شماره ۳۶۰ | ۱۳۹۳ شنبه ۱ شهريور
صفحه را ببند
رنج سردشت

احسان هوشمند پژوهشگر مطالعات قومی

بیست‌وهفتمین سالگرد بمباران شیمیایی شهر سردشت هم گذشت. اگرچه جنگ 26 سال است که تمام شده اما بیش از یک‌ربع قرن پس از پایان جنگ هنوز مردم سردشت با عوارض یورش ناجوانمردانه بمب‌های شیمیایی ارتش عراق دست به گریبانند.
درست است که 26سال پیش جنگ به اتمام رسید اما هنوز در سردشت هزاران تن از ارجمند‌ترین ایرانیان با عوارض پیچیده این هدایای شیطانی ارتش عراق و شرکت‌های غربی با تن و جانشان مقابله می‌کنند.
امروز هر شهروند سردشتی، نشانی از نامردمی و اهریمن‌صفتی سازندگان و تولیدکنندگان و آمران و عاملان حمله‌های شیمیایی را با خود دارد. چه بسیار کودکانی که سال‌های پس از جنگ دیده به دنیا گشودند اما از بدو تولد نشان و اثر چنین بمب‌هایی را با خود به همراه آوردند.
چه فراوان زنانی که با زایش یک زندگی از سویی خود با بیماری و آسم و‌ هزار درد و رنج دیگر روبه‌رو شده و از سوی دیگر با فارغ‌شدن فرزندی نارس یا آسیب‌دیده هزاران درد و رنج دیگر را بر انبوه رنج‌هایشان افزودند؛ و چه بسیار مردانی که هم باید رنج خود را در دل نهان دارند و هم بار رنج همسر و فرزندانشان را بر جان نهند. داستان زندگی روزمره مردم سردشت، داستان وطن‌خواهی و ایران‌دوستی، فداکاری، صبر و رنج انسان جور کشیده روزگار ما است. داستان کم‌توجهی و بی‌مبالاتی ما هم هست.
  اگر امروز مردم سردشت به‌عنوان نخستین شهر غیرنظامی قربانی بمب‌های شیمیایی در دنیا نامش ثبت شده است اما در کنار رنج‌های جانکاه بمب‌های شیمیایی که بر تن و جانشان زخم می‌افکند، هنوز با مصائب و مشکلات بسیار دیگری نیز
روبه‌رو است.
آیا باورکردنی است هزاران زن و مرد و کوچک و بزرگ سردشتی قربانی کینه صدام و صدامیان شوند اما هزاران تن از این ایرانیان پررنج و درد هنوز نامشان در لیست جانبازان سرافراز این کشور در بنیاد شهید ثبت و ضبط نشده باشد؟ هنوز زخم‌هایشان رسمیت حقوقی نیافته باشد و نامشان در میان جانبازان نهاد مربوطه و مسئول این کار ثبت نشده باشد؟ مگر چند شهر مانند سردشت در کشور داریم که تاکنون مسئولان مربوطه که قاعدتا باید رنج‌شناسان خوبی نیز باشند هنوز تلاشی مضاعف برای ثبت و رسمیت جانبازی این شهروندان نداشته باشند؟ سردشت تنها است، یعنی تنها سردشت است که چنین مورد تهاجم بمب‌های صدامیان قرار گرفته و این تنهایی و خاص بودگی موجب می‌شود با احساس مسئولیت و پس از چند دهه از بمباران شیمیایی این شهر، مسئولان جبران کم‌توجهی و سوءمدیریت‌های پیشینی را در دستورکار قرار داده و با برنامه‌ای ویژه برای همیشه تکلیف هزاران زخمی و رنج کشیده هموطن سردشتی را روشن کنند.
عزمی ملی می‌خواهد و همت انسانی، آیا چنین هم و عزمی به‌زودی خود را در سردشت نمایان می‌سازد؟ آیا این خواستی عجیب و غریب است که زخم‌های مردم سردشت، آنانی که تاکنون نامشان به‌عنوان زخم‌دیده بمب‌های شیمیایی ثبت نشده است، به سرعت و با برنامه‌ای ضربتی
ثبت شوند.
افزون بر این رنج و درد، آیا قابل قبول است که سردشت مجروح از بمب و مواد شیمیایی با نیاز دوچندان هر شهر معمولی دیگر به پزشکان متخصص، هنوز چشم به راه پزشکانی متخصص و دردآشنا باشد تا لااقل بخشی از درد‌ها و رنج‌های جانکاه این مردمان رنج کشیده در همان محل و شهر ولو به صورت محدود مداوا شود تا افزون بر رنج و درد ناشی از زخم‌های شیمیایی، بیماران بستری شده در این‌جا و آن‌جای کشور نگران فرزندان و بستگانشان در خانه و کاشانه نباشند؟
مجبور نشوند در دوران بیماری به دلیل نگرانی از وضع کسان و بستگان و فرزندان بیمارستان را نیمه‌کاره ترک و به خانه بازگردند! هلال‌احمر، بنیادشهید و وزارت بهداشت در برابر این خاص‌بودگی شهر سردشت باید روشی خاص در پیش گیرند و بیش از گذشته به یاری مردمان نجیب برخیزند. تأمین داروهای موردنیاز، امکانات‌درمانی و دستگاه‌های پزشکی و نیروی متخصص و کادر موردنیاز کلینیک‌های شهر همراه با بودجه‌های مربوطه و برنامه‌ریزی‌های دقیق، تا پس از چندی، همچون سال‌های گذشته این کلینیک دچار سرنوشت مراکز قبلی نشوند. سردشت نیازمند یاری همه ایرانیان قدرشناس و عاشق است.
سردشت شایسته توجهی بیشتر از سوی بهترین‌های کشور است. بهترین پزشکان، بهترین کادرهای تخصصی و پژوهشی و... سردشت پاره‌تن رنج‌دیده همه ایرانیان است. سردشت را با همه وجود دریابیم.
برای رفع مشکلات سردشت و مردمان بزرگ و فهیمش اگرچه خیلی دیر شده اما بایسته است به جبران این کم‌توجهی به‌زودی و با تمام توان مملکت گام‌هایی اساسی برداشته شود. رسانه‌های ملی‌اندیش در این راه وظیفه‌ای سترگ بر دوش دارند. همه باید به یاری رنج‌دیدگان سردشتی بشتابیم.

 

 


تعداد بازدید :  141