شماره ۳۵۸ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ مرداد
صفحه را ببند
سرانجامی که یک شهر را متاثر کرد

جلال جلالی‌زاده  استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس

اقلیم کردستان، مانند بسیاری دیگر از مناطق کشور ایران، حوادث زیادی را به خود دیده و از این پس هم احتمالا حوادثی را خواهد دید. نماینده مجلس به‌طور عادی در زمان مسئولیت خود با رجوع افراد زیادی مواجه می‌شود و از درخواست کار، مسائل مربوط به اختلافات قومیتی تا اختلافات شخصی، خواسته یا ناخواسته به او ارجاع می‌شود.
در مقطعی که نمایندگی مردم محترم سنندج در مجلس شورای اسلامی را داشتم، این نوع مراجعات، جزو امور روزمره و بسیار طبیعی بود. در میان مراجعه‌ها، موضوعی وجود دارد که هنوز هنگام یادآوری آن به‌عنوان یک خاطره، متاثرم می‌کند. موضوعی که مربوط به ایجاد مصالحه و رفع کدورت بین دو نفر بود. در آن زمان مراجعه‌ای داشتم که مربوط به یک اختلاف خانوادگی بود.  اختلافی که درنهایت منجر به قتل شده بود. داستان این ماجرا از این قرار بود که دو خانواده با نسبت برادری به اختلاف مالی دچار شده بودند. اختلاف به‌حدی بود که به کل خانواده کشیده شده بود. درنهایت نیز اختلاف مالی بین دو برادر به فرزندان سرایت کرده و کینه‌ای بین آنها به وجود آورده بود. فرزند یکی از طرفین ماجرا که حق را با خود می‌دانست، درصدد این برآمده که پسرعموی خود را به این دلیل که پدرش حق آنها را خورده بود، شخصا تنبیه کند. در این میان با پی‌جویی‌های مکرر روزی به همراه دو تن دیگر، جلوی پسرعموی خود را گرفته، او را از تاکسی پیاده کرده و در خیابان و در ملأعام با او گلاویز شده و این عمل او به دعوای شدیدی منجر شده بود. در این میان فرد تنها، در حین معرکه و کتک‌خوردن توسط سه نفر دیگر، با چاقویی، به پسرعموی خود حمله‌ور شده و درنهایت شدت جراحات طوری بود که او به قتل رسید. یعنی اختلاف و دعوای خانوادگی بین دو برادر، به پسرعموکشی انجامید. آن زمان چون من نماینده مردم بودم، به دفترم یا در جلسات و دیدارهای عمومی، مراجعات زیادی می‌شد، مراجعاتی که بخشی از آنها مربوط به رفع اختلافات و ایجاد مصالحه‌جمعی یا بین دو فرد بود. یکی از این مراجعات در حاشیه یک مهمانی، پدر قاتلی بود که با عجز و لابه، ماجرا را توضیح داد و این را گفت که حکم قصاص و اعدام پسرش، به دایره اجرای احکام رفته و در اولین فرصت اجرا خواهد شد.  همزمان من با پدر مقتول (که نمی‌خواست برادرش، پدر قاتل را ببیند) تماس گرفتم و به این دلیل که فرزند دیگرش از حج آمده بود، برنامه‌ای را برای رفتن به منزلش ترتیب دادم. این را هم باید متذکر شوم که از این‌که چه‌کسی همراهم هست با پدر مقتول حرفی به میان نیامد. در زمان مراجعه به منزل پدر مقتول (که برادرش پدر قاتل و همراه ما بود) قرآنی برای احترام همراه خود بردیم تا بتوانیم با واسطه قرار دادن آن، صلح و صفا را به ارتباط بین دو خانواده برگردانیم. در زمان مراجعه به منزل پدر مقتول، وقتی او برادر خود را دید با اعتراض به حضور او، با وضع بدی با ما برخورد کرد و ما را به خانه‌اش راه نداد.
ما و گروه همراه سعی فراوانی کردیم تا بتوانیم کینه ایجاد شده را از بین ببریم و دلایل فراوانی آوردیم اما پدر مقتول از حق خود نگذشت و درنهایت فرزند جوان برادرش، اعدام شد. زمانی که او اعدام شد، بسیاری از شهروندان که ماجرا را می‌دانستند متاثر بودند و چون اعتقاد داشتند او برای دفاع از خود و بر اثر جو ایجاد شده از عصبانیت، به این دام افتاده است. آنچه اهمیت دارد، این است که آن «کینه‌جویی» تاوان سختی داشت. تاوانی که خیلی‌ها را متاثر کرد و جان دونفر هم در این مسیر گرفته شد. نوعدوستی، دوری از کینه‌جویی و ایجاد آرامش در جامعه به همین دلیل است که اهمیت دارد. اگر این فرهنگ در مردم نهادینه شود، بخش زیادی از جامعه در صلح و آرامش زندگی
خواهند کرد. 

 


تعداد بازدید :  96