شماره ۶۰۰ | ۱۳۹۴ دوشنبه ۸ تير
صفحه را ببند
تمام ماجراهای رضا ثروتی و «فهرست» هنرجویانش
در دنیای هنر همیشه منتقدان و رسانه‌ها و هنرمندان صاحب سخن بوده‌اند و مخاطبان مستمع. معمولا جز در مواردی بسیار خاص حرف و نظر مردمی که به تماشای فیلم، تئاتر، گالری، کنسرت یا هر رویداد دیگر فرهنگی و هنری می‌روند، جایی در بین اظهارنظرهای رسانه‌ای ندارد. نظر مردمی که بارها با تبلیغ یا ضد تبلیغ‌های دورهمی باعث شکست یا موفقیت، مهجور ماندن یا دیده شدن آثار فرهنگی و هنری شده‌اند، همیشه مورد بی‌مهری قرار گرفته است درحالی‌که اهمیت نظر مردم به‌عنوان مصرف‌کننده محصول فرهنگی می‌تواند بسیار مهم و تعیین‌کننده باشد. اعتقاد به اهمیت نظر مردم باعث شد به فکر طراحی صفحه‌ای بیفتیم که محل تجمیع آرای مردمی درخصوص آثار فرهنگی و هنری باشد. نام صفحه را هم با نیم‌نگاهی به «هنرمندان» گذاشتیم «هنرمردم»، در این صفحه قرار است کلیه اتفاقات فرهنگی و هنری از زاویه نگاه، قضاوت و سنجش مردم عادی جامعه مورد بررسی قرار گیرد. قرار است در این صفحه در روزها و شب‌های مختلف به سالن‌های تئاتر و سینما و کنسرت‌ها بیاییم، به گالری‌ها سر بزنیم و با مردم درخصوص اثری که به تماشایش رفته‌اند، حرف بزنیم. در این صفحه قرار نیست چهره شناخته شده و مشهوری حرف بزند این‌جا فقط و فقط متعلق به حرف‌ها و نظرات مردم است. نظراتی که خودمان هم نمی‌دانیم موافق یک اثر خواهد بود یا مخالفش اما نظر مردم هر چه باشد با حفظ امانتداری در این صفحه منتقل خواهد شد. امیدواریم این صفحه در درازمدت پل ارتباطی بی‌واسطه‌ای بین مردم، رسانه و هنرمندان باشد.

مرضیه قزوینی زاده| تالار حافظ این‌روزها میزبان نمایش «فهرست» به کارگردانی رضا ثروتی است. نمایشی که نظر گروه‌های مختلفی از مخاطبان را به خود جلب کرده است.  نمایشنامه «فهرست» نوشته یکی از مطرح‌ترین نمایشنامه‌نویسان لهستانی یعنی
تادئوش روژه ویچ است که به جهان پس از جنگ نظر دارد، لهستان پس از روسیه بیش از هر کشور دیگری در معرض جنگ قرار گرفته و حدود 4.5 میلیون قربانی جنگی دارد و آثار مهمی در این کشور پیرامون جنگ به چاپ رسیده که «فهرست» از مهم‌ترین آنهاست. این نمایشنامه را محمد خاکی به فارسی برگردانده و در‌سال 92 توسط نشر بیدگل به چاپ رسیده است. البته برای اجرای آن، رضا ثروتی، امیراحمد قزوینی و پیمان قدیمی به‌طور مشترک به بازنویسی نمایشنامه اصلی پرداخته‌اند که درنهایت با دراماتورژی، طراحی و کارگردانی رضا ثروتی در تالار حافظ روی صحنه رفته است. این نمایشنامه اوهام و رنج‌های درونی یک رهبر ارکستر را به تصویر می‌کشد که با مرگ عزیزان خود مواجه شده و درگیر و دار ساخت قطعه‌ای با همین مضمون است. مواجهه با مرگ که محوریت اصلی این نمایشنامه را به عهده دارد از نقاط موفقیت آن نیز به شمار می‌رود. زیرا توانسته مخاطبان را با خود همراه کند و اجرای آن تاکنون تماشاچیان بسیاری را راضی از سالن نمایش بیرون فرستاده است. البته قاعده کلی رضا ثروتی که برداشتی آزاد از نمایشنامه‌های مطرح را به همراه گروهی از هنرجویان خود روی صحنه می‌برد، در مورد اجرای «فهرست» نیز صادق است. «فهرست» نه‌تنها نظر مخاطبان بلکه نظر هنرمندان و پیشکسوتان را نیز به خود جلب کرده است و با یک جست‌وجوی ساده می‌توان یادداشت‌هایی از حسین علیزاده، لوریس چکناواریان، پرویز پورحسینی، بهمن فرمان آرا و شهرام مکری درباره آن یافت که همین موضوع احتمالا از دلایل استقبال مردم از آخرین اثر ثروتی نیز هست.  
