شماره ۳۵۸ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ مرداد
صفحه را ببند
از جوان‌ها و جان‌ها
شاهرخ تندروصالح

امروز 28 مردادماه، در تاريخ معاصر ما ايرانيان روزي تلخ است. در اين روز مي‌توان ريشه رنج‌هاي ملي ما را جست‌وجو كرد. آنهايي كه دل در خدمت توسعه فرهنگ و انديشه ايران و سربلندي وطن عزيزمان دارند به ناگزير، در ايستگاه اين روز يعني روز 28 مرداد، به تامل مي‌ايستند و با پرسشي از چيستي توسعه، مدارا، مدرنيت و مدنيت و تجددپذيري به سبك ايراني، مسير خوديافته و برگزيده را ادامه مي‌دهند اما دريغا كه ادامه دادن، به منزله محرك اصلي نوشدن، در ذات تجددطلبي و نوانديشي ما ايرانيان كمتر نقش و نشان بايسته خود را دارد؛ چرا كه در اين مسير، هركس كه به راه مي‌شود، آن مي‌كند كه خود مي‌خواهد و خودخواهي، خودبيني، خودبرتربيني، خودشايسته‌پنداري، با ذات نوشدن سازگار نيست و در جنگ‌وجدال است. اما شايد ادامه دادن يكي از رازهاي اين روز باشد.
باري، سرخوش از تجديد ديدار با استاد شفيعي‌كدكني و سايه عزيز در مراسم سالياد كارنامه محمد زهرايي، ناگهاني اندوهي سنگين، در جانم خليد. اين اندوه ادامه داشت و ادامه داشت تا نيمه‌شب كه زرين‌كوب عزيز، خبر تلخ را در جانم راند و علي با بغضي سنگين و تلخ تأييد كرد: مادر رفت...
سيمين براي هم‌نسلان من در شعر، حكم مادر را داشت. او مادر ما نيز بود و هست و خواهد بود. چرا مادر؟ توضيح مي‌دهم.
شعر ايران پس از انقلاب، رويكردي گسترده به حوزه انتقاد اجتماعي دارد. به جرأت مي‌توان گفت كه بانو بهبهاني هم در فرم و هم در مضامين، سهمي بسيار در اين رويكرد دارد. نوشتار حاضر تنها يك دلنوشته در سوگ مادري است كه رمز و رازهاي الفباي سرزمين‌مان را خوب مي‌دانست و آن را، يك حرف و دو حرف، بر جان شعر معاصر ايران و نونهالان و نوآمدگان مشتاق شعر و شاعري هجي مي‌كرد.
شعر اجتماعي به ضرورت ماهيت خود سويه‌اي انتقادي دارد. از طرفي، انتقاد، از شاخص‌هاي زيست مدرن در جهان معاصر است؛ شاعري كه جان زنده داشته باشد مي‌تواند نبض شعر خود را بر حيات‌مندي اجتماع و زندگي همراه سازد. سيمين چنين بود.
حالا كه او رفته است، حالا كه به پايبوسي او، جاودانگي نبضش تندتر و تندتر مي‌زند، حالا كه مرگ دارد كم‌كم آدم‌ها را به همديگر مهربان مي‌كند، شايد تأمل بر اين وي‍ژگي معنوي شعر سيمين بتواند ما را به تأمل بر چيستي شعر و شاعري و سخنگويي و مصرف كردن كلمات متعهد‌تر سازد: او كه در زير سايه سنگين موشك‌باران شهرهايمان نرم‌نرم، كلمات را به شورابه اشك در مي‌آميخت و مي‌خواند: شد وطن زنده اما...
امروز 28 مرداد است و خاك مادر، بازپس‌گيري بزرگ مادر الفبا‌آموز شعر اجتماعي ايران ما را لحظه‌شماري مي‌كند. به چه كسي بايد تسليت بگوييم حالا؟


تعداد بازدید :  107