شماره ۵۹۱ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۸ خرداد
صفحه را ببند
امروز با سعدی شیراز
نماند ستمگار بد روزگار

این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن

تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست هرک اوفتاد مست محبت ز جام دوست

دل زنده می‌شود به امید وفای یار من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم

جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست هیچ ارمغانی نبرم جز سلام دوست

 


تعداد بازدید :  153