تالار حافظ و میهمانی آرام پیش از نمایش
حال‌وهوای حیاط تالار حافظ و سالن انتظارش از حدود یک ساعت پیش از شروع نمایش دیدنی است، شبیه شروع یک میهمانی برای علاقه‌مندان به هنر نمایش! تماشاگران کم‌کم خود را به تالار می‌رسانند و می‌توان به راحتی میان جمعیت گروه‌های مختلف دوستان و آشنایان را تشخیص داد، به‌نظر می‌رسد کسی به تنهایی برای دیدن نمایش نیامده است. البته اگر به صدای جمعیت گوش بدهی کمتر حرفی درباره نمایش می‌شنوی، همه درحال سراغ گرفتن از دوستان هستند. دیداری تازه می‌کنند و منتظرند تماشای نمایش دیگری را در کنار هم تجربه کنند. آرام‌آرام که سالن از جمعیت پر می‌شود صدای همهمه هم بلند می‌شود و گاه و بی‌گاه صدای خنده‌ای به گوش می‌رسد. در این میان بازار عکس‌های سلفی هم داغ است. در کنار هم از نمای بالا، کنار پوستر نمایش، در حیاط تالار و هر جا که عکس خوبی می‌توان گرفت احتمالا چند نفری را می‌توان مشغول عکس گرفتن دید. میزهای ایستاده تالار حافظ هم انگار برای همین بحث‌های پیش از نمایش در سالن انتظار جا خوش کرده‌اند، کنار یکی از همین میزها مسن‌ترین تماشاچی حاضر در سالن که بیش از 50‌سال دارد، کنار خانمی جوان نشسته است و به اطراف نگاه می‌کند. چیزی درباره رضا ثروتی و کارهای او نمی‌داند، خانم جوان کنار او نیز علاقه‌ای به حرف زدن ندارد، بالاخره معلوم می‌شود این دو نفر عضو گروهی هستند که به پیشنهاد چند نفر از دوستانشان به تئاتر می‌آیند. اینها را «سودابه قیصری» که از راه می‌رسد، توضیح می‌دهد و می‌گوید: «چند سالی هست یک گروه تشکیل داده‌ایم که به همراه دوستان به تماشای نمایش‌های مختلف می‌رویم. درباره نمایش‌ها تحقیق و پرس و جو می‌کنیم و اغلب نمایش‌هایی را می‌آییم که ارزش دیدن دارند»، او ادامه می‌دهد: «نمایش‌های ویتسک و مکبث از رضا ثروتی را بیش از یک بار با هم دیده‌ایم، اما نمایش فهرست را نخستین‌بار است که می‌بینیم و اگر مثل کارهای قبل خوب باشد حاضریم برای چندمین بار هم به تماشایش بیاییم». به عقیده این علاقه‌مند به تئاتر آثار ثروتی متعلق به همه اقشار است: «نمایش‌هایی که تاکنون از او دیده‌ایم نمایش‌های خاص و متفاوتی بوده‌اند، اما نه زیاد مدرن و نه تقلیدی هستند، حتی در آخرین نمایش‌اش از نام چهره‌ها هم خبری نیست و به عبارتی گیشه‌ای نیستند و به نظر می‌آید به بیننده‌هایشان احترام می‌گذارند» در آخر قیصری که نمایش‌های ثروتی را چندان به اصطلاح روشنفکری نمی‌داند، اضافه می‌کند:   « نمایش‌های ثروتی فکر و احساس مخاطب را درگیر می‌کند و می‌توان گفت به راحتی با هر مخاطبی ارتباط برقرار می‌کند، با شخصیت‌های کارهایش می‌توان همزادپنداری کرد چون بیشتر آنها در جامعه ما
 به  ‌ازا  دارند». «نویدرضا نظری» عضو دیگر این گروه هم درباره علت حضورش می‌گوید: «من اغلب کارها را به پیشنهاد همین گروه می‌روم اما در کل نسبت به قبل خیلی کمتر تئاتر می‌روم و به همین خاطر هم اسم‌ها به یادم نمی‌ماند» البته او در مورد سلیقه کلی‌اش که بیشتر به هنرمندان حاضر در نمایش مربوط است، نیز می‌گوید: «نمایش‌های محمد یعقوبی را حتما می‌بینم و اگر در نمایشی رضا رویگری بازی کرده باشد سعی می‌کنم آن را از دست ندهم!»
