شماره ۳۵۸ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ مرداد
صفحه را ببند
امدادگران فلسطینی فرشته نجات شدند
نجات جان مادری با 4 یتیم

|  سعید درویشی  |   دبیر گروه هلال   |

امدادگران جمعیت هلال‌احمر فلسطین یک مادر و 4 فرزند یتیم او را از مرگ حتمی نجات دادند. گزارشی که در ادامه می‌خوانید روایتی است از یک عملیات امدادونجات که در زمان حمله اسراییل جنایتکار به نوار غزه اتفاق افتاد.
ریدا‌ ابو ‌آسی 24ساله یک زن بیوه است که سرپرستی یک خانواده فقیر را در منطقه الزنه در بنی سهیلا در شرق خان یونس برعهده دارد. وقتی که همسرش 2‌سال پیش از دنیا رفت او سرپرست خانواده شد و مراقبت و نگهداری 4 کودک خود را که بین 3 تا 9‌سال دارند، برعهده گرفت.
ریدا هرگز تصور نمی‌کرد که تجربه‌ای غم‌انگیزتر از مرگ همسرش داشته باشد. در ماه رمضان امسال، وقتی برای فرزندانش غذا آماده می‌کرد، بمب‌های اسراییلی بدون اطلاع قبلی بر همسایگی او ریخته شد و شمار زیادی از فلسطینی‌ها کشته و مجروح شدند.
او می‌گوید: «به خاطر بچه‌هایم ترسیده بودم. صدای کرکننده انفجارها همه جا شنیده می‌شد و بچه‌ها وحشت کرده بودند.  بچه‌ها جیغ می‌کشیدند و گریه می‌کردند و من تا آنجایی که می‌توانستم آنان را به خودم نزدیک کرده بودم.  نمی‌دانستم باید چه کنم و چون ما در خانه کوچکمان تنها زندگی می‌کنیم کسی نبود کمکی کند.  سعی کردم بچه‌ها را آرام کنم اما افتادن بمب‌ها ادامه داشت و بچه‌ها خیلی وحشت‌زده بودند.  آنان را به گوشه یکی از اتاق‌ها بردم و درحالی‌که با دستانم سرشان را پوشانده بودم نیم‌ساعت در آن‌جا ماندیم.»
در میان جیغ و گریه بچه‌های ریدا، او با تلفن همراه خود با شماره 101 و مرکز امدادرسانی جمعیت هلال‌احمر فلسطین تماس گرفت.  او وضع خطرناکی را که در آن گرفتار شده بودند توضیح داد و تقاضای کمک کرد.  چند دقیقه بعد، یک آمبولانس جمعیت هلال‌احمر فلسطین در زیر گلوله‌باران شدید اسراییلی‌ها به خانه ریدا رسید. امدادگران و تکنسین‌های فوریت‌های پزشکی هلال‌احمر فلسطین به ریدا و 4 فرزند کوچکش کمک کردند.  آنان را سوار آمبولانس و از میان دود و بوی مرگ دور کردند.»
ریدا می‌گوید: «باور نمی‌کنید با این‌که در ترس و نومیدی بودم چقدر خوشحال شدم که صدای آژیر آمبولانس را شنیدم و چقدر خیالم آسوده شد که امدادگران ما را از خانه‌ای که ناامن شده بود بیرون بردند. یک ساعت بعد، وقتی در خان‌یونس همراه با ده‌ها خانواده دیگر منتظر بودیم به من گفتند که خانه‌ام با یک بمب تخریب و به ویرانه‌ای تبدیل شده است.  این خبر مرا ناراحت کرد.  اگر یک ساعت دیگر در آن خانه مانده بودیم آن بمب همه ما را کشته بود. خدا را شکر می‌کنم هلال‌احمر به موقع به ما کمک کرد و جان ما را نجات داد.»
از آن زمان تا به حال، ریدا و فرزندانش همراه با خانواده‌های زیادی در مدرسه‌ای هستند که به پناهگاه تبدیل شده است. آنها با صبر و حوصله منتظر حل‌شدن مشکل بی‌خانمانی خود هستند.»
او ادامه می‌دهد: «بی‌شک زندگی در این‌جا بی‌نهایت سخت است.  ما لباس‌ها و وسایل خود را در خانه‌مان که دیگر وجود ندارد گذاشتیم.»
ریدا در پایان حرف‌هایش می‌گوید: «با وجود این، اقلام امدادی و حمایتی هلال‌احمر فلسطین اعم از غذا، وسایل خواب و حمایت‌های روانی از کودکان باعث شده است که درد ما تسکین یابد و اندکی زندگی راحت شود تا این‌که بتوانیم خانه‌ای برای خودمان تهیه کنیم.»
 منبع : palestinercs. org

 


تعداد بازدید :  122