروه مذاكره‌كننده نيز نشان داده‌اند از حيث سلامت و تعهد و نيز توانايي‌هاي تخصصي، مورد اعتماد هستند و اين نشان مي‌دهد كه پيشرفت مذاكرات تا حدي مطابق پيش‌بيني‌ها و نسبتاً خوب و اميدواركننده بوده است، در نتیجه چشم انتظار آن هستيم كه با رعايت همه جوانب و نيز استفاده از مشاوره‌ها و نقدهاي گروه سوم، توافقي خوب به دست آيد كه منافع آن شامل حال مردم ايران و طرف مقابل و اوضاع کلی منطقه باشد.

 


تعداد بازدید :  275