در میان جمعیت مرد جوانی از کشور فرانسه به همراه دوستانش به تماشای «فهرست» آمده است، Tai Pham که تابعیت فرانسوی و چهره‌ای آسیایی دارد، به کمک دختر جوانی که همراه اوست می‌گوید: «تاکنون چهار نمایش را در ایران دیده‌ام که نام هیچ‌کدام را به خاطر ندارم، اما صحنه‌های آنها برایم جالب بود» خانم جوانی که با اوست اشاره می‌کند که نمایش رستم و سهراب به کارگردانی بهروز غریب‌پور یکی از آنهاست و این‌که آنها به‌طور تصادفی به تماشای نمایش‌ها می‌آیند چون فقط می‌خواهند با هم جایی رفته باشند. تای درباره نمایش غریب‌پور هم می‌گوید:   «موزیک و عروسک‌ها کیفیت خوبی داشتند و در کل نمایش در ایران از سطح قابل‌قبولی برخوردار است».
خانم و آقای جوانی تازه وارد سالن شده‌اند، به نظر گرما آنها را خسته کرده است، «رضا شاه حسینی» که به همراه همسرش «لیلا ماندگار» به دیدن فهرست آمده، می‌گوید: «این دومین‌بار است که من به دیدن نمایش فهرست می‌آیم» و توضیح می‌دهد:   «همسرم بعد از نمایش ویتسک نظر خوبی نسبت به کارهای رضا ثروتی ندارد، اما  من بعد از دیدن «فهرست» فکر کردم فرصت خوبی است تا نظرش را عوض کنم و این بار به همراه او به دیدن نمایش آمده‌ام. البته من هم ویتسک را دوست داشتم و هم فهرست»، لیلا ماندگار ادامه می‌دهد: «این‌طور نیست که کلا از کارهای آقای ثروتی زده شده باشم، من برای تلاشش ارزش قائلم و می‌دانم مدت‌ها با هنرجویانش برای خلق یک اثر کار می‌کند، اما ویتسک را بر خلاف دیگران اصلا دوست نداشتم، به‌نظرم نمایشی شلوغ و پرزرق‌وبرق بود که مخاطب را حتی گیج می‌کرد، اما خیلی‌ها هم معتقدند که شاهکار بود»، او اضافه می‌کند: «دلیل اصلی که چندان میلی به دیدن فهرست نداشتم خود رضا ثروتی و گروهش نبود، من این دست برداشت‌های آزاد را نمی‌پسندم، مثلا ویتسک بوشنر و ویتسک ثروتی با هم خیلی فرق داشت و مطمئنم امشب هم چیزی که می‌بینم با نمایشنامه اصلی خیلی متفاوت است».
«عمو اینجا به زحمتش نمی‌ارزه!»
