شماره ۳۶۰ | ۱۳۹۳ شنبه ۱ شهريور
صفحه را ببند
عكس نوشت (2)

  «ساسان» و «سامان» برادرند؛ دهیار و رئیس شورای قلعه جی. آنها می گویند سال‌هاست که مردم «قلعه جی» با درد شیمیایی می سوزند و می سازند. «ما اهل پاوه ایم، زمان جنگ مهاجرت کردیم اینجا. اطراف اینجا چهار، پنج روستا بودن و همه فرار کرده بودن اینجا. اینجا هنوز هم درست بازسازی نشده.» مردی که سمت چپ عکس نشسته «حسن بابایی» است. او و پدرش هم سال 66 در قلعه جی شیمیایی شدند «پدرم حالا مرده؛ آسم شدید داشت. 50 سالش بود که شیمیایی شد. خودم هم شدم. تا حالا چند بار رفته م کمیسیون ولی هنوز جوابش نیومده. تنگی نفس دارم. حدود 400 نفر از این روستا دنبال پرونده جانبازی شون رفته ن و هنوز جواب نگرفته ن.»


   «گلاله فتاحی» 35 ساله است. می گوید از جنگ متنفر است. «خدا کنه هیچ کشوری درگیر جنگ نشه. چون جنگ رو دیده م و توش بزرگ شدم، خودم و خانواده م ضربه دیدیم. من این امنیتی رو که الان داریم با هیچ چیز عوض نمی کنم. هیچ چیز صدمه های جنگ رو جبران نمی کنه.» هشت ساله بود که روستای قلعه جی شیمیایی شد. آن روز او و برادرش «کوهسار» رفتند ببینند بمبی که نزدیک خانه شان افتاده، چه شکلی است. «چون نمی‌دونستیم شیمیایی چیه. تنگی نفس چیه. اعصاب داغون چیه.»


   «احمد دستون»، ماموستای نژمار با دست خانه یکی از هم محله ای ها را نشان می دهد که دو فروردین 67، بمب شیمیایی جلوی خانه آنها افتاد. او می گوید هنوز خیلی از خانه ها بازسازی نشده و خیلی ها هم خانه هایشان را گذاشته و به شهر رفته اند.

 


تعداد بازدید :  121