مهران رجبی بازیگر
قصه همیشگیای که این روزها و همه روز ذهنم را درگیر خودش کرده است، قصه فلسطین اشغالی و جنایات رژیم جعلی اسراییل است. دغدغه هر روزه من، کودکان و زنان و مردانی است که در آنجا مورد ظلم قرار گرفتهاند و به جرم ناکرده و گناه نداشته، خانههایشان را بر سرشان خراب میکنند. این موارد و تفکرات، هیچگاه از ذهن من خارج نمیشوند. البته مسائل ایران هم جای خودشان را دارند اما مسائل و مشکلات ایران، در مقابل اتفاقاتی که در آنجا رخ میدهد، بسیار کوچک و ناچیز است. ما کشور مقتدری هستیم و مقتدرتر هم میشویم؛ تاریخ مکتوب کشور ما نشان میدهد که چه جایگاهی داشتهایم و هرکس که 4 صفحه تاریخ خوانده باشد، بر این گفتهها، صحه میگذارد. ولی ما تاوان خیلی چیزها را میدهیم. تاوان آن چیزهایی که حقمان است و میخواهیم به آنها برسیم؛ تاوان حرکت به سوی جایگاه و منزلت واقعی خودمان را میدهیم. در هر حال، هر ملتی در هر کشوری، برای رسیدن به جایگاهی که مستحق آن است، باید هزینه و تاوانی را بپردازد و ما نیز مستثنی نیستیم؛ مادامی که این تاوان را نپردازیم، به هیچ کجا نخواهیم رسید.
اینها تفکرات و دغدغههای هر روزه من است؛ اما اینکه دقیقا «امروز» به چه چیزی فکر کردهام، باید بگویم، امروز بسیار خوشحال بودم که بعد از چند روز فیلمبرداری، آزاد بودم و میتوانستم استراحت کنم و وقتم را با خانواده بگذرانم و همین کار را هم کردم؛ به بهترین نحو ممکن از امروز که روز تعطیلیام بود، استفاده کردم. با همسر و فرزندانم سوار خودرو شدیم و به روستای «کَلوان» آمدیم؛ ما در اینجا یک ویلا داریم و گهگاهی برای استراحت و فاصله گرفتن از شلوغی و آلودگی تهران، به اینجا میآییم. از صبح به بوتههای گوجهفرنگیای که کاشته بودم، آب دادم و آنها را سیراب کردم؛ سنگفرشهای حیاط را هم با آب چشمه شستم. البته یک وقت فکر نکنید که آب را هدر دادهام و اسراف کردهام؛ نه! اینطور نیست. آب چشمه، میآید و میرود و کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. با این آب، زمین را شستم. هماکنون نیز که نزدیک غروب است، همگی در حیاط ویلا نشستهایم و همسرم زحمت کشیده و 4 تا چایی آورده است؛ یکی برای من، یکی برای خودش، یکی برای دخترمان زهرا، و یکی هم برای المیرا خانم، دوست دخترمان؛ همگی اینجا نشستهایم و از هوای مطبوع لذت میبریم و من هم بسیار خوشحالم که از امروزم، نهایت استفاده را کردهام که همان با خانواده و در کنار آنها بودن است. اینها تمام چیزهایی بود که امروزم را و تفکرات مرتبط با آن در ذهنم را شکل داد.