نمایش که شروع می‌شود جمعیت کم‌کم وارد سالن می‌شوند، بسیاری از بلیت‌ها از قبل پیش‌فروش شده است تا خیال همه راحت‌تر باشد. قیمت بلیت معمولی 25‌هزار تومان و برای جایگاه بدون صندلی 20‌هزار تومان است. همه به ترتیب وارد می‌شوند و روی جایگاه‌های پله‌مانند می‌نشینند. تعداد معدودی که بلیت بدون صندلی یا میهمان دارند کوسن می‌گیرند و درست جلوی آخرین ردیف پله‌ها که فاصله بسیار کمی با خط صحنه دارد می‌نشینند. شروع نمایش با هیاهوی بازیگران که دور صحنه می‌چرخند شروع می‌شود و اولین دیالوگ را پسر بچه‌ای می‌گوید که در همین لحظات آغازین توجه تماشاگران را به خود جلب کرده است. سکوت بر سالن حاکم شده است و تماشاچی‌های تئاتر نشان می‌دهند که بیشتر از سینماروها آداب در سالن نشستن را می‌دانند. البته گاه‌و‌بی‌گاه نسبت به طنز مختصری که در برخی شخصیت‌های نمایش گنجانده شده است صدای خنده‌ای شنیده می‌شود. اوج این خنده‌ها به صحنه‌ای برمی‌گردد که یکی از دختران بازیگر به میان جمعیت می‌آید تا توجه مردی را به خود جلب کند. در تمام طول نمایش البته صحنه‌های بدیعی نیز خلق می‌شوند که تماشاچی را میخکوب می‌کند. در بازنویسی فهرست نکته جالبی که به ارتباط با مخاطب توجه دارد گنجانده شده است، درست در اواسط نمایش «دد» در دیالوگی با عمویش رو به تماشاچی‌ها می‌گوید: «من از این‌جا بدم میاد، هر شب آدمایی میان اینجا و دست می‌زنن... الان اونا یا تو رستورانن یا دارن تلويزیون نگاه می‌کنن! عمو اینجا به زحمتش نمی‌ارزه... اونها یادشون می‌ره که یک‌سال تموم ما چه زحمتایی کشیدیم... اونها مارو فراموش می‌کنن! عمو این‌جا به زحمتش نمی‌ارزه.. اونها هر شب اینجا با هم دست می‌زنن و این ترسناکه!..» در میان تماشاچیان کاملا می‌توان حس کرد که مدت طولانی اجرا برخی از آنها را خسته کرده است و این خستگی به‌خصوص در ردیف بدون صندلی بسیار چشمگیر‌تر است. کمی از میانه نمایش گذشته است که دو سه نفری هم وقتی صحنه تاریک می‌شود سالن را ترک می‌کنند. با بیشتر شدن زمان نمایش از
 2 ساعت و 30 دقیقه که در بروشور آن آمده است می‌توان فضای سنگین سالن را احساس کرد. حتی در یک ربع آخر صدای دست‌زدن اشتباهی برای تشویق پایانی، بی‌طاقتی بعضی از تماشاچیان را نشان می‌دهد.
نظرات متفاوت پس از نمایش
نمایش که تمام می‌شود، جمعیت به نشانه احترام از جا بلند می‌شوند و بی‌وقفه همه گروه را تشویق می‌کنند. حال‌وهوای سالن نشان می‌دهد که بسیاری از تماشاچیان از نمایش لذت برده‌اند. رضا ثروتی با تشویق طولانی حضار مواجه می‌شود و سالن انگار کاملا از فضای سنگین دقایق آخر خارج شده است. همه بالاخره آرام‌آرام از سالن خارج می‌شوند. در میان جمعیتی که درحال خروج است جوانی به شوخی از دوستش می‌پرسد: «وقتی می‌میریم صداها کجا می‌رن حمید؟» که این اولین دیالوگ پسر بچه حاضر در نمایش مربوط است که از تماشاچیان پرسیده بود:   «شماها می‌دونین وقتی مردم می‌میرن صداهاشون کجا می‌ره؟» مهرداد شیخی که به همراه حمید شهسواری دوست و هم‌دانشگاهی‌اش به دیدن این نمایش آمده است، می‌گوید: «بازی این پسر کوچک به‌نظر من از بهترین قسمت‌های نمایش بود و واقعا حس مرا درگیر می‌کرد، به‌خصوص ارتباط او با فرشته خیالی‌اش را خیلی دوست داشتم» این تماشاچی البته در کل فهرست را نمایشی تلخ می‌داند و ادامه می‌دهد: «درست است که سعی شده بود با کمی طنازی و موزیک از تلخی آن کم شود اما مرگ اتفاق اصلی این نمایش بود، من خودم خیلی به مرگ فکر می‌کنم و واقعا احساس می‌کردم شخصیت اصلی هم مثل من هیچ‌وقت مرگ اطرافیانش را باور نکرده است». حمید شهسواری نیز اضافه می‌کند: «به نظر من بیشتر بازی‌ها خوب بود، گریم بازیگران هم خیلی از نظر من که اصلا هنری نیستم و کم به تئاتر می‌آیم جالب بود». سه خانم جوان نیز درحال رفتن به سوی ماشین‌شان هستند، فرشته نظری می‌گوید: «در کل نمایش خوبی بود و خیلی حالت رویایی داشت، انگار همه چیز در فکر شخصیت اصلی مرور می‌شد و من این را خیلی دوست داشتم، اما زمان نمایش طولانی بود و فکر می‌کنم حتی از 150 دقیقه هم بیشتر طول کشید که این موضوع آن را کمی خسته‌کننده کرد، حتی می‌توانم بگویم صحنه‌های آخر نمایش را بدون تمرکز تماشا می‌کردم» نیوشا میرحسنی اضافه می‌کند: «زمان شروع تئاترها اغلب دیر وقت است، وقتی نمایشی ساعت 9 شب شروع می‌شود و دو ساعت و نیم طول می‌کشد که از آن هم بیشتر می‌شود، خیلی‌ها نمی‌توانند به دیدن آن بیایند، خیلی خوب است اگر به این موضوع هم توجه شود» او ادامه می‌دهد: «البته من کارهای قبلی رضا ثروتی را هم دیده‌ام و می‌دانم اغلب کارهای او در همین مدت اجرا می‌شود، اما باز هم در پایان نمایش احساس خستگی می‌کردم و فکر می‌کنم این خستگی بی‌ارتباط به زمان اجرا نیست» دیبا ایمان‌نژاد هم می‌گوید: «من نمایش را دوست داشتم و خیلی خوب بود اما با نظر دوستان هم موافقم که زمان شروع مناسبی ندارد و کمی طولانی است» او اضافه می‌کند: «به غیراز بازی‌های خوب طراحی لباس و چهره‌پردازی هم به نظرم خیلی خوب بود، به‌خصوص آن گروه ارکستر که بسیار هماهنگ و عالی بازی می‌کردند و پسربچه نمایش که کودکی قهرمان اصلی بود را هم خیلی دوست داشتم» دو نفر همراه او هم این موضوع را تأیید می‌کنند و ایمان‌نژاد ادامه می‌دهد: «من و دوستانم به دیدن تئاتر علاقه داریم اما واقعا آن‌قدر دیر به خانه می‌رسیم که فردا سر کار رفتن برایمان سخت می‌شود، فکر می‌کنم که خیلی مهم است موقع برنامه‌ریزی فقط یک‌سری آدم‌های خاص در نظر گرفته نشوند و به دیگران هم توجه شود». محمد باغیرت که همراه دوستانش به دیدن این نمایش آمده است هم فهرست را این‌گونه تفسیر می‌کند: «همه بازیگران تئاتر از شاگردان رضا ثروتی بودند که به نظرم خیلی خوب از پس کارشان برآمدند، پسربچه‌ای هم که کودکی نقش اول نمایش را بازی می‌کرد خیلی بیشتر از انتظار خوب بود. گروه حرکات موزون  هم عالی بودند»، این علاقه‌مند به تئاتر ادامه می‌دهد:   «کلیت داستان درباره پسری بود که می‌خواست رهبر ارکستر شود و قطعه‌ای را بسازد» او ادامه می‌دهد:   «میزانسن‌های کار خیلی خوب بود و در کل گروه یکدستی بودند، تنها آکسسوار صحنه یک تخت‌خواب بود که پشت آن یک پیانو طراحی شده بود و تخت‌خوابی شبیه یک تابوت که به نظرم طراحی صحنه بسیار خلاقانه و جمع‌وجوری را ساخته بود. نیما خیراللهی همراه امیر هم می‌گوید: «متاسفانه بین دوستان، فقط من مجبور شدم بلیت بدون صندلی بگیرم که با توجه به زمان سه ساعته نمایش واقعا اذیت‌کننده بود، اگر می‌دانستم این‌قدر بین با صندلی و بدون صندلی تفاوت هست حتما یک شب دیگر می‌آمدم» او ادامه می‌دهد: «البته این را هم بگویم تماشای نمایش از آن زاویه هم خوبی داشت و هم بدی، از آن فاصله نزدیک همه چیز برای من زنده‌تر بود» و اضافه می‌کند:   «مطمئنم صحنه‌های نمایش تا مدت‌ها با من خواهد بود، تصویرهای عجیبی خلق شد که مخاطب را متعجب و درگیر می‌کرد، تمام طول نمایش من محو همین صحنه‌ها بودم و خیلی لذت بردم که نمایش فقط براساس دیالوگ استوار نبود، بلکه خیلی چیزها برای جذاب شدن داشت». بهروز صدقی از دیگر همراهان آنها می‌گوید: «دقیقا همین موضوع را من در یادداشت فرمان‌آرا خوانده بودم که در آن به صحنه‌های سینمایی اشاره شده بود و واقعا هم همین اتفاق در تئاتر افتاد، طبق نظریه برسون سینما چیزی به جز ادبیات و موسیقی و نقاشی است، من فکر می‌کنم ما همین کیفیت را امشب در نمایش فهرست دیدیم» او ادامه می‌دهد: «به نظرم نمایشنامه خوبی انتخاب شده بود و با این‌که گروه بسیار یکدست عمل کردند و هماهنگی در آن دیده می‌شد اما فکر می‌کنم درآوردن یک نمایشنامه طولانی لهستانی کار هر کسی نیست و هنوز خیلی مانده تا به سطح قابل‌قبولی برسیم» او همچنین افزود: «در میان بازیگران «دد» صحنه‌های پایانی به نظرم انرژی لازم را برای این صحنه نگذاشت و کمی همه چیز را از ریتم انداخت اما بازی خوب پسربچه‌ای که نقش کودکی او را به عهده داشت به نجات کار کمک کرد» او ادامه می‌دهد:   «در هر حال خوشحالم که رضا ثروتی با گروهی که بعضی از آنها تازه‌کار هم هستند جرات این را دارد که دست به اجرای چنین نمایشی بزند، به‌هرحال مطمئنا سطح کار او از بسیاری از کارگردانان فعلی بالا‌تر است» بیشتر تماشاچیان دیگر می‌خواهند زود به خانه بروند و همه ماجرا را با یک «خوب بود» ساده تمام می‌کنند، در این میان مادر و دختری هستند که منتظرکسی هستند، سعیده رمضانی می‌گوید: «من هر چند وقت یک بار به دیدن تئاتر می‌آیم و کارها را براساس نظراتی که در فضای مجازی می‌خوانم انتخاب می‌کنم، سعی می‌کنم حتما دختر یا پسرم را به دیدن این نمایش‌ها بیاورم چون فکر می‌کنم تئاتر در خود نوعی انرژی دارد که می‌تواند فکر هر کسی را باز کند» او با اشاره به این موضوع که دوست دارد بچه‌هایش هم به هنر علاقه داشته باشند ادامه می‌دهد: «من همیشه دلم می‌خواست به سمت یکی از رشته‌های هنری بروم و آن را دنبال کنم اما فرصتی پیش نیامد، دوست دارم بچه‌هایم فرصت داشته باشند که انتخاب کنند» او ادامه می‌دهد: «خیلی خوشحال شدم که بازیگر خردسالی هم در این نمایش حضور داشت و برایم جالب بود» آنالی محمدزاده نیز اینطور می‌گوید: «من خیلی به تئاتر علاقه دارم و این نمایش را هم خیلی دوست داشتم، در همه صحنه‌ها خلاقیت وجود داشت و من اصلا متوجه نشدم این سه ساعت چطور گذشت» تقریبا همه رفته‌اند و یک شب دیدار ما با تماشاگران نمایش فهرست به کارگردانی رضا ثروتی به پایان می‌رسد. حالا و با شنیدن نظرات مردم شاید بهتر بتوانید به این نکته فکر کنید که آیا رفتن به نمایش «فهرست» را در اولویت‌های خود قرار می‌دهید یا نه. «فهرست» اجرای خود را از 17 خردادماه آغاز کرده به مدت یک ماه هر روز به جز شنبه‌ها در دو سانس 19:30 و 21 به مدت 150 دقیقه روی صحنه می‌رود.


تعداد بازدید :  889